مسافران ایستاده بر سکوی قطار
صدای موتور دیزل قطار برایم هیجانانگیز است. واگن نزدیک به لوکوموتیو نشستهایم و صدای موتور را با شدت بیشتری میشنوم. واگن صندلیهای اتوبوسی دو به دو روبهروی هم دارد. بین هر جفت صندلی روبهرو به هم یک میز تاشو قرار گرفته. فضایی برای خوردن و آشامیدن و حتی خواندن و نوشتن. کتاب «قدرت جغرافیا» را که مشغول خواندنش هستم از کیفم درمیآورم و روی میز میگذارم که اگر از گفتوگو و نگریستن به منظرهها خسته شدم پناه ببرم به واژگانن کتاب. صندلیهای روبهروییمان کسی ننشسته است. قطار آمادهی حرکت است. نام و شرکت سازندهی لوکوموتیو را نمیدانم. شکل لوکوموتیو برایم عجیب است. ظاهرش پهن است و انگار نسبت به لوکوموتیوهای دیگر پهنای بیشتری دارد. بعد واگن ما انگار به اتاقک راننده چسبیده است و بین ما چیزی نیست. موتور پشت…