“محتملترین نتیجهی مطالعهی این کتاب این خواهد بود که سوالهای زیادی از خودتان بکنید. البته بسیاری از سوالها پاسخ روشنی نخواهد داشت. اما برخی پاسخها جالب و شگفتآور خواهد بود…” ص۲۴۰
این آخرین جملات استیون لویت و استیون دابنر در کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی است. ادعایی که کاملا درست است و محال است وقتی کتاب را زمین میگذارید چند تا ایدهی عجیب و غریب و جالبانگیزناک مثل ایدههای لویت و دابنر به ذهنتان خطور نکند.
اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی در باب کاربرد اقتصاد در حوزههای رفتار شخصی و مسائل اجتماعی فرهنگی است. جملهای وجود دارد که میگوید برای نوشتن یک کتاب جدید باید یک کتاب قدیمی بخوانید. استیون لویت در نوشتن این کتاب همین کار را کرده. خودش میگوید که: “آدام اسمیت بنیانگذار اقتصاد کلاسیک در ابتدا و در درجهی اول یک فیلسوف بود. او تلاش کرد اخلاقدان بشود. اما در نهایت اقتصاددان شد. هنگامی که او کتاب نظریهی گرایشهای اخلاقی را در سال ۱۷۵۹ منتشر کرد سرمایهداری جدید تازه در حال گسترش بود. این حقیقت که نیروهای اقتصادی به طور گستردهای نحوهی تفکر و رفتار افراد را در شرایط خاص تغییر میدهند مورد توجه اسمیت بود.” ص ۳۶
استیون لویت به پیروی از پدر و نیای خودش در علم اقتصاد میگوید که: “اگر اصول اخلاقی نشان میدهد که مردم دوست دارند امور دنیا چگونه بگذرد اقتصاد نشان میدهد که دنیا چگونه میگذرد؟”
اصول کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی چند اصل سادهی علم اقتصادند:
۱-انگیزهها پایهی زندگی مدرن هستند.
۲-نگرش متعارف غالبا اشتباه است.
۳-غالبا تغییرات شدید, علتهای دور از ذهن و ظریفی دارند.
۴-کارشناسان، از جرمشناسان تا کارگزاران بنگاه مسکن از مزیت اطلاعاتیشان استفاده میکنند تا کارشان را پیش ببرند.
۵-دانستن این که چه چیزی را اندازه بگیریم و چگونه اندازه بگیریم، دنیای پیچیده را سادهتر میکند.
مهمترین ویژگیهای کار استیون لویت یکی طرح سوالهای فوقالعاده است و دیگری بهرهگیری هنرمندانه از دادههای موجود.
خودش در ابتدای فصل سوم کتاب میگوید که: “اگر شما به اندازهی کافی سوال بکنید، هر چند آن سوالها عجیب به نظر برسند، نهایتا ممکن است چیز باارزشی یاد بگیرید. اول برای سوال کردن باید مشخص کرد که آیا آن سوال سوال خوبی است؟ سوال خوب لزوما سوالی نیست که هرگز پرسیده نشده باشد. در طی قرنها سوالهای زیادی را افراد باهوش طرح کردهاند، بنابراین نباید انتظار داشت سوالهایی که پرسیده نشدهاند پاسخهای جالبی داشته باشند. اما اگر بتوان دربارهی چیزی که مردم واقعا به آن اهمیت میدهند سوال کرد و پاسخی را که ممکن است آنها را شگفتزده کند برای آن یافت، یعنی بتوان عقل متعارف را تغییر داد ممکن است موفق شده باشید.” ص۱۱۱
کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی سرشار از سوال است. سوالهایی که گاه مثل عنوان این مطلب خیلی بیربط به نظر میرسند و سوالهایی که به نظر جوابی بدیهی دارند، اما استیون لویت ثابت میکند که آن جواب بدیهی درست نیست. چهطور؟ با بهرهگیری ماهرانه از دادهها.
دو نوع نگرش اساسی در علم اقتصاد وجود دارد. یکی نگرش نظریهمحور و مدلسازی از واقعیت و دیگری نظریهی داده محور که کار میدانی بسیار بزرگی میخواهد. ولی استیون لویت متخصص استفاده از دادههاست. این دادهها میتوانند دفترچه حساب فروش یک نان فروش در طول ۱۰سال باشد، یا دفترچهی حقوق فروشندگان مواد مخدر در شیکاگو، یا مجموعهی پاسخبرگهای امتحانات چهارگزینهای مدارس آمریکا در طول ۴سال یا مجموعه پرسشنامههای آموزش و پرورش آمریکا در طول چندین سال یا… او سوالهای مناسب را طرح میکند، آنگاه میرود سراغ دادهها و از جزئیترین دادهها برای پاسخ به سوالاتش استفاده میکند. و در این میان رگرسیون و ابزارهای آمار ریاضی ابزارهای قدرتمند کار او هستند.
پدر و مادرها در تربیت بچه چه قدر موثرند؟
جواب بدیهی این است: خیلی. ولی جواب استیون لویت این نیست. باید فصل پنجم از کتاب اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی را بخوانید. جایی که او از آمارهای چندین سالهی آموزش و پرورش آمریکا استفاده میکند، دادهها را مرتب میکند، رگرسیونها را به دست میآورد و با استفاده از دادههای میدانی و اثبات ریاضی در آخر نتیجه میگیرد که در تربیت فرزندان، اینکه پدر و مادر چه میکنند خیلی اهمیت ندارد، این که آنها چه کسانی هستند اهمیت دارد…
کتاب بسیار روان و راحت است. از آن کتابها بوده که ماهها در فهرست پرفروشهای کتابهای آمریکایی بوده و کتابی که در فهرست پرفروشها بوده به اطمینان کتاب ساده و خوشخوانی است. به همان اندازه که ساده و خوشخوان است اعجاب برانگیز هم هست. البته طرح جلد ترجمهی فارسی کتاب افتضاح است. این طرح جلد خشک و بیروح اصلا نمایندهی درون پرهیجان و جذاب این کتاب نیست.
اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی/ استیون لویت و استیون دابنر/ سعید مشیری/ نشر نی/ ۲۶۹صفحه- ۱۱۰۰۰ تومان
[…] استیون لویت و استیفن دابنر در کتاب خودشان freakonomics در مورد این که چرا روسپیها از معمارها بیشتر درآمد […]