دویچ‌سمستر کارته علیه دوچرخه: روایتی از خرید دوچرخه در برلین

دو تا هم‌خانه‌ای دارم. یکی‌شان مراکشی است. ۲۵ سالش است. سه سال پیش آمده آلمان درس خواند. لیسانسش را گرفته و حالا هم مشغول به کار است. اهل دوچرخه نیست. خیلی هم کم‌حرف است. آن یکی ایرلندی است. تازه آمده برلین. یک کار پیدا کرده که سه روز در هفته می‌رود سر کار و سه روز هم دورکاری. هم‌خانه‌ای ایرلندی‌ام، دوچرخه دارد. ازش پرسیدم به نظرت با ۶۰-۷۰ یورو می‌توانم یک دوچرخه گیر بیاورم؟ گفت بعید می‌دانم. من خودم یک دوچرخه‌ی دست‌دوم خریدم ۲۵۰ یورو. در برلین ملت زیاد دوچرخه سوار می‌شوند. قسمت دوچرخه‌روی پیاده‌روهای اطراف خانه همیشه شلوغ‌تر از قسمت عابر است. به نظرم ۲۰۰-۲۵۰ یورو برای یک دوچرخه‌ی دست دوم شهری گران بود. گفت ببین گیرت می‌آید. اما احتمال زیاد باید خودت تعمیرش کنی. شاید ترمزش یا لاستیکش یا زنجیرش نیاز به تعویض داشته باشد و این‌ها. ولی باز برو بازار دوچرخه‌های دست دوم، شاید گیر بیاوری.

برای خرید دوچرخه دو به شکم. برخلاف سنگاپور که همان هفته‌ی اول رفتم یک دوچرخه خریدم، در برلین عجله به خرج نداده‌ام. دو تا دلیل دارد. یکی این‌که ماه‌های حضورم در برلین محدود است. کمتر از ۴ ماه در این شهرم. پیش خودم دو دو تا چهارتای اقتصادی می‌کنم که خرید دوچرخه و جابه‌جایی با آن به صرفه هست یا نه. کلا به نظرم دوچرخه‌سواری در برلین گران است. حتی دوچرخه‌های اشتراکی هم گران‌اند. طبیعی هم هست، وقتی تقاضای چیزی بالا باشد قیمتش می‌رود بالاتر. به هفته‌ی آخر حضورم در آلمان هم فکر می‌کنم که خود فرآیند فروش دوچرخه (به خصوص اگر دوچرخه‌ی ارزان بخرم) هم نیاز به زمان دارد. 

دلیل اصلی شکم برای خرید دوچرخه اما سیستم حمل و نقل عمومی برلین است. برلین چهار نوع حمل و نقل عمومی دارد:

 ⁃ اس بان (قطار درون شهری. قشنگ قطار است. ریل‌هایش جای جای شهر را به هم متصل می‌کند. حتی از الکساندرپلتز که مرکز شهر برلین محسوب می‌شود و شلوغ‌ترین جای برلین هم یک قطار عبور می‌کند. عرض واگن‌های اس بان‌ها بیشتر است. صندلی‌هایش دو به دو روبه‌روی هم هستند).

 ⁃ او بان (مترو. قطار زیرزمینی. اوبان‌ها به جز چند ایستگاه محدود عموما در زیرزمین حرکت می‌کنند. عرض واگن‌ها کمتر است و شبیه واگن‌های متروی تهران و همه‌جای دنیا، صندلی‌ها خطی هستند.)

 ⁃ ترام (تراموا که چند تا واگن دارد و از وسط خیابان‌ها و در کنار ماشین‌ها رد می‌شود).

 ⁃ اتوبوس (اکثر اتوبوس‌های داخل شهری برلین برقی‌اند و اکثرا هم ساخت کارخانه‌های اروپایی و نه چینی)

جالب‌ترین ویژگی همه‌ی این‌ها این است که کسی بلیطت را چک نمی‌کند. استفاده از حمل و نقل عمومی در برلین خیلی خیلی سریع و راحت است. محال ممکن است که تو در یک فاصله‌ی ۱۰ دقیقه پیاده‌روی به یکی از ایستگاه‌های اتوبوس، ترام، اوبان یا اس‌بان نرسی. محال است. در اکثر مواقع زیر ۵ دقیقه و برای ورود هم هیچ نیازی به چک شدن بلیطت نیست. از پله‌های ایستگاه‌ مترو می‌روی پایین و یک راست سوار اوبان می‌شوی. خبری از گیت‌های چک کردن بلیط نیست. می‌روی روی سکوی ایستگاه قطار و سوار اس‌بان می‌شوی. بدون هیچ گیت و بدون هیچ چک شدنی. اتوبوس و تراموا هم بدین ترتیب. 

داستان چی است؟ اعتماد. سیستم حمل‌ونقل‌ عمومی در برلین بر اساس اعتماد طراحی شده و این‌که شهروندان خودشان بلیط می‌خرند. چک کردن بلیط به صورت رندوم رخ می‌دهد. یک سری‌ها شغل‌شان این است که هر از گاهی توی اوبان و اس‌بان و اتوبوس و ترام، بلیط‌ها را شانسی چک می‌کنند. بلیط هم فقط کاغذی نیست. خیلی از بلیط‌ها در اپلیکیشن‌اند. اگر کسی بلیط نداشته باشد ۶۰ یورو جریمه می‌شود. من در این یک هفته که کسی را ندیده‌ام بلیط‌ها را چک کند. سیستم ورشکسته نمی‌شود؟ نه. چرا؟ چون آلمانی‌ها خیلی در اجرای قوانین خوب‌اند و وظیفه‌ی شهروندی‌شان می‌دانند که بلیط بخرند. مضاف بر این‌که خیلی‌های‌شان اصلا سوار نمی‌شوند و دوچرخه را ترجیح می‌دهند. عموما کسی که تازه‌وارد است و یا توریست است با این سیستم اعتماد آشنایی ندارد می‌خواهد بپیچاند که آن را هم به طریق دیگری حلش کرده‌اند.

ٖٖٖقبل از این‌که بیایم برلین دانشگاه یک صورت‌حساب ۲۰۸ یورویی فرستاد و گفت که برای ثبت‌نام پرداخت این ۲۰۸ یورو به شرکت حمل‌ونقل عمومی برلین برای دریافت دویچ‌سمسترکارته اجباری است. وگرنه نمی‌توانیم ثبت‌نام کنیم! این ۲۰۸ یورو یک کارت متروی آنلاین برای دانشجوها است که ۶ ماه اعتبار دارد. از اول آگوست تا آخر ژانویه. یک ترم تحصیلی که البته من ماه آگوست نبودم و ژانویه هم نیستم. پس برای ۴ ماه دارم استفاده‌اش می‌کنم. این‌جوری است که با این کارت در این ماه‌ها هر چند بار که دلم بخواهد می‌توانم از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنم. قبلا پولش را از من گرفته‌اند. بعضی‌ها مسلما بیش از این مبلغ استفاده می‌کنند که آن را می‌گذارند به حساب سوبسید برای دانشجویان. بعضی‌ها هم کمتر استفاده می‌کنند و هزینه‌ها سربه‌سر می‌شود. 

نکته‌ی جالب این است که کارت برای جابه‌جایی درون شهری در تمام شهرهای آلمان کاربرد دارد. یعنی من با این کارت می‌توانم از متروی مونیخ هم مثلا استفاده کنم. برای جابه‌جایی‌های بین‌شهری با قطارهای کندرو هم این کارت کاربرد دارد. اما برای قطار‌های سریع‌السیر نه. 

آوردن دوچرخه به تمام وسایل حمل و نقل عمومی در برلین مجاز است (اوبان‌ها و اس‌بان‌ها و ترام‌ها واگن مجزا برای دوچرخه دارند و اتوبوس‌ها هم جایگاه مشخص). منتها باید برای دوچرخه‌ات بلیط جداگانه بخری. دویچ‌سمسترکارته آوردن دوچرخه را پوشش نمی‌دهد. 

و یک نکته‌ی دیگر خلوتی وسایل حمل و نقل عمومی است. همیشه خلوت‌اند. حتی در ساعات اوج ترافیک هم به نظر من قابل مقایسه با مثلا متروی تهران در خلوت‌ترین ساعات هم نیستند. این بیشتر به خاطر متناسب بودن جمعیت برلین است به نظرم. برلین در حوالی سال‌های ۱۸۷۰ پایتخت شد. بین پایتخت‌های اروپایی شهر خیلی جوانی محسوب می شود. در ۱۸۲۰ شهر حدود ۲۰۰ هزار نفر جمعیت داشت و در حوالی ۱۹۲۰ که آلمان با سرعتی وحشتناک در حال پیشرفت بود حدود ۴.۵ میلیون نفر جمعیت داشت. اما در دوره‌ی جنگ جهانی به خصوص جنگ دوم ۸۰ درصد شهر تخریب شد و حالا که این شهر خیلی بزرگ شده جمعیتش حدود ۳.۹ میلون نفر است. با در نظر گرفتن این‌که مساحت شهر خیلی بزرگ‌تر شده در حال حاضر برلین یکی از متناسب‌ترین جمعیت به مساحت و امکانات شهری در جهان را دارد. 

سرت را درد نیاورم. این بلیطی که قبلش ۲۰۸ یورو بابتش پرداخته‌ام و خیلی راحت من را به هر نقطه از شهر متصل می‌کند یک مانع بزرگ شده تا در خرید دوچرخه شک داشته باشم.

کاری نداریم. جست‌وجو کردم دیدم هر هفته در یکی از محله‌های برلین، آخر هفته‌ها یکشنبه‌بازار دوچرخه دارند: فاقادمارکت. دیروز پا شدم رفتم. نیم ساعت تراموا و متروسواری داشت تا برسم. از پله‌ها بالا آمدم. نیازی به چک کردن نقشه‌ی گوگل نبود. از یک سمت خیابان تعداد زیادی دوچرخه‌سوار سرازیر بودند. پیدا بود که تازه دوچرخه خریده‌اند و ذوقش را دارند. بعضی‌های‌شان فراموش‌شان شده بود حتی اتیکت قیمت را بردارند. جهت‌شان را دنبال کردم و رسیدم به یک محوطه که پر بود از دوچرخه. شبیه پارکینگ‌های ماشین‌فروشی در ایران بود. قشنگ به همان شلوغی و سیستم. بیرون محوطه هم تعداد زیادی ون با آرم دوچرخه روی بدنه‌شان بود. صدها دوچرخه کنار هم چیده شده بودند و هر کدام هم یک اتیکت قیمت داشتند. انواع و اقسام. بیشترشان دوچرخه شهری بودند البته و بعد دوچرخه‌های کورسی سرعت و بعد دوچرخه‌های بچه و کمتر دوچرخه‌های کوهستان. دوچرخه‌های تسمه‌ای هم بین‌شان بود. فروشنده‌ها هم غرفه‌هایی داشتند که دوچرخه‌های فروخته‌شده را چک می‌کردند سالم باشند و گواهی فروش می‌دادند. همه‌ی دوچرخه‌ها در وضعیت قابل قبول بودند. چراغ جلو و عقب داشتند. حداقل یک ترمز داشتند. بسته به قیمت شان لاستیک و ترمزشان در وضعیت‌های مختلفی بود. هم‌خانه‌ای ایرلندی راست گفته بود. اکثر دوچرخه‌ها بالای ۲۰۰ یورو بودند. دوچرخه‌هایی که پسند من باشند بالای ۴۰۰ یورو بودند حتی. چند تا دوچرخه‌ی ۱۰۰ یورویی هم بود. عموما زنانه بودند و سایز بدنه کوچک. همین‌جوری گشتم بین دوچرخه‌های دست دوم و هی نگاه نگاه کردم و دو دو تا چهار تا کردم. دیدم نمی‌صرفد. بی‌خیال شدم و دست از پا درازتر برگشتم خانه.

دیدگاهتان را بنویسید