از امامزاده حاجی محمد صالح سنگاپور تا مسیر راه‌آهن

یکی بهم گفت می‌دانستی سنگاپور امامزاده هم دارد؟ باورم نشد. گفتم یعنی این ایرانی‌بازی‌ها تا این‌جا هم کشیده شده؟ جست و جو کردم دیدم آره واقعا! بعد دیدم امامزاده‌هه چسبیده به بندر سنگاپور است. گفتم بروم یک تیر دو نشان کنم. هم ببینم امامزاده‌ی سنگاپور چه شکلی است و هم این‌که بندر سنگاپور را ببینم. سنگاپور نه زمین دارد و نه منابع طبیعی. بزرگ‌ترین سرمایه‌ی سنگاپور همین بندرش است.

رکاب زدم و از داون تاون سنگاپور (مرکز بیش از ۲۰۰۰ شرکت مالی جهان) رد شدم و به محله‌ی چینی‌ها رسیدم و پایین‌تر از محله‌ی چینی‌ها لب بندر سنگاپور گنبد مسجد حاجی محمد صالح را دیدم. یک گنبد سیاه داشت و مسجد بر بالای یک تپه واقع شده بود. اتوبان دو طبقه‌ای که از کنار مسجد رد می‌شد دوچرخه‌ممنوع بود. قبل از مسجد یک معبد چینی بود. بعد کارگاه ساخت ایستگاه مترو بود. امامزاده تعطیل بود و نمی‌شد بهش دسترسی داشت. هم کارگاه ساخت ایستگاه مترو مانع بود و هم خود ساختمان مسجد را داشتند مرمت می‌کردند. اما موقعیتش خیلی استراتژیک و عجیب بود.

لب بندر یک تپه بود و بالای تپه این امامزاده. از توی ویکی‌پدیا خواندم داستانش را. دقیقا به مفهوم واقعی کلمه امامزاده بود: یک بابایی بوده که توی سنگاپور قرن نوزدهم بین مسلمان‌های سنگاپور عزت و احترام داشته. سال ۱۸۶۶ مرده و بعد او را سر این تپه خاک کرده‌اند. بعدها چند نفر رفته‌اند برایش بارگاه و گنبد ساخته‌اند. چرا؟ چون سنگاپور محل توقف مسلمان‌هایی بوده که از اندونزی و چین و شرق و جنوب شرق آسیا می‌خواسته‌اند بروند حج. توی سنگاپور حتما یک توقف می‌کردند. بعد یک سری‌ها هم برای این‌که این سفر کلا مذهبی باشد، بارگاه حاجی محمدصالح را رونق داده‌اند و این گنبد و بارو هم تا به امروز باقی مانده. نشد بروم. موقعیتش نسبت به بندر سنگاپور هم خیلی خوب بود و می‌شد از بالای تپه بندر را کامل دید فکر کنم. اما نشد.

سوار دوچرخه شدم. رفتم از خیابان کنار بندر رکاب زدم. همین‌جور کانتینر روی کانتینر گذاشته بودند. تابلوهای عکاسی ممنوع و توقف ممنوع هم ده متر به ده متر برقرار بود. هیچ جوره نمی‌شد از بندر سنگاپور عکس گرفت. بندر سنگاپور از عجایب جهان است به نظرم. یکی از عوامل ثروت سنگاپور همین بندرش است: در حال حاضر بندر سنگاپور بعد از بندر شانگهای شلوغ‌ترین بندر جهان است. یک پنجم بار کشتی‌های کل جهان در بندسنگاپور تخلیه و بارگیری می‌شود. بزرگ‌ترین پمپ‌بنزین کشتی‌های جهان در همین سنگاپور است. تقریبا تمامی کشتی‌های جهان که می‌خواهند از اقیانوس هند به اقیانوس آرام بروند و بالعکس یک سر می‌آیند سنگاپور تا هم بنزین بزنند و هم بارشان را تخلیه و بارگیری کنند. تقریبا ۵۰ درصد از نفت خام جهان در بندر سنگاپور تخلیه و بارگیری می‌شود. سنگاپور از منزل واسطه‌ای شلوغ‌ترین بندر جهان است (یعنی یک کشتی می‌آید بارش را تخلیه می‌کند و یک کشتی دیگر از یک کشور دیگر می‌آید آن بار را بارگیری می‌کند و می‌رود. از این منظر سنگاپور شماره‌ی یک جهان است. شانگهای بندر صادراتی است. بندر واسطه‌ای نیست). از منظر تناژ هم تا سال ۲۰۱۰ سنگاپور شلوغ‌ترین بندر جهان بود. اما از ۲۰۱۰ به بعد شانگهای از نظر تناژ اول شد. ولی سنگاپور به خاطر موقعیت جغرافیایی‌اش به عنوان بندر واسطه‌ای یک دنیا هست و به احتمال زیاد باقی خواهد ماند. علاوه بر اصلی‌ترین پمپ بنزین کشتی‌های جهان بزرگ‌ترین تعمیرگاه کشتی‌های جهان هم سنگاپور است. و همه‌ی این‌ها در یک محوطه‌ی کوچک از سنگاپور دارد اتفاق می‌افتد. محوطه‌ای که فقط توانستم با دوچرخه‌ام از کنارش رد شوم.

توسعه‌ی اولیه‌ی سنگاپور در اواسط قرن نوزدهم هم به خاطر همین بندرگاه بودنش اتفاق افتاد. اندونزی با همه‌ی جزیره‌های پر از منابعش در اشغال هلند بود. ویتنام و لائوس و کامبوج و این‌ها هم تحت استعمار فرانسوی‌ها بود. انگلیسی‌ها سنگاپور و مالزی را دریافتند. فهمیدند که تنگه‌ی مالاکا ارزشش از کل اندونزی بیشتر است. بندر سنگاپور را توسعه دادند و این توسعه باعث سیل مهاجرت به سنگاپور شد. چینی‌ها و هندی‌ها به سنگاپور آمدند و حالا اصلی‌ترین ساکنان سنگاپور همین‌ها هستند. سنگاپور یک جزیره است و با یک پل به سرزمین اصلی مالزی متصل شده. پل را هم انگلیسی‌ها ساخته بودند. چون کل مالزی و سنگاپور تحت استعمارشان بود. پل هم جاده بود و هم ریل راه‌آهن. این پل هنوز هم راه ارتباطی مالزی و سنگاپور است. با این تفاوت که الان مرز به شمار می‌رود. به خاطر این پل، کشتی‌های بزرگ نمی‌توانند بروند بندر جوهور در مالزی و حتما باید بیایند در بندر سنگاپور کارشان را انجام بدهند!

نزدیک بندر سنگاپور ایستگاه قدیمی قطار سنگاپور هم بود. ساختمانش پابرجا اما در حال مرمت بود. نگاه کردم دیدم مسیر ریل‌وی کریدور از همین ساختمان شروع می‌شود. کمی گشت زدم اطراف ساختمان و بعد از چند خیابان بالا و پایین شدن وارد مسیر پیاده‌روی ریل‌وی کریدور شدم: خط آهن جنوب به شمال سنگاپور که این‌ روزها به جز چند جای محدود بقیه‌ی ریل‌ها را برداشته‌اند آسفالت کرده‌اند و تبدیلش کرده‌اند به یک مسیر پیاده‌روی و دوچرخه‌سواری حدودا ۳۰ کیلومتری. در تمام لحظاتی که داشتم رکاب می‌زدم روزگاری را تصور می‌کردم که این‌جا ریل راه‌آهن بوده و یک قطار احتمالا دو واگنه صبح از میان جنگل‌های استوایی سنگاپور رد می‌شده و غروب برمی‌گشته. سر سینه‌کش تپه‌ها که سرعتم کم می‌شد به این فکر می‌کردم که صد سال پیش هم احتمالا قطاره این‌جا را با زور زدن بیشتری طی می‌کرده. سنگاپور حالا راه‌آهن ندارد. مترو دارد. متروی خیلی خفنی هم دارد. ایستگاه بوتیک‌تیما (تپه‌ی تیما) بعد از ایستگاه بندر دومین یا سومین ایستگاه خط آهن بود. به آن‌جا که رسیدم از مسیر خارج شدم و به سمت خوابگاه رکاب زدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *