۱- این روزها همه چیز خرید و فروش میشود. جای پارک ماشینها کنار خیابانها، حق عبور و مرور خودروها در خیابانهای تهران(برچسب ترافیک)، اجازهی تحصیل در دانشگاههای شریف و تهران و امیرکبیر، تبلیغات در متروها (حتا سر به زیر ترین آدمها هم از تبلیغات مترو رهایی ندارند.)، دخترهای دماغ عملی به قیمت مهریههای سنگین، رحم زنان برای زایمان، پسربچهی ۵ ساله به قیمت یک خانه و… ما هم گرفتار جهانی شدهایم که پول میتواند در آن هر کاری بکند.
۲- همه چیز از برندهی نوبل اقتصاد سال ۱۹۹۲ شروع شد. آقای گری بکر و کتاب “رویکرد اقتصادی به رفتار انسان”. او این نظر سنتی را که میگوید اقتصاد عبارت است از مطالعهی تخصیص کالاهای مادی قبول نداشت. در کتابش نوشت علت این که نظر سنتی تا امروز دوام آورده اکراه از محاسبهی بعضی انواع رفتار انسان با ریاضیات خشک علم اقتصاد بوده است.
بکر میگفت که فعالیت مردم در هر زمینهای برای افزایش رفاهشان است و همیشه سود و ضرر را در نظر میگیرند. این فرض شالودهی رویکرد اقتصادی است. مثلا در مورد امر ازدواج میگفت:
“بر اساس رویکرد اقتصادی، انسان موقعی تصمیم به ازدواج میگیرد که میبیند سود آن بیشتر از سود مجرد ماندن یا ادامه دادن جست و جوی همسر مناسبتر است. به همین ترتیب، شخص متاهل زمانی به ازدواجش پایان میدهد که میبیند سود مجرد شدن یا ازدواج با فرد دیگری بیشتر از زیان جدایی، از جمله زیانهای جدایی جسمانی از فرزندانش، تقسیم داراییهای مشترک با همسرش، هزینههای قانونی طلاق و غیره است. از آنجا که کسان بسیاری هم برای ازدواج دوباره پیدا میشوند، میتوان گفت بازار ازدواج هم وجود دارد.”
عدهای فکر میکنند این دیدگاه حسابگرانه ازدواج آن را از عشق خالی میکند. به نظر آنها عشق، تعهد و پیمان از آرمانهایی هستند که نباید به پول تقلیلشان داد. ازدواج خوب قیمت ندارد و خریدنی نیست.
پاسخ بکر این است: این احساسات رقیق از تفکر روشن جلوگیری میکند. کسانی که در برابر نگاه اقتصادی مقاومت میکنند با ذکاوتی که اگر استفادهی بهتری از آن میشد قابل ستایش بود رفتار انسان را نتیجهی هردمبیل و پیشبینیناپذیر ناآگاهی و بیمنطقی و اطاعتی که هنجارهای اجتماعی به طریقی القا میکند میبینند. بکر تحمل این هردمبیلی را نداشت.
گری بکر در کتاب خودش صحبت از قیمتها سایه هم کرده بود. قیمتی خیالی که در گزینههای مقابل ما و انتخابی که میکنیم نهفته است. به این ترتیب وقتی شخصی تصمیم میگیرد از همسرش جدا نشود و زندگی مشترک را ادامه دهد قیمتی نمایان نمیشود. او قیمت نهفتهی جدایی، هزینهی مالی و هزینهی عاطفی را در نظر میگیرد و میبیند سودی که میبرد ارزشش را ندارد…
جهان به پیش رفت و به پیش رفت و بازارها هر چه بیشتر در زندگی انسان نفوذ پیدا کردند. عرضه و تقاضا در کوچکترین شئون زندگی آدم راه پیدا کرد. جهان امروز برای گری بکر دوستداشتنیتر و شفافتر است. جایی است که با معیاری به نام پول میتوان خیلی خیلی چیزها را سنجید. پول حتا قیمتهای سایه را هم علنی کرده و دیگر ابهامی باقی نمانده. پول به همه چیز ارزشی را اعطا کرده و هر چیز را میتوان اندازه گرفت.
ولی آیا ما جامعهای میخواهیم که همه چیزش قابل خرید و فروش باشد؟ این سوالی است که مایکل سندل بر اساس آن کتاب “آنچه با پول نمیتوان خرید” را نوشته.
۳- کتاب مایکل سندل پر است از مثالهای پولی شدن همهچیز در یک جامعهی تحت سلطهی بازار آزاد.
شاید ۹۰ درصد کتاب شرح دادن نمونههای مختلف پولی شدن همه چیز است: صف نایستادن در فرودگاهها برای بازرسی امنیتی، سلول زندان بهتر، عبور خودروی تکسرنشین از خط ویژه، حق مهاجرت به آمریکا، پروانهی شکار کرگدن سیاه در حال انقراض، شمارهی موبایل پزشکان در آمریکا، پذیرش دانشجو در دانشگاههای معتبر، کرایه دادن پیشانی و بدن برای تبلیغات بازرگانی، موش آزمایشگاهی شدن برای آزمایش داروها، ایستادن در صفهای طولانی( مثلا صف جلسات کنگره برای حضور لابیگرها در یک جلسهی کنگرهی آمریکا)، کاهش اضافهوزن، بیمهی عمر، پول دادن به مادران معتاد برای عقیم شدن، خرید و فروش حق آلودهسازی زمین، خرید و فروش خون و…
اما حرکت به سوی جامعهای که همه چیزش قابل فروش است چرا نگرانکننده است؟
مایکل سندل دو دلیل اصلی را نام میبرد و این دو دلیل را در تمام مثالهای کتابش مورد بررسی قرار میدهد: نابرابری و فساد.
“نابرابری. به نابرابری فکر کنید. در جامعهای که همه چیزش قابل فروش باشد، زندگی برای افراد بیبضاعت سخت میشود. هر چه بیشتر با پول بشود خرید، ثروت یا نداشتناش مهمتر میشود. فاصلهی فقیر و غنی بیشتر میشود و به خانوادههای کمدرآمد و میانهحال و متوسط به شدت سخت میگذرد.
فساد. فساد ارتباطی با نابرابری و بیانصافی ندارد. مربوط میشود به مخرب بودن بازارها. قیمت گذاشتن روی چیزهای خوب زندگی ممکن است مایهی فساد آنها شود. به این خاطر که بازار فقط کالا پخش نمیکند، نوع نگاه به کالا را هم نشان میدهد و تبلیغ میکند. ما معمولا فساد را به درآمدهای نامشروع نسبت میدهیم. ولی فساد فقط در اختلاس و ارتشا خلاصه نمیشود. تنزل شان دادن یک کار خیر، یک ادب اجتماعی، ارزشگذاری آن در ردهای پایینتر از ردهی شایستهاش هم یک فساد است. اگر ما با امری، فعالیتی یا رسمی بر اساس هنجاری نازلتر از آنی که زیبندهی آن است رفتار کنیم فاسدش کردهایم. یک مورد حاد را در نظر بگیریم: بچهدار شدن برای فروختن بچه موقعیت والد بودن را فاسد میکند، چون بچه را کالایی مصرفی میبیند نه انسانی دوستداشتنی.
تمام ۱۸۰ صفحهی کتاب پیگیری برهان عدالت و برهان فساد در یک جامعهی بازار محور است. مثالها به روزند. منابع کتاب، روزنامهها و سایتهای مختلفیاند. و جلب توجه کردن به وقایع جامعهی آمریکا (که اتفاقا جامعهی ایران هم دارد ازین حیث شبیه آن میشود) و نگاه کردن به آنها از دریچهای دیگر کتاب مایکل سندل را خواندنی کرده است. اما…
۴-عصارهی کتابِ مایکل سندل همین دو برهان عدالت و فساد و بند آخر کتاب است:
نهایتا مسالهی بازار در واقع این است که ما چگونه میخواهیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم. آیا جامعهای میخواهیم که همه چیزش قابل خرید و فروش باشد؟ یا فضیلتهای اخلاقی و مدنی وجود دارند که بازار احترامشان را نگه نمیدارد و با پول نمیتوان خریدشان. ص ۱۸۰
به نظر خیلیها، ویژگی یک کتاب خوب همین طرح پرسش است. این که کتاب یک پرسش را در ذهن خوانندهاش ایجاد کند.
ولی این پرسش جدید نیست.
مایکل سندل مشکلات اخلاقی بازار را خیلی تمیز و شسته رفته دستهبندی و بیان میکند. کتابش خواندنی است. به خاطر نظم فکری در تحلیل وقایع روزمره آدم مینشیند و با لذت کتاب را میخواند. ولی آخرش از خودت میپرسی حالا چه کار کنیم؟ آیا جایگزین بهتری وجود دارد؟ شفافیتی که این زندگی مدرن ایجاد کرده فوایدی دارد که به اندازهی همین کتاب قابل ذکرند. راهکار چیست؟
۵فصل کتاب مایکل سندل عبارتاند از: نوبتشکنی، مشوقها، بازار چگونه اخلاق را به حاشیه میراند، بازار در زندگی و مرگ، حقوق نامگذاری.
فصلهایی در باب زیادهرویهای بازار آزاد و دستاندازیهای او به مرزهای اخلاقی انسانیت. ولی جای فرضیهها و فکرهایی برای بهبود اوضاع به شدت خالی است…
۵- عنوان انگلیسی کتاب این است: What Money Can’t Buy. ولی مترجم کتاب، آقای حسن افشار عنوان را ترجمه کرده: آنچه با پول نمیتوان خرید. در عنوان اصلی پول فاعل است. پول است که همه کار میتواند بکند و این کتابی است در مورد نتوانستنهایش. پول خدای دنیای قشنگ نو است. ولی در عنوان فارسی پول تبدیل به یک ابزار شده. یک ابزار کارآمد که کارهایی هم هستند که نمیشود با آن انجام داد. این عنوان، خدا بودن پول را از آن گرفته.
آنچه با پول نمیتوان خرید، مرزهای اخلاقی بازار/ مایکل سندل/ حسن افشار/ نشر مرکز/ ۲۰۸ صفحه- ۱۲۵۰۰ تومان
به این میگویند یک معرفیِ درست و حسابی! دست مریزاد…