یقه‌ی کی را بگیریم؟!

یادداشت منتشرشده در روزنامه اعتماد ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ پیرامون ۸ بازیگر رابطه اتباع افغان و ایرانیان.

۱- واژه‌ی «افغانی‌کشی» را که در گوگل جست‌وجو کنی، یک تصویر در بسیاری از متن‌ها تکرار شده است. تصویری است که در آن پلیس یک پژوی افغانی‌کش را متوقف کرده. در صندوق عقب را بالا زده و ۵-۶ نفر مهاجر کیپ هم توی صندوق عقب پژو خوابیده‌اند و یکی‌شان سرش را بلند کرده و دارد به دوربین نگاه می‌کند. تصویری نمادین از ورود غیرقانونی مهاجران افغانستانی و پاکستانی از مرزهای شرقی ایران سوار بر پژوها و سمندها و زانتیاهای ایرانی و پلیس ایران که گاه می‌تواند این ماشین‌ها را متوقف کند و البته که گاه نمی‌تواند.

در روز چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹، حادثه‌ی دهشتناکی رخ داد. فیلمی که از حادثه منتشر شده شباهت عجیبی به همان عکس پرتکرار واژه‌ی افغانی‌کشی دارد. جاده‌ی کمربندی مهریز- یزد. پژویی که دارد در آتش می‌سوزد. دوربین ماشین را از پشت نشان می‌دهد. تو در میان شعله‌های آتش، می‌بینی که در صندوق عقب ماشین باز است. اما این بار مهاجر افغانستانی دیگر به دوربین نگاه نمی‌کند. پاهایش از در صندوق عقب آویزان است و چهره‌اش معلوم نیست. بدنش توی صندوق عقب است و شعله‌های آتش دارند گوشت تنش را کباب می‌کنند. تو می‌بینی که بدنش دارد در آتش می‌سوزد و احتمالا آن‌قدر می‌سوزد که تمام گوشت تنش جزغاله شود. بعد احتمالا استخوان‌هایش می‌سوزند.

مو به تنت راست می‌شود. ناخودآگاه در ذهنت این تصویر را با تصویر پرتکرار افغانی‌کشی که آن مهاجر دستگیر شده به دوربین زل زده بود مقایسه می‌کنی. در ادامه‌ی فیلم چند مهاجر را که کنار جاده از آتش جان به در برده‌اند می‌بینی. یکی‌شان در بیابان کنار جاده دور خودش می‌گردد و پیداست که اصلا حالش خوب نیست. یکی دیگرشان ضجه می‌زند و از کسی که دارد با موبایلش فیلم می‌گیرد آب می‌خواهد. بدنش سوخته است…

۲- دهشتناک بودن حادثه واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت. رسانه‌ها ابتدا آن را فقط یک تصادف توصیف کردند. فردایش فرمانده انتظامی استان یزد شرح کامل ماجرا را بیان کرد: «روز گذشته ماموران پلیس یزد در هنگام کنترل محورهای فرعی مواصلاتی به یزد و مشکوک شدن به چند خودرو حامل اتباع غیرمجاز و مواد مخدر، به آنها دستور ایست دادند. ماموران نیروی انتظامی استان یزد به وسیله علائم هشداری موفق شدند سه خودرو را متوقف کرده و تعدادی از اتباع غیرمجاز را دستگیر و مقداری مواد مخدر کشف کردند. اما یکی از خودروها به فرمان ایست پلیس و تیرهوایی توجهی نکرد و از سیستم دودزا و احتراق با سرعت بسیار زیادی متواری شد. این خودرو ۸ کیلومتر با لاستیک پنچر به مسیر خود ادامه داد و داغ شدن رینگ‌های این خودرو بر اثر اصطکاک بالا، استفاده از سیستم احتراق و دودزا [۱]و آتش گرفتن جلوی خودرو و همچنین به دلیل ناتوانی راننده آن در کنترل خودرو در این شرایط، ماشین منحرف و با گاردریل وسط جاده برخورد کرد. در این حادثه ۳ مهاجر کشته شدند و ۸ نفر مصدوم شدند و راننده‌ی پژو از صحنه متواری شد. کنسولگری افغانستان در شهر زاهدان بلافاصله قول پیگیری حادثه و دفاع از حقوق شهروندان افغانستانی را داد. بعضی‌ها پلیس ایران را محکوم کردند و آن را مقایسه کردند با حادثه‌ی هریرود و…

دهشتناک بودن حادثه اشک را به چشمان هر صاحب‌ وجدانی می‌آورد. اما دردناک‌تر این است که این بار اول نیست. دردناک‌تر این است که این جور حوادث در جاده‌های ایران بسیار پرتکرارند. حوادثی که گاه بر اثر تکرار واکنشی را برنمی‌انگیزد…

آبان ماه سال ۱۳۹۸ بود که یک خبر یک خطی در رسانه‌های ایران منتشر شد: مرگ ۲۸ تبعه‌ی افغان در یک تصادف در زاهدان. در ساعت ۲ نیمه‌شبی در آبان سال ۱۳۹۸ در کیلومتر ۸۰ جاده‌ی سراوان به خاش دو تویوتا که داشتند مهاجران افغانستانی را به نواحی داخلی ایران قاچاق می‌کردند تصادف کردند. عقب تویوتاها پر بود از مهاجران افغانستانی. در اثر این تصادف ۲۸ نفر از مهاجران افغانستانی در دم کشته شدند و ۲۶ نفر هم مصدوم شدند که اورژانس آن‌ها را به بیمارستان‌های زاهدان برد.

در شهریور ماه سال ۱۳۹۸ حادثه‌ی دیگری رخ داد: یک پژو ۴۰۵ در جاده‌ی میبد-یزد به علت سرعت بالا واژگون شد. این پژو ۱۱ نفر مسافر داشت: مهاجران افغانستانی، کودکان مهاجر افغانستانی. این ۱۱ نفر همگی کودک و نوجوان بودند. ۵ نفر از این کودکان در دم جان خودشان را از دست دادند و ۶ نفر هم به شدت مصدوم شدند. نکته‌ی عجیب این است که در آن حادثه هم راننده‌ی پژو بلافاصله بعد از حادثه از صحنه متواری شد. حادثه‌ای که در زمان خودش واکنش زیادی را برنیانگیخت. جمله آخر این پاراگراف پاک شد.

۳- شاید بررسی دقیق‌تر حادثه‌ی روز ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ به ما کمک کند که مسئله را بهتر شناسایی کنیم. توصیف کردن آن حادثه‌ی دهشتناک و اظهار تأسف و محکوم کردن شاید احساسات جریحه‌دار شده را کمی تسکین بدهد. اما واقعا از تکرار این حوادث جلوگیری نمی‌کند. نیمی از تلاش برای حل یک مسئله بیان درست مسئله است… شناسایی بازیگران حادثه‌ی ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ احتمالا ما را در بیان مسئله کمک خواهد کرد.

دقیق‌تر اگر نگاه کنیم حادثه‌ی آتش‌سوزی پژوی افغانی‌کش در ۱۴ خرداد ۱۳۹۹، هشت بازیگر و ذینفع مستقیم دارد:

۱- شوتی‌ها و افغانی‌کش‌ها و قاچاقچیان انسان ۲- مردم ایران ۳- مهاجران افغانستانی ۴- پلیس ایران ۵- مرزبانی افغانستان ۶- مرزبانی ایران ۷- سفارت ایران در افغانستان و وزارت امور خارجه ایران ۸- سفارت افغانستان در ایران
در ادامه می‌کوشیم تا شرحی مختصر از هر کدام از این بازیگران ارائه بدهیم.

۴- در ایران برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، خودرو یک کالای مصرفی نیست. بلکه یک کالای سرمایه‌ای است. بسیاری از ایرانیان سعی می‌کنند با خرید خودرو، پول نقد خود را از تهدید تورم مصون نگه دارند. سعی می‌کنند خودروهای خود را در بهترین شرایط نگهداری و استفاده کنند تا در آینده‌ای نزدیک کم‌ترین کاهش سرمایه را شاهد باشند. شاید تنها گروهی که در ایران به خودرو دید سرمایه‌ای نداشته باشند شوتی‌ها باشند: رانندگان پژوها و سمندهایی که قاچاق شغل‌شان است. این پژوها و سمندها در سراسر جاده‌های جنوبی و شرقی و حتی غربی ایران پراکنده‌اند و محال است که شما به این نواحی سفری داشته باشید و عبور وحشتناک آنان از جاده‌ها را نبینید.

این پژوها و سمندها دسته‌های مختلفی دارند. برخی فقط به قاچاق کالا می‌پردازند. از مرزهای جنوبی ایران کالاها را بارگیری می‌کنند و به نواحی داخلی ایران می‌آورند. درآمد حاصل از این کار پرریسک کم هم نیست. با توجه به نرخ بالای بیکاری در ایران برای بسیاری از افراد شوتی شدن هم یک کار هیجان‌انگیز و هم یک درآمد خوب است.

در نواحی شرقی ایران علاوه بر کالا و سوخت، برای جابه‌جایی مهاجران افغانستانی هم تقاضای بالایی وجود دارد. درآمد آن هم بسیار بیشتر است. پدیده‌ای که موسوم است به افغانی‌کشی. در هر پژو و سمند حداقل ۱۰-۱۱ نفر به زور چپانده می‌شوند و با طی مسافتی چند صد کیلومتری به نواحی داخلی‌ ایران برده می‌شوند. سود پدیده‌ی افغانی‌کشی به اندازه‌ای است که با دو بار قاچاق غیرقانونی مهاجران، سرمایه‌ی آن پژو یا سمند تأمین می‌شود.

انگیزه‌های رانندگان این پژوها و سمندها برای قاچاق مهاجران غیرقانونی افغانستانی به ایران چیست؟ نرخ بالای بیکاری، نبود شغل‌هایی که متناسب با اقلیم نواحی شرقی ایران باشد و درآمد بالای قاچاق.

۵- در ماجرای آتش‌سوزی خودرو و سوختن مهاجران افغانستانی، مردم ایران کجای حادثه‌اند؟ مقصد آن پژو کجا بوده؟ آن مهاجران قرار بوده به کجا برده شوند؟ مطمئنا یک بخش مهم کار، تقاضایی است که برای نیروی کار مهاجر غیرقانونی افغانستانی در ایران وجود دارد. شرایط وخیم اقتصادی در ایران باعث می‌شود تا بسیاری از کارفرمایان بکوشند تا جای ممکن هزینه‌های تولید را کاهش دهند. یکی از بهترین مفرها استفاده از نیروی کار ارزان است. مهاجران غیرقانونی افغانستانی در ایران از حداقل حقوق حمایتی هم برخوردار نیستند. بنابراین برای کارفرمایان گزینه‌ی بسیار خوبی هستند. این کارگران با حداقل حقوق به کار گرفته می‌شوند. در موارد بسیاری اصلا حقوقی به آن‌ها پرداخته نمی‌شود. کارفرمای ایرانی به راحتی از نیروی کار غیرقانونی بهره‌کشی می‌کند و به وقت پرداخت حقوق او را به پلیس معرفی ‌می‌کند.

اما همه‌ی مردم ایران که کارفرما نیستند. برخی کارگرانی هستند که مجبور به رقابت با مهاجران غیرقانونی می‌شوند. مطمئنا بی‌کار شدن کارگران سطح پایین ایرانی موجب اعتراضات بسیاری در آنان می‌گردد. کارگران سطح پایین ایرانی جزء اقشار فرودست جامعه هستند و بی‌کار شدن آنان برای کل جامعه دردناک است. برخی هم مردمی هستند که در جاده‌های ایران مشغول ترددند. جاده‌های ایران یکی از مرگبارترین جاده‌های جهان هستند. سالانه هزاران نفر کشته و صدها هزار نفر مصدوم می‌شوند. عبور شوتی‌ها و پژوها و سمندهای قاچاق‌چی، یکی از عوامل ناامن بودن جاده‌های شرقی و جنوبی ایران‌ هستند. بنابراین یک تقاضای بسیار بزرگ از سوی مردم برای جلوگیری از قاچاق مهاجران غیرقانونی افغانستانی وجود دارد.

۶- شرایط کشور افغانستان روز به روز وخیم‌تر می‌شود. دولت مرکزی در این کشور هنوز نتوانسته بر تمامی نقاط این کشور سیطره داشته باشد. طالبان روز به روز قدرتمندتر می‌شود. ناامنی در این کشور به حد فوق بحرانی رسیده است. نرخ بیکاری بالا است. هیچ مسیر امیدوارکننده‌ای هم پیش روی شهروندان افغانستان در قبال کشورشان دیده نمی‌شود. وقتی جان در خطر است و شغلی هم نیست که حداقل معاش روزانه تأمین گردد، برای افغانستانی‌ها گزینه‌ی اول روی میز مهاجرت خواهد بود. برای یک افغانستانی، مهاجرت جزئی از فرهنگش است. یک افغانستانی برای مهاجرت چه گزینه‌هایی دارد؟ مطمئنا به دلیل فقر و درآمد پایین، بسیاری از افغانستانی‌ها قادر به مهاجرت به کشورهای دوردست نیستند. اولین گزینه ایران است. دو راه پیش روی‌شان می‌ماند: مراجعه به سفارت و سفر قانونی به ایران یا سفر غیرقانونی. سفارت ایران ماه‌هاست که به علت کرونا از صدور ویزای عادی خودداری می‌کند. قبلا هم که کرونا نبود دریافت  ویزای ایران در کل حداقل ۱۰۰۰ دلار برای یک افغانستانی هزینه برمی‌داشت. در حالی‌که سفر غیرقانونی به ایران در گران‌ترین حالت حدود ۶۰۰ دلار هزینه برمی‌دارد.

به نظر می‌رسد انگیزه‌های یک مرد جوان افغانستانی برای مهاجرت غیرقانونی به ایران بسیار بالاتر از انگیزه‌هایش برای مهاجرت قانونی باشد.

۷- پلیس ایران در انتهای تصمیمات سیاست‌گذاران قرار دارد. هر گاه مجموعه‌ی سیاست‌ها (چه سیاست‌های ایران، چه سیاست‌های کشور افغانستان و…) منجر به وقایعی ناگوار در ایران شد، پلیس است که باید وارد بازی گردد. پلیس ایران در قبال مردم ایران باید پاسخگو باشد. بسیاری از ایرانیان با ورود غیرقانونی مهاجران مشکل دارند. از پلیس برخورد را مطالبه می‌کنند. پلیس سعی می‌کند فرآیند قاچاق مهاجران را سخت و سخت‌تر کند. پلیس راه مهریز یکی از سفت و سخت‌ترین بازرسی‌های جاده‌های ایران است. جایی که اکثر ماشین‌هایی که از جاده‌های جنوبی رهسپار نواحی داخلی ایران هستند بازرسی می‌شوند. اما با این وجود قاچاق‌چیان و افغانی‌کش‌ها باز هم دست از کار خود برنمی‌دارند. همان‌گونه که در افغانستان مهاجرت یک فرهنگ است، در بین قاچاق‌چیان و افغانی‌کش‌های ایرانی هم فرار از پلیس یک فرهنگ است. در صفحات اینستاگرامی شوتی‌های ایرانی اگر جست‌وجو کنید فیلم‌های بسیاری را از فرارهای رانندگان شوتی از دست پلیس می‌بینید. فیلم‌هایی که در آن فرار از پلیس یک ارزش به شمار می‌رود و ستایش می‌گردد. گویی در چنین حالتی که اقدامات هشداردهنده و محدودکننده‌ی پلیس به نتیجه نمی‌رسد، تنها راهکاری که باقی می‌ماند، برخورد قهری است: دنبال کردن شوتی‌ها و تیراندازی به آن‌ها… اقدامی که شاید در کوتاه‌مدت اثرگذار باشد، اما به نظر می‌رسد در درازمدت اثری بر مبارزه با شوتی‌ها و پدیده‌ی قاچاق مهاجران غیرقانونی نداشته است. اقدامی که منجر به حادثه‌ی دردناک ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ می‌گردد.

۸- مرزهای ایران و افغانستان حاصل بازی بزرگ انگلیس و روسیه در آسیااند. مرزهایی که به صورت طبیعی ایجاد نشده‌اند. مردمان ایران و افغانستان قرن‌ها خود را جد از هم ندیدند. در اسناد تاریخی می‌بینیم که پس از مرگ احمدشاه ابدالی تا چند سال ایران و افغانستان باز به هم پیوسته بوده‌اند و دوباره در نتیجه‌ی اصرارهای قدرت‌ها جداسازی مرزها به صورت جدی پی گرفته شده. این مرزها همیشه برای عبور و مرور اتباع مرزنشین محل چالش بوده‌اند. مرزبانی‌های ایران و افغانستانی وظیفه‌ی مراقبت از مرزها و کنترل رفت و آمدها را در چند دهه‌ی اخیر به عهده گرفته‌اند. نکته‌ای که وجود دارد این است که بین عملکرد مرزبانی‌ها و میزان قدرت حکومت مرکزی در این دو کشور رابطه‌ی همبستگی وجود دارد. هر گاه حکومت مرکزی در ایران ضعیف بوده، مرزبانی‌های ایران هم ضعیف عمل کرده‌اند و در مورد افغانستان هم به همین ترتیب. در سالیان اخیر علی‌رغم تمام پیشرفت‌هایی که جامعه‌ی افغانستان داشته، حکومت مرکزی در این کشور هیچ گاه نتوانسته به یک تسلط صد در صدی بر تمامی اراضی کشور افغانستان برسد. با توجه به رابطه‌ی همبستگی توصیف شده، مرزبانی‌ افغانستان هم در سالیان اخیر بر ورود و خروج افراد کنترل چندانی نداشته است. پر رفت و آمد بودن این مرزها به گونه‌ای است که بدون همکاری طرفین کنترل ورود و خروج‌ها ناممکن است. بدین ترتیب مرزبانی ایران نتوانسته که در مقابل عوامل جذب مهاجران غیرقانونی افغانستانی در ایران و عوامل تصمیم به مهاجرت افغانستانی‌ها به صورت غیرقانونی (ناامن بودن افغانستان، بیکاری بالا و غیرممکن یا گران بودن راه‌های مهاجرت قانونی) ایستادگی کند.

۹- شاید در نگاه اول در حادثه‌ی ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ برای آن پژوی افغانی‌کش و سوختن مهاجران افغانستانی، ردی از سفارت ایران در افغانستان دیده نشود. اما حقیقت این است که سفارت ایران در افغانستان فراتر از یک سفارتخانه است و سیاست‌های این سفارتخانه در سالیان گذشته بر بروز چنین حوادثی تأثیر مستقیم دارد. در روزگار پیش از کرونا انتقادی که همواره به سفارت افغانستان می‌شد، سخت‌گیری در صدور ویزای ایران برای اتباع افغانستانی بود. انتقادی که عموما با این پاسخ وزارت امور خارجه مواجه می‌شد که ما می‌خواهیم مهاجرت‌ها به ایران را کنترل کنیم. نمی‌خواهیم تمام افغانستان به ایران مهاجرت کنند. ایران گنجایش این مهاجران را ندارد. پس باید ورود آن‌ها را کنترل کنیم. مشکل سفارت ایران در افغانستان این است که کنترل کردن را فقط تا حد تعداد ویزای صادر شده و تعداد سفرهای قانونی به ایران دنبال می‌کند و از اثرات سخت‌گیری‌های خود بر حجم مهاجرت‌های غیرقانونی چشم‌پوشی می‌کند.

سال‌هاست که سیاست سفارت ایران در افغانستان سختگیری در صدور ویزای ایران است. اهالی سفارت ایران در افغانستان بر این باورند که اتباع افغانستانی همگی به دنبال این هستند که با دریافت ویزا به ایران مهاجرت کنند و برای همیشه ساکن ایران شوند. این نگرانی سفارتخانه‌های تمامی کشورها در قبال شهروندان برخی کشورها است. اما نکته‌ی مهم این است که رابطه‌ی سفارت ایران با شهروندان افغانستانی مثل رابطه‌ی سفارت مثلا سوئد با شهروندان افغانستانی نیست. برای شهروندان افغانستانی سوئد دور است. اما ایران کاملا در دسترس است. سفارت ایران در افغانستان به خود می‌بالد که مشتریان این سفارتخانه بیشتر از تمام سفارتخانه‌های کشورهای طراز اول جهان (آمریکا، آلمان، انگلیس و…) است. شاید افغانستان تنها کشوری باشد که در آن ویزای ایران از ویزای آمریکا ارزشمندتر باشد. اما این فرصتی است که عملا برای کشور ایران تبدیل به یک تهدید شده است!

در دوران پس از کرونا هم سفارت ایران، رویه‌ی پیشین خود را با شدت بیشتری ادامه داد و البته نتایج ناخواسته‌ی آن سیاست‌ها هم با شدت بیشتری در داخل ایران به بروز و ظهور رسیدند.

۱۰- چندی است که سفارت افغانستان به حوادث مرگبار برای مهاجران غیرقانونی در ایران واکنش نشان می‌دهد و در رسانه‌ها قول پیگیری ماجرا را می‌دهد. در سالیان گذشته ما شاهد چنین پیگیری‌ها و واکنش‌هایی از سوی سفارت افغانستان نبودیم. این اتفاق میمون و مبارکی است. به شرط این‌که سفارت افغانستان در مورد مهاجران قانونی حاضر در ایران هم چنین پیگیری‌هایی را داشته باشد.

یکی از مسائل مهم در مورد مهاجران در ایران این است که بنا بر عوامل گوناگون، عملا مهاجران قانونی و غیرقانونی تفاوت چندانی در زیست روزمره‌شان ندارند. در ایران شما چه مهاجر قانونی باشید و چه مهاجر غیرقانونی از داشتن عابربانک و خدمات الکترونیک بانکی محرومید. چه قانونی باشید و چه غیرقانونی نمی‌توانید گواهینامه رانندگی بگیرید. در ایران به سابقه‌ی حضور مهاجر اصلا نگاه نمی‌شود و مهاجر قانونی پس از چند سال اگر در تمدید مدارک خود دچار مشکل شود همان رفتاری را با او دارند که با کی مهاجر تازه‌وارد دارند و… وقتی قانون‌گذار ایرانی بین مهاجر قانونی و غیرقانونی تفاوت چندانی قائل نیست و حاضر نیست که به هیچ کدام‌شان حقوق شهروندی ارائه کند، پس چه انتظاری دارد که مهاجران بخواهند که از طرق قانونی وارد ایران شوند؟!

۱۱- در حادثه‌ی سوختن مهاجران افغانستانی در پژوی افغانی‌کش، بسیاری انگشت اتهام را به سوی پلیس ایران نشانه گرفتند. با توجه به بازیگران متفاوت و گوناگونی که در این حادثه نقش دارند به نظرم پلیس در آخرین حلقه‌ی زنجیره‌ی اتهام قرار می‌گیرد. عوامل تشویق به مهاجرت‌های غیرقانونی فقط در افغانستان نیستند. بلکه در ایران هم نیروهای زیادی باعث افزایش مهاجرت‌های غیرقانونی می‌شود. نیروهایی که به نظر برخوردهای قهری و تیراندازی و آتش زدن نمی‌توانند جلوی اعمال فشارشان را بگیرند.

افغانستان آباد با مردمانی توانمند است که می‌تواند پدیده‌ی قاچاق مهاجران غیرقانونی افغانستانی را کاهش دهد. راه حلی که سال‌ها پیش باید پی‌گیری می‌شد. آن سال‌ها که ایران تحصیل مهاجران را در ایران ممنوع کرده بود و مدارس خودگردان را پلمپ می‌کرد، باید به این فکر می‌کرد که صرف بازگشت مهاجران افغانستانی به کشور خودشان موجب از بین رفتن مشکلات نمی‌شود. طی سالیان گذشته ایران باید به این فکر می‌کرد که صرف سخت‌گیری برای صدور ویزای ایران نمی‌تواند مانع از مشکلات شود. در روزگار کنونی هم راه مبارزه با قاچاق مهاجران برخوردهای قهری نیست. راه مبارزه، پذیرفتن جریان‌های مهاجرتی بین ایران و افغانستان است. جریان‌هایی که تا وقتی که به صورت رسمی پذیرفته نشوند، برای همگان خسران و زیان به بار خواهند آورد.


[۱] در کنار اگزوز انباره‌ای تعبیه می‌شود که به هنگام فرار از پلیس از آن دود غلیظی در جاده پخش می‌شود. به گونه‌ای که دید ماشین‌های پشتی کامل مختلف می‌گردد.

یک دیدگاه در مورد “یقه‌ی کی را بگیریم؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *