عنوان ورکشاپ سر ظهر دیروز، نجات داکوتا کرسنت بود. دو تا نکتهی جداگانه برایم داشت: یکی شکل برگزاری ورکشاپ و یکی هم مسئلهی مسکن در سنگاپور.
خانههای داکوتا کرسنت، یکی از قدیمیترین مجتمعهای مسکونی در سنگاپور هستند. بعد از جنگ جهانی دوم، جمعیت سنگاپور با سرعت خیلی زیادی افزایش پیدا کرد. دلیلش هم مهاجرتها به سنگاپور بود و هم ازدیاد نسل مهاجران قبلی. انگلستان در آن زمان حاکمیت مالزی و سنگاپور را بر عهده داشت (استعمارگر پیر). برای رفع مشکل مسکن راه حل ساخت مجتمعهای مسکونی را در پیش گرفت. خانههای داکوتا کرسنت در سال ۱۹۵۸ ساخته شدند و تا حوالی سال ۲۰۱۰ هم مسکن چند نسل از سنگاپوریها بودند. چرا اسمشان داکوتا کرسنت شده بود؟ داکوتا کرسنت در حقیقت عنوان مدل هواپیمای ارتش بریتانیا بود که بعد از ماموریتهای نظامی خودش معمولا در فرودگاه آن زمان سنگاپور به زمین مینشست. این خانهها در حقیقت در نزدیکی فرودگاه آن زمان سنگاپور ساخته شدند و به خاطر آن هواپیمای افسانهای گفتند که اسم مجتمع مسکونی هم باشد داکوتا کرسنت. بعد از استقلال سنگاپور هم نام خیابانها و کوی و برزنها تغییر پیدا نکرد. یکی از نکاتی که اصلا توی سنگاپور توجه را جلب میکند این است که اسم اکثر خیابانها اصالتا انگلیسی است. بگذریم. حوالی ۲۰۱۳-۲۰۱۴ تصمیم گرفتند که این خانهها را خراب کنند و مجتمع جدید بسازند. یک بحث راه افتاد که اینها میراث تاریخی ما هستند و نباید تخریب شوند. کالج گرین (خوابگاهی که در آن مستقر هستم) هم این حکم را دارد و با اینکه ۷۲ سال عمر دارد به همان شکل اول نگهش داشتهاند. اما خانههای داکوتا کرسنت ۷-۸ طبقه بودند و سنگاپور برای حل مشکل مسکن نیاز داشت که برجهای مسکونی بسازد. یک کشمکش به وجود آمد و ورکشاپ هم در مورد این کشمکش بود که آیا باید خانهها را نگه میداشتند و بازسازی میکردند یا باید خراب میکردند از نو میساختند؟
شکل برگزاری ورکشاپ اینجوری بود که اول اول چون سر ظهر بود بهمان ناهار دادند. بعد یک فایل ۵ صفحهای بهمان دادند که در مورد تاریخ مجتمع مسکونی داکوتا کرسنت بود و بعد بیان مسئله و کشمکش به وجود آمده. ده دقیقه وقت داشتیم بخوانیم. بعد از آن یک فیلم سه چهار دقیقهای از این مجتمع مسکونی نشان دادند.
https://www.youtube.com/watch?v=gtKVX1Xhrl4
اینجوری فهممان بیجک گرفت که داستان چی است و در مورد چی داریم حرف میزنیم.
بعد از فیلم نوبت منتی بود. کی آر کد منتی را اسکن میکردیم با موبایلمان و به سوالهای نظرسنجی جواب میدادیم و در لحظه مشاهده میکردیم که چند درصد کلاس با فلان گزینه موافق است و چند درصد با بهمان گزینه. مثلا سر اینکه این خانهها باید خراب شوند یا حفظ شوند کلاس تقریبا نسبت برابری داشت. یک سری سوالات هم کلمهای بودند که ابر کلمات نشان داده میشد. مثلا سوال این بود که به نظرتان در مورد حفظ یا خراب کردن این خانهها باید چه مراجعی تصمیم بگیرند؟ کلمهی نظرسنجی از مردم سنگاپور بزرگترین خروجی بود.
بعدش نوبت بازی ذینفعان شد. کلاس به شش گروه مختلف تقسیم شد و هر گروه شدند یک سازمان و گروه. مثلا گروه یک ساکنان داکوتا کرسنت بودند. گروه دو مسئولات توسعهی سنگاپور بودند. گروه سه مثلا سازمان میراث فرهنگی سنگاپور بود و… یک سری سوالات را هر گروه باید جواب میداد و در آخر باید یک نفر به نمایندگی از گروه نظرات آن ذینفع را در عرصهی عمومی (کل کلاس) بیان میکرد. تجربهی جالبی بود. هم از این منظر که تو باید در نقش ذینفعی که بهت اختصاص داده بودند میرفتی و الزامات او را الزامات خودت در نظر میگرفتی. هم اینکه بعدش ذینفعان با هم به بحث مینشستند که تو چه میخواهی من چه میخواهم…
سرآخر هم نتیجهی کشمکشها در جهان واقع بیان میشد. اینکه آخرسر چند تا از بلوکها را محض میراث فرهنگی نگه داشتند و اکثریت را خراب کردند و برج ساختند.
این شکل از برگزاری کلاس برای من خیلی آموزنده بود. هم از منظر استفاده از تکنولوژی (پخش فیلم، کیو آر کدها، نرم افزار منتی) و هم از منظر رفتن تو پوست آدمهای دیگر و گوش دادن به دیدگاههای دیگران و فهمیدن مفهوم ذینفعان مختلف در باب یک مسئله.