یونس سنجل

می‌گفت یکی از شاگردهای خیلی خوبش ایرانی بوده و دانشگا تهران درس می‌خانده. از‌‌‌ همان موقع توی فکرش بوده که یک بار بیاید ایران و دانشکده فنی را ببیند…

با کتاب ترمودینامیکش خیلی حال کرده بودم. به بهترین شیوه و با بهترین نظم و ترتیب مطالب ترمودینامیکی را نوشته بود. سگش می‌ارزید به کتاب‌های ترمودینامیک ون وایلن و شاپیرو و ون نس. با آنکه وضع زبانم افتضاح است ولی کتابش را می‌توانستم به زبان اصلی بخانم. بس که ساده و واضح و روشن نوشته بود. همیشه پیش خودم فکر می‌کردم این دقیقن‌‌‌ همان چیزی است که از یک متن علمی انتظار می‌رود. روشن، واضح و آسان فهم. پیش خودم می‌گفتم کسی که این کتاب را نوشته نوشتن بلد بوده. چیزی از ادبیات سرش می‌شده… نقل قول تحسین‌هایی که اساتید مختلف مکانیک از کتابش کرده بودند و جایزه‌هایی که برده بود هیچ کدام بیراه نبودند.

ساعت ۲بود که رفتیم توی امفی تئا‌تر دانشکده. آمفی تئا‌تر گوش تا گوش پر شده بود. همه منتظر پروفسور چنگل بودند.

با ۱۰دقیقه تاخیر برنامه شروع شد. دکتر اشجعی روی سن رفت و یک معرفی از دکتر چنگل ارائه داد. به زبان انگلیسی البته. بعدش هم خود استاد اعظم آمد روی سن و شروع به حرف زدن کرد. چیز زیادی نمی‌فهمیدم. فقط انگلیسی را با لهجه‌ی ترکی حرف می‌زد و این برایم جالب و عجیب بود. نویسنده‌ی یکی از بهترین کتاب‌های ترمودینامیک دنیا به زبان انگلیسی و استاد دانشگاه نوادا و این لهجه‌ی ترکی… یونورسیتی را می‌گفت یونیورسوتی… (اهل ترکیه است خب…) بعد هم لکچرش را شروع کرد. بازده انرژی به عنوان یکی از منابع انرژی. موضوعش ساده بود. اسلایدهایی که از لپ تاپش برایمان نشان می‌داد خلاصه و همراه با مثال‌ها نمودارهای انرژی امریکا و کلی آمار و ارقام بودند.
یک جایی اول لکچرش باحال بود. وقتی دید غریب به اتفاقمان مثل بوق نگاهش می‌کنیم پرسید انگلیسیم خوبه؟ اگر راضی نیستید به ترکی براتون توضیح بدم!
خلاصه یک ساعتی حرف زد. وسطش بعضی‌ها سیخکی به حرف‌هایش گوش می‌دادند بعضی‌ها هم بی‌خیال تقلا برای فهمیدن کلمه‌های انگلیسی شده بودند و چرت می‌زدند. لکچرش اما ساده و قابل فهم بود. در مورد لزوم صرفه جویی در مصرف انرژی و راه حل‌ها و انرژی‌های پاک و… کلی هم از ایران و ترکیه و کارهایی که باید بکنند حرف می‌زد.
بعد از پایان حرف‌هایش نوبت فوران احساسات بچه‌ها بود. فرت و فرت عکس گرفتن. کتاب ترمودینامیک آوردن و امضا گرفتن. چند تا از بچه‌ها هم رفته بودند تو کار زدن مخش برای دادن ریکام و اپلای… چیزی که جالب بود لبخند ملیحی بود که همیشه روی لب‌های دکتر سنجل نشسته بود. وقتی کسی با او حرف می‌زد او تمام دقتش را روی حرف‌های او متمرکز می‌کرد. بعد وقت جواب دادن با تمام وجود سعی می‌کرد همه چیز را توضیح بدهد. اصلن جوگیر نبود که دوروبری‌ها دارند او را با انگشت به هم نشان می‌دهند و ازش عکس می‌گیرند. هیچ. ملول و بی‌حوصله هم نمی‌شد. لبخند ملیحش فوق العاده بود…

ساعت ۴بود که پس از چند ساعت حضور در دانشکده‌ی مکانیک سوار پرادوی یکی از بچه‌های دکترا شد و رفت. با یادگاری دیوان نفیس حافظی که دانشکده بهش داده بود و‌‌‌ همان لبخند ملیح پرحوصله‌اش…

9 thoughts on “یونس سنجل

  • آخــــــــی! سنجل راستی راستی! کتابش خوب بود واقعن، ما که رشته مون مکانیک نبود ولی شیمی فیزیک ۱ رو از رو این بهمون درس دادن تا با جنبه های مکانیکی ترمو هم آشنا بشیم. از این حالت جماعت موقع لکچر هم دقیقن یاد همچین جلسه ای تو دانشگاه خودمون افتادم، یه بابایی بود که یه نموداری هم به اسمش بود فکر کنم اومده بود. کلی حرف زد و بعد گفت کسی سوال نداره؟ همه عین بوق نگاهش کردن بعد یکی از استادای جوون با لحجه برره ای انگلیسی ازش یه چیز پرسید و یارو چندبار هی گفت نم فهمم چی میگی و نصف سالن داشتن میخندیدن، خلاصه خوش گذشت

  • سروش

    نمی خاد ماسمالیش کنی!
    میدونم آبرو مملکتو بردین با اون هم دانشکده ای هات!
    شما که اینقدر تریپ دانشجویی-روشنفکری برمیدارین برین یه کم زبانتونو قوی کنین
    همینمون مونده ترکا دستمون بندازن

  • حمید

    خیلی دوست داشتم این یارو رو ببینم. کتاب انتقال حرارتش را داشتم و ترمو دینامیکش را به یکی از بچه ها هدیه دادم.یعنی ازم کش رفت و من در ذهن خودم برای کاستن از بار عذاب وجدان، هدیه جلوه دادم

  • کلاغ

    سنجلم شد ترجمه؟ زیر سی از این خطا داره. می شه چنگل.
    به این سروشم بگو فعلا که همه فارساتون می ریزن ترکیه برا پذیرش. از خداتونم باشه مسخرتون کنن.

  • میثم

    دورود. ترمو دینامیک سنجل خیلی خوبه.برای مکانیک سیالات و انتقال حرارت کدوم کتاب رو میشناسی که مثل سنجل خوب و قابل فهم باشند؟من که اصلا نتونستم با شیمز ارتباط برقرار کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *