
تهران، زوریخ، میلان، رم، استانبول، تهران
ساکتم. خیلی ساکتم. در حقیقت خفهخوان گرفتهام. توی عمرم هیچ وقت خالی از موضوع نوشتن نبودهام. حتی این روزها بیشتر از هر موقعی پر از نوشتنم. اما ساکتم. بعد از جنگ خفهخوان گرفتم. پ را در زوریخ میبینم و م را در میلان. به آینده خوشبیناند. میگویند این جنگ، احتمالا دستگاه حاکمیتی ایران را کمی واقعبین میکند. من خوشبین نیستم. بعد از جنگ اینترنت بیش از هر زمانی در ایران محدود شده است. دوست ندارم اسمش را بگذارم ملی. چون به نظرم ملی کلمهی مثبتی است و به کار بردن آن برای یک اینترنت محدود، خالی از معنا کردن کلمهی باارزش ملی است. من غرور ملی، ارزشهای ملی و حتی تولید ملی را میپرستم. اما اینترنت ملی… تهی کردن واژهها از معنا، یکی از پستترین کارهایی است که حکمرانی بد…