از صبح نشستهایم به خواندن پروندهها و تمام نشدهاند. مدرسهی خیریه، گام اول را نسبتا خوب برداشته: سعی کرده که اطلاعات بچهها را تمام و کمال ثبت کند. حالا نوبت ماست که بررسی کنیم ببینیم چه جور میشود وضعیت زندگی این بچهها را بهتر کرد و از منفی ۲۰ به منفی ۱۰ رساند. همهشان افغانستانی هستند. فکر میکردم از نظر مدارک اقامتی بیشتر لنگ بزنند. اما آنقدر هم اوضاع بد نیست. اکثر قریب به اتفاقشان در طرحهای سرشماری شرکت کردهاند و خانوادهشان سعی کرده خودش را جایی در دولت ثبت کند و غیرقانونی نباشد. همین خیلی است. البته که گرفت و گیرها بیشتر است و وضعیت هر کدامشان پیچیده.
همهش یاد تولستوی میفهمم که میگفت آدمهای خوشبخت قصههای مشابهی دارند اما آدمهای بدبخت هر کدامشان یک قصهای. بر اساس دادههای پروندههایشان سعی میکنم برای هر کدامشان قصهای بسازم و قصههایشان هم متفاوت درمیآید. یکیشان مادر ایرانی است و پدر افغانستانی فوت کرده. ولی هنوز به شناسنامه نرسیده. چند تای دیگر هم هستند که پدر افغانستانی فوت کرده. مردهای افغانستانی زیاد سن بالا را تجربه نمیکنند. این را از ۴۰ تا پروندهای که بررسی میکنیم میفهمم. یک مورد دیگر هم هست که پدر ایرانی است و مادر افغانستانی. اما نشده که برای مادر افغانستانی شناسنامه بگیرد و بچهها هم بیشناسنامه باقی ماندهاند. اینها را تیک میزنم که قصهشان جداست و باید فقط پیگیر شناسنامهشان شد.
بنا بر تجربه گیر میدهم که حتما تمام خانوادهی هر دانشآموز را بررسی کنیم. تا جای ممکن و بر اساس فرمها این کار را میکنیم. میخواهم بفهمم که خواهر برادرهای هر دانشآموز وضعیتش چطوری است؟ مخصوصا حواسم به دخترها است. برایم مهم است که اگر پسری، خواهری در خانه دارد که اصلا به مدرسه نمیرود پیگیر آن دختر بشویم. یک چیزی که بعد از مدتی روی مخمان میرود تعداد بالای بچهها توی خانوادههاست. نسبت مستقیمی با سطح سواد پدر و مادر دارد. یکیشان هست که مثلا توی افغانستان لیسانس گرفته بوده. کلا دو تا بچه دارد. ولی اکثرا بالای ۵ تا بچه دارند. الگوی مشابهی هم دارند: زن مثلا بین ۳۰ تا ۴۰ سال دارد و فاصلهی سنی بچهها ۲سال است. یعنی زن خانواده از حدود ۲۰ سالگی شروع کرده به بچه زاییدن و حداقل هر ۲ سال یک بچه به دنیا آورده تا مثلا ۳۰- ۳۰ و خردهای سالگی. اول دنبال ارتباطش به قومیت بودم. به قومیت ربط ندارد. از هر قومیتی که بگویی (از محل تولد میفهمم که تعلق به کدام قومیت افغانستان دارند) این اتفاق میافتد. بعضیهایشان تابلو دنبال پسرند. مثلا مادر ۶ شکم زاییده و هفتمی پسر شده و دوباره هشتمی را زاییده و دختر درآمده. سه نفری میزنیم توی سر خودمان که ریشهی بدبختی هر کدام از این خانوادهها همین تعداد بالای فرزندان است. قشنگ میدانیم که هر کدامشان با چه درجهای از فقر دست و پنجه نرم میکنند. قشنگ میدانیم که توی سنین پایین به خاطر سوءتغذیهی احتمالی مغز و ذهن بچهها خوب شکل نمیگیرد و همین باعث میشود که در سن مدرسه نتوانند مثل بچههای ایرانی درس بخوانند و جا میمانند و بازمانده از تحصیل میشوند. ولی انگار برایشان مهم نیست. پدرها سن بالایی را تجربه نمیکنند. این را سن مرگ پدر چند تا از یتیمها گواه میدهد و مادرها… به این فکر میکنم که واقعا آن زنی که ۷-۸ شکم میزاید چه ازش باقی میماند؟ اصلا چرا باید این قدر بزاید؟ هر زایمان بخشی از وجودش است که دارد به پای آن بچه میگذارد. پدر فقط حامله میکند و هیچ. نهایت از سیر نکردن شکم بچهها حرص بخورد در بهترین حالت. ولی این مادر… چرا مقاومت نمیکنند؟ اصلا این زنها به ذهنشان میرسد که میتوانند مقاومت کنند؟ به ذهن شان میرسد که به دنیا آوردن این تعداد بچه وظیفهشان نیست؟ مطمئنا آنها هم رنج میبرند. اما انگار در موقعیت مقاومت نیستند. زورش را ندارند. توانش را ندارند. بعد به طالبان فکر میکنم که دشمن زنهاست. نمیگذارد درس بخوانند. نمیگذارد در جامعه کار کنند و غصهام میشود. دقیقا نقطهای را گرفته که آینده را تباه میکند…
این خانوادهها کجا از تلهی فقر رها میشوند؟ دقیقا جایی که تعداد بچههایشان کمتر شود. همان ۲-۳ تا را بتوانند خوب سیر کنند و نگذارند که مغز بچه کوچک بماند. برای همان ۲-۳ تا وقت بگذارند که تحصیل کند و بعد از یک نسل جهش را به وجود بیاورند. وقتی این تعداد میزایند مطمئنا آن بچهها هم وضعیتی بهتر از پدر مادرهایشان نخواهند داشت. حالا هر چهقدر هم خیریهها کمک کنند. باز هم جوابگو نخواهد بود. تا وقتی زنهایشان به این فکر نیفتند که نباید این تعداد بچه به دنبا بیاورند، تا وقتی به این فکر نیفتند که میتوانند مقاومت کنند، میتوانند تدبیر بیندیشند، تا وقتی این جسارت در زنان به وجود نیاید حتی نمیشود گفت که شاید آینده از آن ما… واقعا هیچ رقمه این جمله را نمیتوان گفت. غروب وقتی داشتم توی پیادهرو برمیگشتم به این فکر میکردم که باید فقط زنها را دریافت. بهم ثابت شد که اگر زنها پیشرفت نکنند، کشور هم پیشرفت نمیکند و آینده تاریک باقی خواهد ماند.