یکی از اشتباهات سرمایهگذارانهی زندگی من در سالیان اخیر نگه داشتن کیومیزو بود. در سالیانی که تنها راه امان از تورم لجامگسیخته تبدیل آن به کالا و پایین آوردن استانداردهای زندگی در حد مرگ است، نگه داشتن کیومیزو برایم اشتباهی استراتژیک بود. ۴ سال پیش کیومیزو را میتوانستم به ۴۰ میلیون تومان بفروشم. در آن زمان خودرویی چینی به نام ایکس۲۲ حدود ۶۵ میلیون تومان قیمت داشت که ۱۸ میلیون تومانش را حین تحویل خودرو دریافت میکردند و مابقی اقساطی. آن زمان به خودم گفته بودم که کیومیزو ماشینی ژاپنی است و مطمئنا کیفیت و مطلوبیت سواریاش بیشتر از حتی یک ماشین ۱۵ سال جوانتر از خودش است. نفروخته بودمش و نخریده بودمش. آن خودروی چینی طی ۴ سال به قیمت ۴۳۰ میلیون تومان رسید و مدل همان سالش کمتر از ۳۰۰ میلیون تومان در بازار نیست و کیومیزو به ناگاه تبدیل به خودرویی پیر و عتیقه شد که رشد قیمتی در حد یک سوم سایر کالاها را تجربه کرد.
حالا دیگر رد دادهام. ۲ سال کرونایی به جز چند بار رفتوآمد به لاهیجان و تهران سوارش نشدم. ۲ سال است که به جز تعویض روغن هیچ کاری برای کیومیزو نکردهام. از منی که همیشه روپا و سرحال نگه داشتن ماشین عادتم بود بعید است؛ اما حالا وضعیتم به گونهای است که نه توان خرید خودرویی به روز را دارم و نه استطاعت مالی نگهداری حتی پراید را. کیومیزو مانده بیخ ریشم و من هم ماندهام بیخ ریش او. در ۲ سال اخیر بیش از آنکه ماشین سوار شوم، دوچرخه سوار شدهام. در این ۲ سال به گواه استراوا حدود ۸۵۰۰ کیلومتر رکاب زدهام که مطمئنا خیلی بیش از کیلومترهایی بوده که در این ۲ سال پشت فرمان کیومیزو نشستهام. بخشی از این ۸۵۰۰ کیلومتر را بر پاندا رکاب زدهام و بخش کوچکتری را هم سوار بر کوشین.
کوشین را بهار امسال خریدم. کمی گران هم خریدم. البته پشیمان نیستم. توی صفحه اینستاگرام مستربایک دوچرخه ژاپنیها چشمم را گرفتند. بهار امسال دوچرخهی بدون دندهی دوران نوجوانیام (بنفشه) را فروختم و ریسک کردم و فقط از روی عکس و فیلم کوشین را خریدم. یک دوچرخهی دست دوم شهری ژاپنی ۶ دنده که همه چیزش قهوهای رنگ بود: از تنه و گریپرهای فرمانش بگیر تا لاستیک و حتی لنت ترمز جلویش قهوهای بودند. وقتی دوچرخه به دستم رسید از مستر بایک کمی دلگیر شدم. چون بهم گفته بود که چراغش سالم سالم است. اما نبود. دینام اتمیاش سالم بود. چراغش هم روشن میشد. اما چراغ درپوش نداشت. از این که چراغ بدون درپوش بود ناراحت نشدم. از این که چند بار بهش تأکید کرده بودم که اگر عیبی حتی اگر جزئی دارد بهم بگوید و نگفته بود ناراحت شدم. اما کوشین آنقدر لذتبخش بود که بیخیال این عیب کوچک شدم. با طلق یک درپوش برای چراغش درست کردم و بابام هم یک کلید سر راه دینامش قرار داد و دوچرخه نونوار شد. طوقههای آلومینیومی و استیل گلگیرهایش حتی یک نقطه زنگزدگی هم نداشتند. زیبا بود و نرم. آن قدر خوب بود که شروع کردم به تبلیغ دوچرخههای ژاپنی. سهیل شانسی شانسی یک خوبش را توی همین تهران گیر آورد. ۱ میلیون تومان هم از من ارزانتر خرید. سرچ زدم دیدم یک عدهای توی ماهشهر و شهرهای استان خوزستان کارشان همین است: دوچرخه ژاپنی دست دوم از دبی میآورند و در اینستاگرام میفروشند و حدود ۱ میلیون هم ارزانتر از مستر بایک. اما تجربههای خرید دوستانم بهم ثابت کرد که هر جنس ارزانتری ریسکهای بیشتری هم دارد. دوچرخهای که از مستر بایک خریدم تقریبا سالم بود. اما یکی از دوستانم از ماهشهر دوچرخهای خرید که وقتی به دستش رسید دستهدندهاش خراب بود. یا یکی دیگر از دوستان هزینهی حمل را خودش داد، اما تیپاکس نامردی کرد و دوچرخه را به دستش نرساند.
اولش اسم دوچرخه را گذاشته بودم اوشین. آخر بابام تا دیدش گفت این شبیه دوچرخه اوشینه. بعد دیدم روی تنهاش نوشته کوشین. اسم ناحیهای در ژاپن است. گذاشتم اسمش را کوشین. هم بر وزن اوشین است و هم اصالت ژاپنیاش را نمایان میکند.
هفتهی پیش اکانامیست مقالهای دربارهی ژاپن و درسهای فراگرفتنی از ژاپن داشت. ژاپن پیرترین کشور دنیاست. ۲۳ درصد از جمعیتش بالای ۶۵ سال سن دارند. سالهاست که این کشور پیر است. از همان ابتدای قرن ۲۱ ژاپن با معضل پیری مواجه بوده. سایر کشورهای جهان اول مثل آلمان و بقیهی اروپاییها برای مشکل پیری جمعیتشان به جذب مهاجر روی آوردند. آلمان از سال ۲۰۰۵ از یک کشور نژادپرست به یک کشور مهاجرتی تبدیل شد. به لطایفالحیلی کاهش نیروی کار را از طریق مهاجران آسیایی و آفریقایی جبران کردند. اما ژاپن راه دیگری را رفت. ژاپن سالهاست که پیرترین کشور دنیاست، اما سالها هم هست که سومین اقتصاد بزرگ دنیا بعد از آمریکا و چین است. ژاپن یکی از حادثهخیزترین کشورهای دنیاست. زلزلههایی که در سایر نقاط جهان رخ میدهد در قیاس با زلزلههای ژاپن شوخی است. سونامیهای جزیرههای ژاپن میتوانست هر کشوری را از پای دربیاورد و زمین بدون نفت و بدون مواد معدنی جزیرههای مختلف ژاپن میتوانست نومیدکننده باشد. اکانامیست میگفت در نظر گرفتن حوادث طبیعی به عنوان بخشی از زندگی روزمره و پیری باکیفیت دو درسی است که میتوان از ژاپن یاد گرفت. میگفت که هنوز خیلی از کشورها یاد نگرفتهاند که بلایای طبیعی را جزئی از کشورشان بدانند و سیل و زلزله و طوفان برایشان بحران ایجاد میکند. در حالیکه ژاپن سالهاست زلزلهی ۸ ریشتری را بحران به حساب نمیآورد. و اینکه ژاپنیها تا سن ۷۰ سالگی هم بازنشست نمیشوند و تازه ۲۵ درصد جمعیت بالای ۷۰ سالشان هم شاغل محسوب میشوند. این که یک ژاپنی ۷۰ ساله میتواند همپای جوان ۳۰ سالهی ژاپنی کار کند نشانگر کیفیت فردی آدمها در ژاپن است.
راست میگفت مقالهی اکانامیست و وقتی به کوشین نگاه کردم عصارهی ژاپن و ژاپنی را درش دیدم و ویژگیهای دیگری از ژاپن هم برایم نمایان شد. عصارهای که یک جورهایی در مورد کیومیزو هم باعث شد تا اشتباه استراتژیک سرمایهگذارانه را دچار شوم و نگهش دارم. کوشین چه چیزهایی را از ژاپن با خودش برای من آورده؟
نرم و روان و بدون خشونت
وقتی از روی زین دوچرخههای کوهستان (حتی بهترینهایشان) روی زین کوشین مینشینی و فرمان را دستت میگیری و رکاب میزنی، اولین چیزی که تحت تأثیرت قرار میدهد نرمی کوشین است. اعجابانگیزش این است که کوشین لاستیکهایی باریک دارد و قاعدتا باید مثل دوچرخههای کورسی دستاندازها را به ستون فقراتت منتقل کند. اما این گونه نیست. طراحیاش عجیب است. لاستیکهای باریک و دوشاخ بدون کمکفنر، اما نرمی و راحتی فوقالعاده. حتی رکاب خوردنش هم نرم است. کمی که بیشتر سوار میشوی حس میکنی با کوشین نمیتوانی خشن باشی. نمیتوانی با خشونت رد شوی. از بیرون هم به خودت نگاه کنی شیوهی نشستنی که به تو تحمیل میکند شیوهی آرامی است. سیخ مینشینی و با آدمها چشم تو چشم میشوی. خم نمیشوی که هوا را بشکافی و گلوله بروی. انگار وادارت میکند که به دیگران نگاه کنی. وادارت میکند که مهربانانه عبور کنی. به تو القا میکند که نرم و روان عبور کنی و خشونت لاستیکهای آجدار دوچرخههای کوهستان را فراموش کنی. در مورد کیومیزو هم نماد بدون خشونت بودن ماشین برای من همیشه بوقش بوده. بوقش یک جوری است که برخلاف ماشینهای فرانسوی اگرسیو نیست. بوقش فقط حالت تذکر دارد. ژاپن هم انگار همین است. کشوری که مجموعهی چند جزیره است باید با جهان مهربان باشد. باید با جهان چشم تو چشم شود و نفت بخرد و تویوتا بفروشد. اگر خشونت بورزد کسی تویوتایش را نمیخرد و نفت هم بهش نمیفروشد.
حداکثر سرعت محدود اما عمر نامحدود
کوشین محدودیت حداکثر سرعت دارد. دنده را که روی ۶ میگذاری سرعتت به بیش از ۳۰ کیلومتر بر ساعت نخواهد رسید. بیشتر از این پایت هرز میخورد. دنده کم میآوری. مثل دوچرخههای کوهستان نیست که دندهی ۲۷ برای سرعتهای بالای ۴۰ کیلومتر بر ساعت تازه رخ بنمایاند. این دوچرخه محدودیت حداکثر سرعت دارد. محدودیت هیجانکشی هم هست. اما وقتی به کاربری دوچرخه نگاه میکنی میبینی که اتفاقا چهقدر خوب است که محدودیت حداکثر سرعت آن هم به صورت نامحسوس دارد: کوشین یک دوچرخهی شهری است و در شهر برای یک دوچرخه سرعت بالای ۳۰ کیلومتر بر ساعت خطرناک است. اما از آن طرف که نگاه میکنی کیفیت ساخت کوشین آن قدر بالاست که گویی عمری نامحدود دارد. شانژمانی که روی چرخ عقب کوشین نصب است داد میزند که برای حداقل ۱۰-۱۲ سال پیش است. اما وقتی به طوقههای آلومینیومی و استیل گلگیرها و ترکبند نگاه میکنی میبینی حتی یک نقطه زنگزدگی هم ندارد. ژاپنیها گویی اینگونهاند: اساتید آهستگی و پیوستگی. لازم نیست خودت را بکشی و در یک دورهی کوتاه سرعت جنونآوری را تجربه کنی. هر روز یک سرعت محدود را برو، اما هر روز برو، هر روز بیدغدغه برو. ماشینهایشان هم همین طور است. خودشان هم انگار همینطورند. در سالهای جوانی خودشان را نمیکشند که در روزگار پیری علیل و ناتوان حسرت روزهای اوج را بخورند. همواره در یک خط ثابت پیش میروند و در پیری هم از تک و تا نمیافتند.
برای زنان و پیرها
در ایران که دخترها و زنها تقریبا اصلا دوچرخه سوار نمیشوند. به روستاها هم که میروی میبینی پیرمردها ترجیح میدهند موتورسیکلت سوار شوند. اما به عکسهای شهرها و روستاهای ژاپن که نگاه میکنی پر است از این دوچرخههای شهری. گویی این دوچرخهها زنان و پیرها را هدف قرار دادهاند و نه جوانها و مردها را. قیافهی کوشین هم زنانه میزند. در حقیقت مثل دوچرخههای معمول موجود در بازار ایران نیست که دخترهای با دامن یا مانتوی بلند برای سوار شدن مشکل بربخورند. یک خانم جوان با دامن بلند چین چین به راحتی میتواند سوار کوشین شود و مشکلی نداشته باشد. نرمی و راحتی کوشین هم به گونهای است که شرط میبندم پیرهای دچار پوکی استخوان هم بتوانند سوارش شوند. بهینگی این دوچرخه با آن لاستیکهای باریکش باعث میشود تا آدمهای ۶۵ ساله هم بتوانند با حداقل نیرو از آن سواری بگیرند. نمونههای برقی دوچرخه ژاپنیها هم هستند که مطمئنا برای سنین بالای ۷۰ سال کاربرد دارند. وقتی تو وسایل نقلیهات را برای زنان و پیرها هم متناسبسازی میکنی معنایش این است که مشارکت آنها در جامعه برایت مهم است. نه تنها مشارکت آنها بلکه سلامت آنها هم برایت مهم است. ژاپنیها دوچرخهسوارهای قهاری هستند. شاید یکی از دلایل طول عمر بالای آنها همین دوچرخه سوار شدنهایشان است. دوچرخههایی که فقط برای ورزش آخر هفتهها و بیرون شهر طراحی نشدهاند. برای جزئی از زندگی روزمره بودن طراحی شدهاند.
ظرافتهای طراحی
کوشین برای نگهداری و افزایش طول عمر قطعات اصلیاش ظرافتهایی دارد که من را شیفتهی ژاپن و ژاپنیها میکند. دوچرخههای عادی برای شانژمانشان محافظ ندارند و اگر حساس باشی میتوانی خودت بروی بخری. اما کوشین به صورت فاریک دارای محافظ شانژمان است تا در اثر برخوردها یا افتادنها ضربه نبیند. زنجیرش یک قاب بزرگ و همرنگ با بدنه دارد که باعث میشود گرد و خاک کمتری جذب زنجر شود و آب روی چرخدندهها نریزد و در صورت برخوردهای احتمالای چرخدندهها و زنجیر آسیب نبیند. دینام اتمی چرخ جلو به قدری باکیفیت است که مادامالعمر مینمایاند. ترکبند عقب پهنی دارد که میشود خیلی چیزها را روی آن حمل کرد. سبد جلویش را من استفاده نمیکنم. اما برای نصب سبد جلو دستگیرهی ویژه دارد، چیزی که در دوچرخههای کوهستان و معمولی و کلا دوچرخههای اروپایی و چینی نمیبینی. در بعضی نمونهها برای چرخ عقب توری محافظ دارد که اگر بچه گذاشتی روی ترکبند عقب، پای بچه لای چرخ نرود. در بعضی نمونهها قفل چرخ عقب و قفل فرمان همزمان دارد و… این ظرافتها چیزی فراتر از آپشناند به نظر من. چون نصفشان باعث افزایش طول عمر دوچرخه میشوند. اندیشه افزایش طول عمر و حفظ کیفیت در طولانیمدت چیزهایی است که به نظرم روح ژاپنی در دوچرخهای به نام کوشین دمیده…