آمارهای رسمی در مورد تحصیل کودکان مهاجر در ایران مربوط به اوایل دهه هفتاد است که در آن زمان بیش از ۱۲۰ هزار نفر کودک مهاجر در مدارس کشور، مشغول به تحصیل بودند. این آمار همواره سیر افزایشی داشته به جز دورههای کوتاهی مثلا سالهای ۸۳ و ۸۴ که بحث ممنوعیت تحصیل مهاجران مطرح شد و تعداد کودکان مهاجر مشغول به تحصیل در ایران به نزدیک هشتاد و چهار هزار نفر رسید. بعد از سال هشتاد و پنج و قبل از فرمان رهبری کودکان مهاجر در مدارس دولتی ایران با پرداخت شهریه میتوانستند ثبتنام و تحصیل کنند. به گفته پیمان حقیقتطلب، مدیر پژوهشی اندیشکده «دیاران»، بعد از فرمان رهبری امکان تحصیل رایگان آنها در مدارس دولتی فراهم شد و تعداد آنها به شکل افزایشی از سال ۱۳۹۵ از ۳۶۸ هزار نفر به حدود ۵۵۶ هزار نفر در سال ۱۴۰۰-۱۴۰۱ رسید. در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ با موج مهاجرتی که پس از تسلط طالبان به سوی ایران به راه افتاد، تعداد کودکان مهاجر در مدارس به ۶۷۰ هزار نفر افزایش یافت. در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ از بین ۱۵ میلیون و ۱۳۸ هزار دانشآموز مشغول به تحصیل در کشور، تعداد مهاجران در حال تحصیل در مدارس ایران نزدیک به ۳.۶۷ درصد از تعداد کل دانشآموزان بود. در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ تعداد کل دانشآموزان مشغول تحصیل در مدارس به ۱۵ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر رسید که از این میزان ۶۷۰ هزار نفر برابر ۴.۲ درصد از آنها، دانشآموزان مهاجر بودند. در سال ۱۳۷۵ حدود نیمی از کودکان زیر ۱۸ سال مهاجر از تحصیل باز میماندند و ثبتنام نمیشدند. با تغییر رویکردها از تعداد بازماندههای از تحصیل کاسته شد به گونهای که در سال ۱۳۹۵ فقط ۳۰ درصد از بازماندگان از تحصیل کودکان مهاجر بودند. در دوساله اخیر با موج مهاجرتی تازه افغانستانیها به ایران، به دلایل مختلفی تعداد بازماندگان از تحصیل بیشتر شد. اما مشکل کودکان مهاجر فقط مسئله ثبتنام در مدارس نیست بلکه آنها با چالشهای هویتی نیز در مدرسه دست و پنجه نرم میکنند. چالشهای هویتی مسئلهی بسیار پیچیدهای است و در دراز مدت خدماتی که کشور ایران برای تحصیل کودکان مهاجر ارائه میدهد به چالشهای هویتی کودکان مهاجر بعد از اتمام تحصیل در مدارس گره خورده است. اینکه مدرسه کودکان مهاجر را برای چه جامعهای آماده میکند؟ کودکان مهاجر باید برای مواجهه با چه مشکلاتی آمادگی داشته باشند؟ اندیشکده دیاران با همکاری شورای فرهنگ عمومی کشور، اولین نشست مسائل تحصیل کودکان مهاجر در ایران و مسائل هویتی آن را برگزار کرد. در ادامه بخشی از آنچه در این نشست گذشت را میخوانید.
سال ۹۴ با فرمان رهبری مبنی بر ثبتنام تمام کودکان در سن تحصیل در مدرسه فارغ از ملیت و قانونی یا غیرقانونی بودنشان، در مدرسهها به روی بسیاری از کودکان مهاجر باز شد. به گفته فعالان حوزه آموزش کودکان مهاجر تا سال ۹۵، تعداد بسیار کمی از کودکان مهاجر از تحصیل بازماندند و تا سال ۹۶ هم اوضاع تحصیل کودکان مطلوب بود. تا اینکه در اواسط سال ۹۶، قوانین و تبصرههای تازهای به قانون تحصیل مهاجران اضافه شد و دوباره برخی از مدارس سلیقهای عمل کردند و مدارک لازم برای ثبت نام کودکان را یا نمیپذیرفتند و یا برگهای برای ثبت نام آنها ارائه نمیکردند. این شد که کودکان دوباره قربانی تغییر سیاستگذاری مسئولان شدند. اما همه مسئله این نیست که کودکان از نامنویسی در مدارس جا میمانند، فعالان آموزش به کودکان مهاجر معتقدند آموزش باکیفیت و یادگیری کودکان مهاجر ابعاد کمتر دیده شدهای دارد. بسیاری از دانشآموزان مهاجر اجازه ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه خود را ندارند و یا به دلیل نادیده گرفته شدن مداوم در نظام آموزشی، ترجیح میدهند که ترک تحصیل کنند و انگیزه ادامه تحصیل را از دست میدهند.
به رسمیت شناختن هویت کودکان مهاجر، آغاز یادگیری باکیفیت
| مژگان نظری |
| مدیر مجتمع آموزشی دخترانه فرهنگ |
بخشی از کودکان مهاجر خودشان یا خانوادههایشان دوست ندارند که وارد مدارس رسمی دولتی شوند. تعداد این بچهها زیاد نیست اما نمیشود آنها را نادیده گرفت. اینها بچههایی هستند که در فضای مدرسه به خاطر لهجه و تفاوتهای فرهنگی مورد تمسخر قرار میگیرند و ترجیح میدهند به جای حضور و استفاده از امکانات مدرسه دولتی در مدرسه خودگردان درس بخوانند اما از فضای تحقیر دور باشند. به طور کلی مسئله این است که بسیاری از فعالان در حوزه آموزش کودکان مهاجر فقط دغدغه ثبتنام کودکان در مدارس را دارند، در حالی که این کودکان مهاجر هستند و مهاجرت پدیدهای است که به آگاهی نیاز دارد. اما از کشوری که نیم قرن در جنگ بوده و خانوادههایی که به این واسطه بسیاریشان بیسواد مانده یا مجبور به جابهجایی اجباری شدهاند، نمیشود انتظار آگاهی داشت. همچنین هر چند که افغانستان با ایران شکلی از یگانگی فرهنگی را دارد و از نظر فرهنگی دو کشور بسیار به هم نزدیک هستند اما همچنان آداب و رسوم، آیینها، زبان و گویش کودکان دو کشور با هم متفاوت است. این ناآشنا بودن با آنچه در بطن فرهنگ میگذرد و بیتوجهی به آن در مدارس دولتی، کودکان مهاجر را منزوی و گوشهگیر میکند.از طرفی کودکان دچار نوعی شرم میشوند و در برخی موارد از سر ناآگاهی ترجیح میدهد آنچه بلد هستند را نیز به صرف تفاوت با کشوری که امروز به عنوان مهاجر زندگی میکنند، پنهان کنند. به این ترتیب نامنویسی مهاجران در مدارس با این موضوع که آنها چطور آموزش ببینند دو مسئله کاملا متفاوت است. مسئله ترک و بازماندگی تحصیل کودکان مهاجر یا ترجیح مدارس خودگردان به مدارس دولتی، برای بسیاری از مهاجران نه فقط موضوع صرف حضور در مدارس بلکه به معنی به رسمیت شناختن هویت آنهاست. آموزش و پرورش باید به دنبال راه چارهای باشد که این بچهها در فضاهای آموزشی رها نشوند، باید ببینیم چه کار کنیم که کودکان مهاجر احساس تعلق کنند و تحصیل را رها نکنند. اینکه بچهها بتوانند به مدرسه دولتی بروند خوب است اما اینکه مسائل هویتی این بچهها مورد توجه قرار بگیرد، اتفاق بهتری است. ما جمعیتی بیش از پنج میلیون مهاجر داریم اما در کتابهای مدرسه یک خط از مهاجران نمیخوانیم. این در حالی است که در کتابهای آموزشی مدارس افغانستان با همه کمبودهایش، از ایران همانقدر گفته شده که از هند و پاکستان. در ایران اما با وجود اینکه یک سوم دانشآموزان فقط در جنوب شهر تهران از افغانستان هستند، هیچ جایی در کتابهای درسی ندارند و دانشآموز ایرانی نمیآموزد که دانشآموز افغانستانی واقعا چه کسی است و چه آداب و رسومی دارد. همچنین چه خانواده افغانستانی مهاجر در ایران تصمیم بگیرد بماند و چه بخواهد به کشورش برگردد باید شرایطی فراهم کرد که کودکی که از این خانواده در مدرسه درس میخواند بتواند فضای زیست خود را دوست داشته باشد. کودک افغانستانی نباید لهجه و گویشش مسخره شود، باید بتواند دوست پیدا کند و مهرورزی ببیند. همچنین معلمها باید نسبت به تفاوتهای فرهنگی آگاهانه رفتار کنند و به دانشآموزان بیاموزند که آنها حق دارند هویت متفاوتی داشته باشند و مجبور به پنهان کردن و شرمگین بودن از هویتشان نیستند. فقط به این ترتیب است که کودک مهاجر میتواند آموزش با کیفیت ببیند، اینکه خودش و خانواده و تفاوتهایش را بپذیرد و حالا با فرهنگ و جامعه میزبان همسو شود. در غیر این صورت کودکان مهاجر نسل دوم و سوم با روش فعلی، بیوطن بزرگ میشوند و نه میتوانند خودشان را ایرانی بدانند و نه افغانستانی.
بحران هویت دوگانه دردسر کودکان مهاجر
| سید موسی حسینی |
| مدیر مرکز توسعه سلامت روان مهاجر |
اولین مرحله در روانشناسی خودشناسی است اما وقتی مهاجر در شناخت هویتش چالش داشته باشد با جهان خارج نمیتواند ارتباط برقرار کند. کودکان مهاجر اینجا نه ایرانی شناخته میشوند و نه در افغانستان، افغانستانی. بسیاری از افغانستانیها به دلیل نادیده گرفته شدن درگیر چالشهای هویتی هستند و جامعه آنها را فقط به چشم کارگر ساختمانی میشناسند. همین دیدگاه جامعه میزبان باعث شده در کنار قوانینی که اجازه پیشرفت به مهاجر را نمیدهند، خود افراد نیز اعتماد به نفس لازم برای جدا شدن از این کلیشههای هویتی از دست داده باشند و پیشرفتی در زندگی آنها رخ ندهد.