هفته اول جنگ ایران و اسرائیل به روایت آگهیهای اپلیکیشن دیوار!
برای من دیوار همیشه اپلیکیشن جالبی بوده است. جایی که آدمها سعی میکنند چیزی ملموس از خودشان را به فروش برسانند. این چیز ملموس گاه خانه و کاشانه و خودرو و سرمایهای بزرگ است و گاه اسباب و لوازمی که دیگر به کارشان نمیآیند. گاه اشیایی دست دوم و گاه خدماتی نوین. جذابیت دیوار این است که حاصل مشارکت جمعی است. هر آدمی با هر ویژگی و سطح و طبقهای، فضایی محدود برای تبلیغ کالا و خدمات خودش دارد. چند عکس مربوط و نامربوط. اطلاعاتی کوتاه و توصیفی چند کلمهای و در کنار هم قرار گرفتن این آگهیهای فروش همواره یک تصویر به آدم میدهد.
وقتی آگهیهای شهر اسکو را نگاه میکنی یک تصویر خاص از شهر اسکو در یک مقطع زمانی مشخص به دست میآوری. تصویری که به وضوح با تصویر تهران متفاوت است. تو میتوانی شهرها را بر اساس چیزهایی که آدمهای آن شهر برای فروش به نمایش میگذارند قضاوت کنی، میتوانی یک جورهایی عمیقترین دغدغههای آدمهای آن شهر را بر اساس آگهیهای فروششان دربیابی و این تصویر همیشه در حال تغییر است. هر روز متفاوت از روز قبلش است.
تهران زیر بمباران شدید بود. خیلیها از شهر خارج شده بودند. آنهایی هم که مانده بودند بیشتر در خانههایشان مانده بودند. خیابانها و پیادهروهای شهر خلوت بودند. اینترنت ملی شده بود. گفته بودند به دلایل امنیتی ناچاریم که اینترنت بینالملل را قطع کنیم. سرگرمیها محدود شده بود. خبری از شبکههای اجتماعی نبود. کسی نمیتوانست به صورت روانپریشانه توی بخش جستوجوی اینستاگرام تصاویر را بالا و پایین کند. کسی نمیتوانست حریصانه اخبار کانالهای تلگرام را دنبال کند و توی گروهها فحش و فحشکاری کند.
هفته اول جنگ ایران و اسرائیل به روایت آگهیهای اپلیکیشن دیوار
بعضیها به شبکههای اجتماعی ساخت ایران روی آورده بودند و من محض سرگرمی به دیوار پناه برده بودم و از روی آگهیهای جدید، سعی میکردم بفهمم بقیهی آدمها به چه چیزهایی فکر میکنند. مسلما قشنگتر و دقیقتر این است این آگهیها دادهکاوی شوند. اینکه چه تعداد آگهی با چه مضمونهایی رشد کردند و چه مضمونهایی در دورهی یک هفتهی اول حملهی اسرائیل به ایران در آگهیهای دیوار کم شدند.
این جور قصهپردازیها نیاز به دادههای کامل آگهیهای دیوار دارد که در دسترس من نیست. من فقط بر اساس آگهیهایی که توی این چند روز توجهم را جلب کردند قصه میپردازم. این آگهیها توی این چند دسته برایم جالب بودند و به نظر من آینهای از بازتاب جنگ در شهر تهران در میان آدمهای عادی شهر:
۱. آگهیهای خودروی دربستی.
اسنپ و تپسی از کار افتاده بودند. سرویس جی پی اس شان نمیتوانست در تهرانی که زیر بمباران کار کند. به دلایل امنیتی سیستمهای جی پی اس در تهران از کار افتاده بودند. پارازیتها نمیگذاشتند که رانندهها بتوانند از طریق اسنپ و تپسی کار کنند. بنابراین رانندهها این اپلیکیشنها را گذاشته بودند کنار. فهمیده بودند که تقاضای خروج از تهران زیاد شده است و دیوار پر شده بود از آگهیهای رانندگان اسنپ و تپسی برای سرویس دربستی به هر کجای ایران:
– دربستی به کل ایران: ماشین مدل بالا ۱۴۰۲- کولر روشن- فقد دربستی کیلومتری ۱۳ هزار تومان
– مسافر دربستی سمند تاکسی سبزوار مشهد: با عرض سلام خدمت شما دوستان. مسافر دربستی. تاکسی برای سبزوار نیشابور مشهد با خودروی سمند تمیز و مرتب با رانندگی خیلی مطمئن. با سابقهی بالای ده سال در جاده
– با سلام وقت به خیر. اسنپ و تپسی هستم و به دلیل اختلاف شدید جی پی اس و اینترنت مسافر پیدا نکردم مقصدهای داخل تهران و سمت کرج نرخ اسنپ و تپسی در خدمتم.
بعضیهایشان از تصویر ماشین خودشان برای آگهیها استفاده کرده بودند. بعضیها از تصویر ماشینهای لوکس (بی ام دبلیو و بنز) و از همه جالبتر برای من کسی بود که عکسی از یک تریلی ۱۸ چرخ اسکانیا گذاشته بود و پایینش نوشته بود: پیک موتوری برای هر کجای تهران با یک تماس.

۲. آگهیهای اسکان جنگزدگان.
آگهیهای اسکان رایگان را میتوانستم به دو دستهی کلی تقسیم کنم. یک دسته، اگهیهای بشردوستانه بود. کسانی از سایر شهرهای ایران آگهی داده بودند که اگر افرادی در تهران میخواهند از بمباران فرار کنند و به شهر و روستایی امن دور از تهران بروند آنها در خدمتند. کم هم نبودند. لحنشان صادقانه و خودمانی بود و بوی رفاقت میدادند:
– سلام ب هموطنان خوبم
اسکان رایگان برای بحران کشور
تهرانیهای عزیزی که منزلشون آسیب و یا در معرض خطر هستن من ساکن کرجم و اسکان کرجم در اختیار هموطنیهای تهرانی عزیزم بصورت کامل رایگان خوشحال میشم در خدمتتون هستم لطفا تایید بفرمایید دیوار.
– اسکان رایگان برای خانواده جنگ زده و یا بی سرپرست. خانه ویلایی دوبلکس به صورت دربست پس از تحقیق به صورت موقت و فقط در اختیار خانواده جنگزده و یا بیسرپرست قرار میدهم. واقع در مکانی امن.

دستهی دوم آگهیهای اسکان، آنهایی بودند که دنبال همخانه بودند و این یافتن همخانه گاه شکل و صورتی جنسیی پیدا میکرد. انگار مردان مجرد یادشان افتاده بود که تنهااند و زنانی هستند که به پناه نیاز دارند و آنها آغوششان را گشوده بودند برای این زنان. بالعکسش هم با تواتری کمتر بود: زنانی در انتظار مردان. گاه این گشوده شدن آغوش بوی یک عمر زندگی را میداد و گاه بوی فقط یکی دو شب کنار هم بودن:
– اسکان خانم. تنها زندگی میکنم ۴۲سالمه مجردم. در این شرایط اگر بشیه کسی با هم زندگی کنیم خوب هست. خونم نیاوران هست. عکس خونه رو گذاشتم.
– اسکان موقت برای آقایانی که در تهران هستن. امشب و فردا تهران هستم. آقایی که نیاز به اسکان داره بیاد پیشم تنها نباشیم. مجرد یا تنها باشه. منم پایه هستم.
– همخانه خانم حتی اتباع. با عرض سلام و احترام همخانه خانم به مدت چند روز در خدمتشون باشیم لطفا شمارهتون رو در داخل چت بذارید ممنون.
– اسکان به خانم. اسکان ۱ روزه به خانم. منطقه ۵ تهران کوی بیمه شهرک اکباتان. لطفا جهت هماهنگی پیام بگذارید.-
– اسکان موقت در شرایط جنگی تهران ساعتی رایگان.
۳. آگهیهای همدم و همصحبت.
آگهیهایی هم بودند که به دنبال درمان تنهایی آدمها بودند. گوشهایی برای شنیدن. دورهمیهایی برای فرار از استرسها:
– همدم و آرامش. با سلام و احترام. بهترین راه در این شرایط توکل به خدا و داشتن امید به آینده است. اگه حس ترس و اضطراب داری، با من صحبت کن و آروم شو. کادر درمان هستم. خیالت راحت همه چیز رو به خدا بسپار.
– کمک به هموطنان در دوران جنگ. دوستان مشکلات خود را در پیام بنویسین اگه از دست شخص من کاری بربیاد خوشحال میشم براتون انجام بدم. محسن ۲۹ساله از تهران. به امید روزهای روشنتر سرزمینم ایران.
– پارتنر ورزشی بانوان. پارتنر ورزشی خانوم برای پیاده روی، بازی بدمینتون والیبال.
– برنامه ای برای حال خوب: اگر در این اوضاع ، احوال خوبی ندارید و شرایط خروج از تهران رو ندارید ، ما اینجاییم تا حالی خوب براتون فراهم کنیم. در محیطی خانوادگی، یک شب، کنار هم، با ساز و آواز، پذیرایی و سرگرمی بصورت رایگان (البته اگر شرایط خرید تنقلات دارید استقبال میکنیم) *از پذیرش اتباع معذوریم* جهت کسب اطلاعات بیشتر و هماهنگی پیام بدید.
(نژادپرستی جاری در آگهیها را دقت میکنید؟ طرف برای درخواست همخانهی خانم با تاکید میگوید که اتباع هم اگر باشد اشکال ندارد. انگار اتباع بودن یک جور بیماری قابل صرف نظر در مورد زنان است. این یکی هم برای پارتیاش تنها شرطی که ذکر کرده این است که خانواده اتباع نباشد!)
۴- آگهیهای نیاز مالی.
این نوع از آگهیها هم کم نبودند. انگار حالت تعطیلیای که پیش آمده بود آدمهای نیازمند را در حالت بحرانیتری فرو برده بود. اکثرا آگهیهایی کوتاه داشتند:
– به کمک نیاز دارم. با سلام جوانی هستم درگیر خرابی ماشین و هزینهی درمان به ۸ میلیون پول نیاز دارم اگر کسی در توانش هست برای کمک جبران میکنم.
– مشکل دارم خیلی خیلی گیرم (با تصویری از مزار کوروش در پاسارگاد شیراز!).
– سلام ۲۳سالمه پسرم اسکان میخام. سلام پسرم ۲۳سالمه اسکان میخام ۱ روزه حتی مهمانم تهران.
۵. آگهیهای امر جنسی.
راستش قبلش پیگیر نبودم. اما به نظرم آمد آگهیهایی که مربوط به بازار امور جنسی بودند با زبان رمزی خودشان این روزهای جنگ توی دیوار کم به چشم نمیخوردند. یا مسئول تایید آگهیهای دیوار شل کرده بود و اجازهی انتشار میداد یا واقعا نسبت این جور آگهیها زیاد شده بود. نمیدانم راستش. عموم این آگهیها را میشد در بخش لباس و کفش زنانهی دیوار دید. زبان این آگهیها گاه رمزی بودند و گاه بیش از حد عریان میشدند.
گویا فشار روانی جنگ و همهی حواشی آن در تهران عرضه و تقاضا را در شهر تهران بالا برده بود. شاید یکی از دلایل افزایش ناگهانی جمعیت در دههی ۶۰ علاوه بر سیاستهای حاکمیتی، فشار جنگ هم بوده. آدمها نمیدانستند برای فرار از استرس جنگ چه کنند، به آغوش هم پناه میبردند و حاصلش هم چند ماه بعد کودکی تازه بود. نمیدانم. آگهیهای این دسته این شکلیها بودند:
– کفش مجلسی شرایطی. کفش مجلسی. سایز ۸۵ و ۳۷ سال کارکرده.
– خریدار کفش مجلسی. آقا هستم. خریدار کفش مجلسی خوشگل بدون جعبه. چت پیام بدید.

۶. آگهیهای اینترنت بینالملل.
قطع شدن اینترنت ایران و ارتباط با جهان بیرون برای خیلیها افسردهکننده بوده. با رفیقی صحبت در این مورد صحبت میکردم برگشت گفت هیچی دیگه برگشتیم به سال قبل از ۲۰۰۰. میگفت من برای پیگیری اخبار رادیوی موجبلند خریدهام. این اینترنت ملی سالها بود که قرار بود برود توی پاچهمان و حالا رفته است و زندگی ما در یک بازگشت تاریخی برگشته به قبل از سال ۲۰۰۰.
من برگشتم بهش گفتم قبل از سال ۲۰۰۰ روستای پدری من تلفن داشت. چند سال پیش که کابلهای تلفن روستا را دزدیدند دیگر دولت هم جایگزین نکرد. احتمالا روستای ما برگشته به جایی حوالی جنگ جهانی دوم و شاید قبل از گراهام بل. فشار روانی قطعی اینترنت آنقدر بالا بوده که بخش قابل توجهی از آگهیها مربوط به درخواست اینترنت بینالملل و یا فروش کانفیگ برای دسترسی به اینترنت بینالملل باشد:
– نیاز به اینترنت آزاد. اشتراک اینترنت آزاد داری پیام بده اول تست میکنم بعد میخرم.
– نیازمند اینترنت جهانی (با تصویری از یک سگ سفیدخانگی گوگوگی مگولی که کلاه پرهدار قرمزی شبیه به کلاه ترامپ در کمپینهای تبلیغاتی به سرش گذاشتهاند)

۷. دیوار به مثابهی اتاق چت.
و آگهیهایی هم بودند که هیچ سروتهی نداشتند. پیدا بود که مخاطب خاص دارند. عنوان تککلمهای بود. مشخصات حداقلی بود. عکس آگهی معمولا عکسی از یک حیوان بود و توضیح هم خیلی کوتاه: توی چت پیام بده. انگار این آگهیها راهی جایگزین برای شبکههای اجتماعی بودند. واتساپ و تلگرام و اینستاگرامی در کار نبود. اعتمادی هم به شبکههای اجتماعی داخلی نبود. چتباکس دیوار انگار چیزی بینابین بود. یک اتاق چت خصوصی که برای چانه زدن طراحی شده. اما گویا بعضیها از ان برای گپ و گفتی امن بین خودشان استفاده میکردند.
چه در این اتاقهای گپ خصوصی که یک آگهی پرت و پلا واسطهشان بود گفته و شنیده میشد؟ من نمیدانم. اما به نظرم آمد که دیوار در این روزهای تعطیلی اینترنت علاوه بر عرصهای برای فروش کالاها، خدمات و چیزها، راهی برای گپ و گفت آدمها هم شده بوده.
آگهیهای معمولی هم فت و فراوان بودند. آگهیهای فروش و اجارهی خانه. اگهیهای فروش انواع ماشینها. آگهی های فروش تجهیزات و ماشینآلات صنعتی. فروش حیوانات خانگی. استخدام کارگر و.. ۷ دستهی بالا از بین آن همه آگهی به چشم من مخصوص این روزها آمد. ۷ دسته آگهیای که دغدغههای زیر پوست شهر در روزهای جنگی تهران را یک جورهایی داشتند نشان میدادند.
ترس و تنهایی و نیاز به همدم، انزوا و قطع شدن ارتباط با جهان خارج از ایران، انساندوستی برای پناه دادن به کسانی که از جنگ فرار میکردند، یافتن راههایی برای کسب درآمد، ورقلمبیده شدن امر جنسی و.. اینها را میشد از آگهیهای دیوار در مورد آنچه زیر پوست تهران در هفتهی اول جنگ داشت اتفاق میافتاد دریافت.