۱-خواندن “عشق و پرستش” را دکتر مداح پیشنهاد کرد. توی یکی از جلسات آخر درس فیزیک۱. گمانم وقتی که داشت موتورهای حرارتی و قانون دوم ترمودینامیک به بیان کلوین-پلانک را با اسلایدهایش درس میداد. آخر جلسه بود که گفت کتاب”عشق و پرستش” اثر مهندس بازرگان را پیشنهاد میکنم بخوانید. نام دیگر کتاب را نگفت. اگر نام دیگر کتاب را میگفت حتمن خیلی زودتر به سراغ این کتاب میرفتم. شاید هم گفته بوده و من نشنیدهام…”ترمودینامیک انسان” نام جذابی برای یک کتاب است.
۲- همیشه فیزیک یا ریاضی یا شیمی که میخواندهام یکی از دغدغههای فکریام بوده. اینکه برای قانونها و فرمولها معنایی بجویم. معنایی خارج از چهارچوبی که در آن قرار گرفتهاند. مثلن همیشه فکر کردهام که حد و مشتق و انتگرال در زندگی روزانه و در روابط انسانی هم باید معنا و مصداقی داشته باشند. سال کنکور کتابهای شیمی “بهمن بازرگانی” را میخواندم. به خاطر این از کتابهای او خوشم میامد که او برای خیلی فرمولهای شیمی مصداقی از زندگی روزمرهی ما ادمها می آورد. البته هدف او از این کار کمک به بهتر درککردن فرمولها بود. درحالیکه من یک پله بالاتر میخواهم. اینکه این قانونهای ریاضی و فیزیک در زندگی معمولی کجا هستند. آیا میتوانند در زندگی معمولی و در روابط انسانی هم به سان یک قانون عمل کنند؟
کتاب “عشق و پرستش” مطابق با این میل من بود. این بار در مورد اصول ترمودینامیک.
مهندس بازرگان در مقدمهی کتاب مینویسد: “در اینجا ترمودینامیک در زمینه حیات انسان به عنوان پل ربط و معراجی ازصحرای پر از گل عشق به آسمان پر ستاره پرستش انتخاب شده است. نظر به اینکه فعالیتهای انسان و اجتماع مابین این دو سرحد یا بر حول این محور در حرکت و گردش میباشد ناگزیر در سفر از دیار عشق به دیار پرستش از بسیاری منازل بشریت و مناظر انسانیت عبور خواهد شد وقتی از دریچه جدیدی دیده میشود ممکن است خالی از تازگی و تماشا نباشد…” ص۳
و در جای دیگری از کتاب میگوید: “در زندگی حرارت هست. فعالیت هم هست. پس ترمودینامیک هم هست.”ص۲۳
۳-“عشق و پرستش” را مهندس بازرگان در زندان نوشته. در سال ۱۳۳۴. موضوع کتاب همیشه برایش مشغولیتی بوده و فراغتی که زندان برایش فراهم اورده باعث نوشته شدن کتاب شده!
“عشق و پرستش” را میتوان یک کتاب نیمهادبی نیمهعلمی نیمهمذهبی دانست. نیمهادبی به خاطر عشق و شعرها و روایت جذاب و صمیمی مهدی بازرگان در این کتاب. نیمهعلمی به خاطر ترمودینامیک و یافتن مصداقهایش در زندگی روزمره و روابط انسانی آدمها. نیمهمذهبی به خاطر پرستش و آیات بیشماری که مهندس برای تایید خیلی از حرفهایش به آنها استناد کرده و گفته که این حرف فقط حرف علم نیست و مذهب(دین اسلام) هم اینها را میگوید. مثلن ازدیدگاه مهندس بازرگان آیات قرآنی: کل شیء هالک الا وجهه, ثم رددناه اسفل سافلین, ان الانسان لفی خسر, با استهلاک و اصل افزایش آنتروپی تطابق دارد و …
سرفصلهای کتاب اینها هستند:
۱-چند کلمه از عشق
۲-چند کلمه از زندگی
۳-ترمودینامیک حیات
۴-نیروی زندگی
۵-مسالهی مرگ
۶-ترمودینامیک در اجتماع و اقتصاد
۷-ترمودینامیک در اخلاق
۸-ترمودینامیک بعد از حیات
۹-پرستش
کتاب از عشق و زندگی شروع میشود. خیلی عادی و معمولی و کمکم قوانین ترمودینامیک وارد میشوند و اوج استفاده از قوانین ترمودینامیک در نوشتههای کتاب فصل ششم است. بعد بهتدریج صحبت از ترمودینامیک کم میشود تا دو فصل آخر. فصل هشتم اگرچه نامی ترمودینامیکی بر ناصیهی خود دارد ولی از اصول ترمودینامیک در آن خبری نیست و فصل آخر فصلی است کاملن اعتقادی دینی…
۴-مهندس بازرگان کتاب را با این جملات آغاز میکند: ” در زندگی دلدادهی عشق و اهل معاشقه نبودهام. شاعر و هنرمند هم نیستم که در این زمینه احساسات لطیف پرورانده و صلاحیت نظر در عاشقی و زیباییشناسی داشته باشم. شخصن مزه و معنای عشق را نچشیده قدم در وادی عشاق و عالم شیفتگان جمال و کمال نگذاشتهام. اما بنا به مثل معروف اگر نخوردهام نان گندم دیدهام به دست مردم وصف عشق را شنیده و مختصرن خواندهام.”ص۶
حقیقتی که وجود دارد این است که وقتی مهندس بارگان از عشق صحبت میکند اصلن منظورش عشق نیست! بلکه منظورش از عشق همان هدف و مقصود است. مهندس براین اعتقاد است که ادم همهی کارهایش با عشق(هدف و مقصود) شروع میشود و برای رسیدن به ان عشق(هدف) در آدم احساس نیاز به وجود میاید وبه تکاپو و کارکردن میافتد تا به آن عشق(هدف) برسد. یا به ان عشق میرسد یا نمیرسد. او حتی میل به غذاخوردن را هم یک عشق میداند: “قدیمیترین و اساسیترین و بلکه سرچشمهی کلیهی احتیاجات و مطلوبها و عشقهای انسان همان احتیاج به مواد غذایی میباشد.” ص۴۴
این دقیقن مطابق با روح پراگماتیسمی(عملگرایی) است که در کتاب جاری است. “عشق و پرستش” را یک جورهایی میتوان رسالهای در ستایش عملگرایی هم دانست. ملاک و معیار معناداری زندگی در این کتاب W است: کار. و مکتسباتی که در نتیجهی کارکردن به انسان میرسد…
از این رو خواندن ” عشق و پرستش” خیلی آدم را تحت تاثیر میگذارد وبرای ساعات و یا روزهایی از کاهلی و بیکاری متنفر میکند…
۵-بریدههایی از کتاب برای آشنایی با حال وهوای کتاب:
مدارهای زندگی
انسان و به طور کلی هر موجود زنده برای رفع احتیاج و پر کردن کسری و خللی که در خود حس می کند به حرکت و تکاپو و طلب در می اید. تا به مقصود می رسد و با معشوق یا طعمه در می آمیزد. از آتش عشق یا اشتها یا احتیاج او تدریجن کاسته می شود. ارامش و سکوت و رضایت و به عباره اخری رکودی در او حاصل میشود. خاموش می شود. ممکن است حتا به خواب برود. به این ترتیب یک دوره یا یک حلقه از اعمال زندگی او به سرمنزل مقصود می رسد. به اصطلاح ترمودینامیک یک مدار کوچکی را طی می کند. مدار بسته ای که ابتدای ان سکون بود، احتیاج پدیدار شد و قوت گرفت، احتیاج موجب حرکت و فعالیت گردید. فعالیت منتهی به موفقیت و وصال شد، فعالیت تخفیف یافته و ختم گردید و به سکون مجدد تبدیل شد.
این مدار کوچک جزئی را که برای همه ی موجودات زنده به طور لاینقطع تا دم مرگ تکرار می شود و ممکن است بسیط یا مرکب بیاشد”مدار عنصری زندگی” یا “مدار مفرد” می گوییم. هر قدر درجه ی احتیاج و عطش و عشق شدیدتر باشد فعالیت قوی تر و طولانی تر انجام گردیده مدار دامنه دارتر خواهد بود.
ترمودینامیک
ترمودینامیک علمی است که ۱۳۲ سال[حالا ۱۸۶-۱۸۷سال] از عمر آن بیشتر نمی گذرد…ترمودینامیک دو اصل را اعلام می کند:
اصل اول بقا و ثبات انرژی. انرژی ثابت و غیرقابل ایجاد و انهدام می باشد. آن چه به دست بشر یا در طبیعت میشود تبدیل انرژی ها از صورتی به صورت دیگر در ضمن تحویل سیستم هاست.
اصل دوم کهولت یا انحطاط انرژی. انرژی ضمن تبدیل ها و تحویل ها از صورت موثر باارزش به صورت پست راکد میگراید. حرارت پست ترین صورت انرژی ست و حرارت هم هرقدر درجه ی نازل تر داشته باشد بی خاصیت تر است. انرژی به لحاظ کمیت ثابت می ماند ولی به لحاظ کیفیت تنزل می نماید.
پیری
اگر ترمودینامیک یک اصل داشت و در دنیا اصلی جز اصل بقا و ثبات حکومت نمی کرد هم اوضاع بشر خیلی بهتر از این ها بود و همگی با خیال راحت و فراوانی نعمت مثل روزهای اول آدم و حوا در بهشت برین زندگی می کردیم و مخلد می شدیم و هم محصلین مدارس فنی دردسر برای فهمیدن اصل دوم ترمودینامیک پیدا نکرده و گرفتار پیچ وخم های پرابهام آنتروپی نمی شدند. انتروپی یا کهولت که تعبیر ریاضی اصل دوم ترمودینامیک می باشد انکار اصل اول یعنی ثبات و بقای انرژی ها را نمی نماید ولی همه ی کاسه وکوزه ها را به هم می ریزد…
در اصطککاک ها و اختلال ها و اغتشاش ها و اتلاف های داخلی همیشه مقداری از انرژی پرارزش که به صورت کار می باشد به مصرف جبران مخالفت ها و اتلافات داخلی می رسد. در هر مدار مقداری کسری به لحاظ کار مفید پیدا می شود. حساب مدار به لحاظ تبادل کار درست بسته نمی شود. آن چه کار از بین می رود به جای آن حرارت شکل پست انرژی می باشد زیاد می آید. موجودات زنده هم که در اصل چیزی جز سیستم های مادی نیستند نمی توانند از این اصل مستثنا باشند…در عالم موجودات زنده اصل آنتروپی به صورت محسوس عمومی مفهوم کهولت و پیری را مجسم می سازد. در مورد حیوانات و انسان اصل دوم ترمودینامیک امری تجربی، مسلم و کلی است. این اصل تابه حال استثنا برنداشته است…
فرمولی برای محاسبه کیفر و پاداش
dK=J S dT + p dv
مطابق فرمول بالا کار اخلاقی انجام شده مساوی است با مجموع انفاقات( S dT) ضرب در عکس دستمزد به علاوه ی عملیات(p dv).
از این عبارت که مقدمه ی عمل اخلاقی می باشد اگر پاداش(کیفر) را متناسب با کار و کوشش بگیریم و فعلن نتایج و آثار را کنار بگذاریم می توان فرمول پاداش و کیفر را به دست آورد. البته کار نداریم کی و کجا و چگونه این پاداش داده می شود و اصلن داده می شود یا نه. می خواهیم بدانیم اگر بنا به جبران باشد وزنه های ترازوی عدالت چه اندازه و به چه سنگینی خواهدبود.
در این عبارت دیفرانسیل که مقدمه ی پاداش یا کیفر است چهار عامل دخالت دارد: مقدار مایملک S که به صورت خیرات درامده است، درجه دلبستگی یا نیاز خود شخص به آنT، فشار عشق و عقیدهp، مدت زمانی که صرف خدمت بشودv.
اگر فرض کنیم خیراتی که شخص می نماید به میزان ثابت منظم باشد و یا فعالیت های روزانه ی خود عوضش را تحصیل نماید و کشش عشقی و اقتصادی او نیز کم وزیاد نشود در این صورت انتگرال فوق آسان شده به صورت
K = J S T + p v + c
در می آید. عوامل چهارگانه ی فوق به طور نسبی و خطی دخالت خواهند داشت: پاداش پایان عمر یا پایان یک مرحله از مراحل خدمت مساوی است با مجموع ارزش خیرات و انفاقی که کرده است(تبدیل شده به واحد کار) به علاوه ی کل کاری که در تحت کوشش یا عشق p در مدت v انجام داده است…