نورثولت بزرگترین کارخانهی تولید باتریهای لیتیومی در اروپا است که از سال ۲۰۱۵ کارش را در سوئد شروع کرده است. یک گیگافکتوری (ابرکارخانه) به شمار میرود و ادعا میکند که سبزترین باتریهای لیتیومی جهان را تولید میکند. چون علاوه بر فرآیند تولید، فرآیند بازیافت و استفادهی دوباره از باتریها را هم در نظر گرفته است. سرمایهگذاری سنگینی هم بر روی این شرکت صورت گرفته. از دولت و شهرداریهای سوئد بگیرید تا بانکهای اروپایی و به خصوص کارخانههای خودروسازی اروپا نظیر بی ام دابلیو و فولکس واگن سرمایهگذاریهای هنگفتی روی این شرکت انجام دادهاند. تا این جای کار هم ظاهرا موفق بوده. تو این کلیپ میتوانید یک رپرتاژ آگهی خیلی خوب در مورد این کارخانه ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=wpDvxULK4Bw&t=513s
داستان هم این بوده که اروپا در تولید باتریهای لیتیومی کمیتش لنگ میزده و وابسته به چین شده بوده. چون چین حدود ۷۰ درصد تولید باتریهای لیتیومی در جهان را به خودش اختصاص داده بوده. از آن طرف هم پیشبینی میشود که موتورهای بنزینی و گازوئیلی در آینده بازاری نخواهند داشت و به سرعت از رده خارج خواهند شد. در حقیقت بازار آیندهی خودروسازی متعلق به خودروهای برقی است. تمام شرکتهای خودروسازی اروپا و نیز سایر صنایع عملا وابستهی چین شده بودند. چون پیشتاز عرصهی باتری شده بود. پس چند تا آدم سرمایهدار اروپایی تصمیم گرفتند نورثولت را راه بیندازند و به سرعت هم سرمایهها را جذب کردند و شروع به کار کردند.
کیس استادی این هفتهی درس «قرن بیست و یکم- امنیت و چالشهای جهانی» همین داستان نورثولت است. قبل از کلاس باید متن ۴۰صفحهای را که یکی از اساتید هاروارد در مورد داستان شکلگیری و عملکرد نورثولت نوشته را به دقت بخوانیم و یک مقالهطور آماده کنیم که جواب سوالات پیش از درس را در آن گنجانده باشیم. کلا هم کار گروهی پیش میرود. من با کوآک همگروه شدهام: یک مرد سنگاپوری که هم تایپ و هم نوشتن انگلیسیاش و هم قدرت سازماندهیاش فوقالعاده است. دو تا دختر کرهای و چینی هم همگروهمان هستند که جفتشان دانشجوی دانشگاه جانهاپکینز آمریکا هستند و این ترم به عنوان دانشجوی مهمان آمدهاند مدرسهی لیکوآن یو. دیروز یک جلسهی دو ساعته گذاشتیم که مقالهطور را با هم آماده کنیم. یکی از سوالات اصلی پیش از کلاس این بود که اگر شما سرمایهگذار بودید آیا در پروژهی بزرگ نورثولت سرمایهگذاری میکردید؟ آن سه تا گفتند بله. دلیلشان هم این بود که خب، با توجه به اعداد و ارقامی که گزارش به ما داده این شرکت خیلی خوب سازماندهی شده و همکاریهای دولت سوئد هم خوب بوده. تقاضای باتریهای لیتیومی هم که اصلا در سالهای آینده سر به فلک میکشد. با احتمال بالای ۹۰ درصد بازگشت سرمایه خواهیم داشت. پس سرمایهگذاری میکنیم. من موافق نبودم. برگشتم گفتم به عنوان فردی که نگران محیط زیستم و نیز به عنوان یک آسیایی روی نورثولت سرمایهگذاری نمیکنم. چرا؟ شما وقتی به نقشهی منابع لیتیم در جهان نگاه میکنید میبینید که اروپا اصلا در زمینهی لیتیم منبع خام ندارد. منابع اصلی لیتیم در دنیا در این کشورها قرار دارند: بولیوی، شیلی، آرژانتین، آفریقا، چین و استرالیا و یک مقدار خیلی ناچیز در پرتغال. چین استفاده از منابع لیتیم را شروع کرده و به خاطر همین پیشتاز عرصهی باتریها است. هر جور نگاه میکنی سوئد از تمام منابع لیتیم دنیا دور است و هر چهقدر هم این شرکت ادعای سبز بودن و بازیافت و اینها داشته باشد، مقدار کربن دی اکسیدی که باید کشتیها بسوزانند تا لیتیم را از آفریقا و آمریکای جنوبی و استرالیا و بقیهی کشورها به سوئد برسانند تمام ادعایشان را نقش بر آب میکند. دارند دروغ میگویند که ما سبزیم. اصلا هم سبز نیستند. بعد هم نورثولتیها در زمینهی پایدار بودن تامین مواد اولیه خیلی مبهماند. به نظرم نورثولت در نهایت یک جور استعمار جدید است. تمام داستان ساخت باتریهای لیتیمی محدود بودن منابع اولیه است. احتمال اینکه آنها کشورهای صاحب منابع را به طرق مدرن استعمار کنند وجود دارد. این احتمال برای چین هم وجود دارد. انکار نمیکنم. اما چین خودش منابع بزرگی دارد. اروپا هیچی ندارد. به نظرم اگر دغدغههای سبز بودن داشتند میرفتند کارخانهشان را در نزدیکی منابع لیتیوم میساختند. کلا داستان نورثولت به نظرم یک جور رقابت اروپا با چین و امریکا است. آمریکا تسلا را داشته. چین هم بیوایدی را داشته. اروپا به خاطر باتریهای لیتیومی نمیتوانسته صنعت خودروهای الکترونیک خودش را داشته باشد. حالا نورثولت را راه انداخته که از چین و آمریکا عقب نیفتد. اگر بخواهم بحران محیط زیست و شعارهای نورثولت را اولویت قرار بدهم در این شرکت سرمایهگذاری نمیکنم.
دخترهای چینی و کرهای که خیلی به شک افتادند با این استدلال من. اما کواک میگفت من سرمایهگذاری میکنم. چون من یک سنگاپوریام. سنگاپور کوچک و چابک است. چیزی برای از دست دادن ندارد. باید گلیم خودش را خودش از آب بکشد بیرون. باید عملگرا باشد. اگر این شرکت باعث ثروتمندتر شدن من میشود من در آن سرمایهگذاری میکنم. همین و تمام. با هم خندیدیم. استدلال و تجربهی سروکله زدن با او برایم خیلی جالب بود. قشنگ نحوهی تفکر و عملکرد یک سنگاپوری را بهم نشان داد.