برنج ایرانی ناآرام است!

با خودم پلوپز برقی پارس‌خزر ۲ نفره آوردم. فکر کنم تمام مشتری‌های این پلوپزهای دونفره‌ی پارس‌خزر ایرانی‌هایی باشند که مهاجرت می‌کنند، به خصوص تحصیلی‌ها. پلوپز را یادم است رفتیم خیابان جمهوری خریدیم. فروشنده تا گفتیم پلوپز ۲ نفره گفت کدوم کشور می‌خواهید بروید؟ چون بعضی کشورها ۱۱۰ ولت‌اند و بعضی ۲۲۰ ولت. گفتم سنگاپور و گفت خب همین معمولی‌ها به کارت می‌آید. 

پلوپزهای ایرانی یک ویژگی خاص دارند که پلوپزهای خارجی ندارند: ته‌دیگ درست می‌کنند! این را وقتی آمدم این‌جا فهمیدم. پلوپزهای بقیه‌ی بچه‌ها اصلا تو کار درست کردن ته‌دیگ نبود. اندونزیایی‌ها که کلا با پدیده‌ی ته‌دیگ بیگانه بودند. پلوی شفته دوست داشتند. پلوپزهای‌شان هم برای همین کار بود. یک ویژگی دیگر هم داشت که پلو را تا یک شبانه‌روز گرم و نرم نگه می‌داشت. اما راستش ته‌دیگ به کار من هم نمی‌آمد. تعداد زیادی دندان روکش شده دارم که می‌ترسم سفتی و تردی ته‌دیگ بشکندشان و من را محتاج دندانپزشک و باقی قر و قمیش‌ها بکند. سعی می‌کنم درجه‌ی پلوپز را همیشه حالتی بگذارم که بی‌خیال ته‌دیگ شود.

عصر یکشنبه

سنگاپور کشاورزی ندارد. تمام مواد غذایی‌اش از کشورهای دور و نزدیک می‌آید. همیشه وقتی این را می‌بینم یاد صحبت‌های والتر توی گالری شهر سنگاپور می‌افتم که می‌گفت ما برای همه‌ چیزمان محتاج جهانیم و به همین خاطر هم سعی می‌کنیم با همه‌ی جهان دوست باشیم. برنج‌های‌شان هم طبیعتا از جاهای مختلف دنیا می‌آید. این چند وقته انواع برنج‌های جاهای مختلف را امتحان کرده‌ام. برای من واکنش پلوپز پارس‌خزرم در قبال این برنج‌ها خیلی جالب بوده:

برنج‌های هندی از کیلویی ۱ دلار شروع می‌شوند و به برنج‌های باسماتی می‌رسند که کیلویی ۴-۵ دلار است. باسماتی‌ها گران‌ترین برنج موجود در سنگاپورند. رفتار برنج‌های هندی توی پلوپز خیلی آرام است. هر چه‌قدر هم آب بریزم باز شفته نمی‌شوند. چه برنج‌های ۱ دلاری چه باسماتی‌ها. پلوپز این جوری است که یک مدت خیلی شدید کار می‌کند و دمای آب را بالا می‌برد و آب تبدیل به بخار می‌شود. بعضی برنج‌ها در این حالت تکان تکان می‌خورند و کف می‌کنند و کف‌شان به درپوش پلوپز هم می‌رسد. اما نکته‌ی عجیب در مورد برنج‌های هندی این است که اصلا ناآرامی نمی‌کنند. حتی کف هم خیلی کم. جوری که بعد از پخته شدن برنج من فقط کافی است، ظرف پلوپز را آب بکشم. تمیز باقی می‌ماند. برنج خروجی هم همیشه دانه جدا و به اصطلاح مجلسی درمی‌آید.

برنج‌های تایلندی دقیقا در نقطه‌ی عکس هندی‌ها قرار دارند. هر کاری‌شان می‌کنی شفته می‌شوند. فائز و حافظ که اندونزیایی بودند فقط برنج تایلندی را می‌پسندیدند و آن را مشابه برنج اندونزیایی می‌دانستند. چون همیشه شفته می‌شود. شاه‌نور که بنگلادشی بود هیچ وقت از برنج تایلندی خوشش نمی‌آمد و فقط برنج هندی را می‌پسندید و آن را مشابه برنج بنگلادشی می‌دانست. برنج‌های تایلندی این جوری بودند که هر کاری‌شان می‌کردی حتی اگر خشک می‌گذاشتی توی پلوپز باز هم عین کرمی که تا بیخ آب بخورد چاق و چله و نرم و چسبناک می‌شدند. اما نکته این بود که آن‌ها هم آرام بودند. در ظرف را هیچ وقت با کف کردن‌شان کثیف نمی‌کردند. فقط چون شفته می‌شدند کف ظرف نیاز به شستن بادقت پیدا می‌کرد. راستش هیچ وقت نتوانستم با برنج‌های تایلندی کنار بیایم و دیگر هم سراغ برنج‌های تایلندی نرفتم.

برنج‌های کامبوجی برایم ایده‌آل‌تر بودند. یک نقطه‌ای وسط هندی‌ها و تایلندی‌ها بودند. قیافه‌ی خروجی‌شان هم خیلی شبیه برنج‌های ایرانی می‌شد. به مقداری آبی که می‌ریختم حساس بودند. یک مقدار وسط داشتند که برایم ایده‌آل بود. نه مثل هندی‌ها خشک درمی‌آمدند و نه مثل تایلندی‌ها شفته. آن‌ها هم توی پلوپز رفتار آرامی به نمایش می‌گذاشتند. برایم عجیبی‌شان این بود که دانه‌های‌شان خیلی شفاف و کمی زرد مانند بود. اما وقتی پخته می‌شدند سفید درمی‌آمدند.

این دفعه که آمدم با خودم برنج ایرانی آوردم. هاشمی محصول زمین مامانم. روز اول برنج را گذاشتم توی پلوپز و رفتم دنبال کارم. وقتی از اتاقم آمدم بیرون دیدم کل خانه را بوی برنج شمالی پر کرده. تازه یادم آمد که اوه پسر، هیچ کدام از آن برنج‌ها هیچ وقت همچه بویی را پخش نمی‌کردند. اما برنج ایرانی یک تفاوت بزرگ دیگر با برنج کامبوجی داشت. از نظر مزه خیلی شبیه بودند. اما برنج ایرانی موقع پخته شدن توی پلوپزم خیلی ناآرام می‌شود. زیاد تکان تکان می‌خورد. درجه و نوع تنظیمات و مقدار برنج و آب و همه‌ی چیزها برای همه‌ی این انواع برنج یکی بوده. اما برنج ایرانی زیاد تکان تکان می‌خورد و خیلی کف می‌کند. جوری کف می‌کند که در قابلمه و کل ظرف بعد از اتمام پخته شدن نیاز به یک شست‌وشوی کامل پیدا می‌کند. نمی‌دانم چرا. شاید برنج ایرانی هم یک چیزهایی از نهاد ناآرام ایرانی به ارث برده و برنج هندی هم چیزهایی از نهاد آرام هندی. نمی‌دانم… اما خب، به هر حال هر وقت که می‌پزمش احساس می‌کنم توی خانه‌ام هستم و یک جور آرامش سر ظهر و شب بودن در خانه من را در برمی‌گیرد.

البته باید برنج‌های ویتنامی و ژاپنی و استرالیایی را هم امتحان کنم. آن‌ها را هم دیده‌ام. اما هنوز نخریده‌ام!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *