گفت: یکی از دانشجوهام گفته از قصد نرفته دانشگاه دولتی. از قصد اومده دانشگاه غیرانتفاعی. چون میدونسته درسا آسونتر ارائه میشه و با خوب درس خوندن میتونه نمرههای خوبی بگیره. هدفش اپلای کردنه. برای دانشگاه خارجی هم که دانشگاه آزاد و غیرانتفاعی و دولتی مثلا کاشان توفیری نداره. معدله مهمه. داره نمرههای بالا میگیره و همزمان نصف انرژیشو برای زبان میذاره. میبینی بعضیها چه قدر دوراندیشن؟ ما رفتیم دانشگاه تهران و هول و ولای پاس کردن و نیفتادن و… نسل جدیدن دیگه.
گفت: توی گروه واتسآپی اساتید دانشگاه بحث راه افتاده که مجازی شدن درسها دانشجوها را خیلی بیتربیت کرده. فکر میکردم فقط خودم باهاش مواجه شدم. دیدم بقیهی استادا هم اینجوریاند.
برایم تعریف کرده بود که این ترم مجبور شده دو سه جلسه از کلاسهایش را بدون حضور حتی یک دانشجو برگزار کند. تعریف کرده بود که همهی دانشجوها غیبت کردند تا کلاسش تشکیل نشود و او نشسته توی اتاقش و یک ساعت تمام برای دیوارهای اتاق خودش رو به دوربین لپتاپش حرف زده و درس داده و تکلیف هم داده حتی. فقط برای اینکه ثابت کند که کلاس و درس نباید سر گشادبازی دانشجوها تعطیل شود. بار دوم حتی اشکش هم در آمده بوده که چرا اینها اینقدر بیانگیزهاند. چرا این قدر ضد درساند. چرا اصلا آمدهاند دانشجو شدهاند وقتی درس را دوست ندارند؟ چلیک چلیک اشک ریخته بود و با صدای لرزان برای دیوارهای اتاق درس داده بود.
آخر ترم که نمرهها را داد دانشجوها به واتساپش حمله کردند.
گفتم: من لیسانس که بودم شمارهی هیچ کدام از استادهام را نداشتم. حتی با استاد پایاننامهام هم از طریق تلفن دانشگاه تماس میگرفتم. حتی فوقلیسانس هم شماره موبایل استادم را نداشتم. ولی حالا…
گفت: نمرهها رو که دادم پشت سر هم پیام دادن که چرا نمره پایین دادی. یکیشون در اومد گفت استاد به من حقمو ندادی. ۰.۲۵- ۰.۲۵ نمرههاشو نشون دادم که کجا گرفته بوده و کجا نگرفته بوده. سر کلاس نبوده. پروژه کپ زده بوده. امتحان پایان ترم بد داده بوده. براش همه رو فرستادم و ثابت کردم بهش که نمره اضافی هم بهش دادم. باز برگشته بهم میگه من راضی نیستم. حقم بیشتر بوده!
این خوب بود. دو تاشون مامان باباشون زنگ زدن! دانشجوی ترم ۴ مامانش زنگ زده به من استاد که به دخترم نمره بیشتر بده. بعد مامانه برگشته به من میگه این شغل که برای شما پول نداره. چیزی که برای شما میمونه دعای خیر ما پدر و مادرهاست. یه کاری کن برات دعای خیر کنم. بهش گفتم: خانم جان، دخترت امتحانشو ۲ شده. پروژهش رو هم از روی بقیه نوشته و ۱ شده. این که من بهش ۹ دادم برای اینه که مشروط نشه. من اگر نمره الکی به دختر شما بدم در حق اونی که درس خونده بیانصافی کردم. برای چی بیام برای چیزی که شاید ثواب باشه وزر و وبال برای خودم درست کنم؟
چک و چونهی این تموم شد، بابای یکی دیگهشون زنگ زد. گفت من پسرمو مجبور کردم که بیاد دانشگاه صالح شه دنبال یللی تللی نیفته. بیزحمت یه نمره بهش بدید پاس شه سرخورده نشه تشویق شه دانشگاه رو ادامه بده. حرصم گرفت گفتم کار اشتباهی کردید خب. بذارید پی علاقهش بره. به این رشته علاقه نداره زورش نکنید.
باباهه رو رد کردم، شوهر اون یکی تو واتساپ پیام داد. نوشته بود: خانمم حامله ست. ما کرونا گرفته بودیم جفتمون. نشد درسو بخونه پاس کنه. لطف کنید نمره قبولی بدید که بچهمون شاد شه!
جواب این یکی رو ندادم دیگه. دید محلش نمیدم نوشت: ما کربلاییم. دعاتون میکنیم!
شوهر یکی دیگهشون هم پیام داده بود که خانمم که دانشجو شماست باردار بود. کرونا گرفت بچهاش افتاد. افسردگی گرفت نتونست درس بخونه. بیزحمت نمره بدید!
یک چیزهایی میگفتن…
دو تاشون هم از مادرشون مایه گذاشته بودن. اینا پسر بودن. یکیشون گفت مادرم تومور مغزی داره نتونستم این ترم درس بخونم. بهش گفتم برو پیش مدیر گروه بهش اسنادو نشون بده و یه نامه ازش بگیر. اون نامه بده من نمره قبولی میدم. رفت تو افق محو شد. یکی دیگهشون هم گفت مادرم سرطان داره و گفتم نامه مدیر گروه بیار من پاس میکنم. اینم تو افق محو شد.
ولی چیزی که زور داشت این بود که نمرههای پایینشون مینداختن گردن من که بد درس دادی. یکیشون ادعا داشت که داره ۱۰ ساله کار میکنه و چیزایی که من گفتم این ترم باهاشون مواجه نشده. پررو پررو بهم میگفتن سرکوبگر فلان بیسار.
تو گروه استادا دیدم بقیهی استادها هم همین چیزها رو شنیدن. یکی از دانشجوها برگشته بود به استاده گفته بود بدبخت عقدهای. برای چی به من ۵.۸ دادی. نه ۵ و نه ۶. این قدر دقیقی که ۵.۸ دادی؟ واقعا متاسفم برای خودم که شنبههای هر هفته دو ساعت وقتمو برای تو گه میکردم!
گفتم: یا خدا.
گفت: اصلا وضعیتیه…
گفتم: لحن روایت شبیه مدیر مدرسهی جلال آل احمده. اما اونجا دانشآموزا طفل معصوم بودن. اینجا گرگن…
خواستم دلداری بدهم که داری آدمسازی میکنی و جور نظام فشل و آشغال آموزش و پرورش ما را داری میکشی. خواستم بگویم این چیزهایی که داری میگویی برای دوران نوجوانی و تربیت شدن در مدرسه است و نه دوران دانشگاه… اما چیزی نگفتم. وضعیت نومیدکنندهای بود.