۱. کارگران بنگلادشی
با شاهنور مشغول آشپزی بودیم.
عجیب دلتنگ بنگلادش شده و دارد روزشماری میکند برای فرا رسیدن پایان ترم. دقیقا فردای آخرین امتحانش بلیت برگشت به بنگلادش را خریده. بهش گفتم یک دو روز برای گشت و گذار توی سنگاپور میگذاشتی مرد. گفت نه. دیگر نمیتوانم.
شاهنور خریدهایش را از مغازههای بنگلادشی محلهی هندیها میکند. نه مصطفی سنتر میرود و نه حتی فیرپرایس. خب کارگرهای بنگلادشی اینجا زیادند و طبعا مغازههای خاصشان هم وجود دارد. ایرانیها این جا کماند و مغازه و راستهی خاصی ندارند. صحبت سوغاتی و اینها شد. گفتم میتوانی از همان مغازههای بنگلادشی سوغاتی بخری. گفت نه. این مغازهها برای مایتحتاج اولیه ی زندگیاند فقط. خبری از سوغات سنگاپور در آنها نیست.
کمی در مورد شرایط کارگر مهاجر در سنگاپور با هم صحبت کردیم. یک جور سیستم کفالت دارند اینها هم برای کارگرهای مهاجر و حتی میتوانم بگویم سیستم کفالتشان از کشورهای عربی سختگیرانهتر است. چون اگر کارفرمایی حمایت خودش از کارگری را بردارد در عرض یک ساعت پلیس میآید و کارگر را برای اخراج از کشور دستگیر میکند. گفت آره. خیلی سختگیرند. اما یک فرقی با عربها دارند. توهین نمیکنند. به کارگرهای بنگلادشی احترام میگذارند. عربها خیلی توهین میکنند. اینجا مثل انسان با کارگرها برخورد میشود. در هر دو جا کارگرهای ما مثل چی کار میکنند. اما اینجا یک فضای احترام وجود دارد که خیلی تفاوت ایجاد میکند.
بعد برگشت گفت: اما من به کارگرهای بنگلادشی در اینجا خیلی افتخار میکنم. اینها به سختی کار میکنند و از همه چیز میزنند تا برای خانوادههایشان در بنگلادش پول بفرستند و پولی که اینها میفرستند وضعیت خیلی از خانوادهها در بنگلادش را تغییر میدهد. گفتم ایرانیها اهل پول فرستادن به کشورشان نیستند. یک دلیلش این است که اصلا سازوکاری وجود ندارد. تحریم هم هستیم. دیگر هیچی. گفت البته بنگلادشیهای تحصیل کرده هم همینجوریاند. اصلا پول نمیفرستند به بنگلادش. شاید ایرانیها هم چون بیشترشان تحصیلکرده میشوند و غرق جامعهی مقصد میشوند دیگر بیخیال ایران میشوند.
گفتم شاید.

۲. کارگران فیلیپینی
دنی همکلاسیام فیلیپینی است. هفتهی پیش تعریف میکرد که مادرش از پرستارهایی بوده که خارج از فیلیپین کار میکرد و برای خانواده پول میفرستاد. میگفت در حقیقت من با مادربزرگم بزرگ شدم و کمتر مادرم را دیدم. اما به آن بدی که خیلیها تعریف میکنند نبود و هم به من خیلی خوش گذشت و هم سطح رفاه خانوادهمان خیلی بالا رفت. توی فیلیپین یکی از موضوعات رایجی که سریالها در موردش میسازند همین خانوادههایی هستند که یکی از اعضا برای کار مهاجرت کرده و سایر اعضای خانواده از درآمد او برای معاش در فیلیپین استفاده میکنند. میگفت این قدر هم سریالهای آبکی پر اشک و ماتم در مورد این موضوع میسازند که نگو. اما واقعا من زندگیام خوب بود.
امروز هم که مدیر یکی از ان جی اوهای فعال در سنگاپور برای پیگیری حقوق کارگران مهاجر آمده بود میگفت کارگرهای فیلیپینی کمترین مشکل را در سنگاپور دارند. چون سازمانهای مختلفی در فیلیپین برای پشتیبانی از آنها فعالیت میکنند و این سازمانها در سفارت فیلیپین هم نماینده دارند. دولت فیلیپین به شدت هوای کارگرهایش را دارد و اجازه نمیدهد که حقوقشان تضییع شود. دکتر کانتی هم تصریح کرد که فیلیپین به عنوان یک کشور مهاجرفرست، یکی از بهترین سازوکارهای حکومتی برای حمایت از جمعیت مهاجران کاریاش را دارد.
Overseas Filipino Worker یک ترم مشهور در جامعهی فیلیپین است و نکتهی جالبش این است که اکثریت کارگران مهاجر فیلیپینی را زنان تشکیل میدهند: بهترین پرستاران دنیا!
Department of Migrant Workers مسئول مستقیم رتق و فتق امورات مهاجران فیلیپینی است و ادارههایی همچون Overseas Workers Welfare Administration زیرمجموعهاش کار میکنند.
ایران در سالهای گذشته برنامههایی برای فرستادن نیروی کار مهاجر به سایر کشورها به خصوص همسایهها (عراق و قطر و ارمنستان) داشت. من هم یک مقاله پارسال در دنیای اقتصاد در مورد این برنامهها نوشته بودم و از این برنامهها استقبال کرده بودم. نمیدانم که چهقدر اجرایی شد این برنامهها. ولی خب، مشخصا ما سازوکارهایی همچون فیلیپین نداشتیم…