واگنت را عوض کن!
۱- "پنج سالم بود که از کرهی جنوبی اومدیم آمریکا. بابام دندونپزشک بود و مادرم استاد فلسفه. دبیرستان می رفتم. وقت انتخاب رشته بود. یه روز با بابام سوار ماشینش بودیم و داشتیم میرفتیم آیوا. ازم پرسید: هی جیم، آخرش چی میخوای بخونی؟ گفتم: فکر کنم فلسفهی سیاست بخونم. از فلسفه و سیاست خوشم مییاد. بابام سرعتشو کم کرد و ماشینو کنار جاده نگه داشت. تو چشمام نگاه کرد و گفت: ببین جیم. تو بعد از این که دورهی آموزشی پزشکیت تموم شد میتونی بری دنبال هر چیزی که دوست داری. تو یه آسیایی هستی و تو این مملکت کسی چیزی به تو نمیده. اول یه چیزی یاد بگیر که به درد مردم بخوره." اینها جملاتی بودند که جیم یونگ کیم در مصاحبه با استیفن دابنر گفت. آخرین رییس بانک…