مرور و بررسی کتاب «بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی» در سایت اطلاعات روز

یادداشت خانم سارا عنان و مرور و بررسی کتاب «بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی» در سایت اطلاعات روز:

سارا عنان

یکی از وجوه پیچیده‌ی نیم‌قرن حضور مهاجران افغانستانی در ایران، مسأله‌ی «کودکان مهاجر» است. کودکان مهاجر به این دلیل در کانون توجه قرار می‌گیرند که از یک‌سو نسبت به مهاجران بزرگ‌سال آسیب‌پذیرتر هستند و از سویی دیگر دارای حقوقی متفاوت و حتا فراتر از سایر گروه‌های مهاجر هستند. از مجموع آنچه به‌عنوان حقوق کودکان طرح شده است، یکی از پایه‌ای‌ترین حقوق اولیه‌ی کودکان «حق دسترسی به تحصیل» است. بر این اساس، دولت‌ها نیز وظیفه دارند که حق دسترسی به تحصیل را برای کودکان فراهم نمایند.

از این‌رو، صحبت از فرازونشیب تحصیل کودکان افغانستانی در ایران قصه‌ی پرغصه‌ای است. بعد از ۵۰ سال هنوز تعدادی از آنان از تحصیل محروم‌ هستند. این در حالی است که بسیاری از آگاهان باور دارند که کودک، شهروند جهان است و هر کجای جهان باشد، حق شهروندی دارد. فراهم آوردن این امکان برای کودکان مهاجر به‌عنوان شیوه و راه‌حلی موفق و پایدار و مبتنی بر تجربه‌ی بشری و یافته‌های علمی است که منافع هر دو جامعه‌ی میزبان و مهاجر را تأمین می‌کند. چیزی‌ که به گواه مشاهدات میدانی و تجربه‌ی زیست مهاجران در ایران، محروم ماندن از تحصیل، به‌خصوص تحصیلات ابتدایی برای تعداد قابل‌توجهی از کودکان مهاجر، امر انکارناپذیر است.

کتاب «بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی» توسط سید پیمان حقیقت‌طلب به کمک همکارانش در انجمن دیاران نوشته شده است. نویسنده، سؤال مهمی را در بخش اول کتاب مطرح می‌کند که چرا کودکان مهاجر ساکن در ایران، با محرومیت و بازماندگی از تحصیل مواجه هستند؟ او هدف پژوهش در کتاب را، پاسخ به همین پرسش می‌داند. به‌گفته‌ی نویسنده، تحصیل کودکان مهاجر، بنا به ماهیت خود و ابهاماتی که در این خصوص وجود دارد، علاوه بر مرور پژوهش‌های پیشین، نیازمند مشاهده و دسترسی به داده‌های دست اول است که در این پژوهش مورد توجه قرار گرفته است.

اهمیت این کتاب، به اهمیت موضوع تحصیل کودکان مهاجر برمی‌گردد. در این زمینه می‌توان دو دلیل اصلی را برشمرد. نخست آن که از نظر نویسنده و همکارانش، دسترسی به حق تحصیل برای کودکان، یک حق بشری و غیرقابل انکار است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. هر کودکی به‌عنوان انسان، فارغ از هر ویژگی همچون قومیت، ملیت، نژاد، مذهب و… حق دسترسی به آموزش را دارد و این حق بنیادین باید بدون مناقشه و به دور از هر گونه تبعیض برای هر فردی محفوظ بماند. دوم آن که مطابق با تجربیات متعدد و ادبیات نظری موجود، آموزش یکی از ابزارهای اصلی ادغام مهاجران در جامعه‌ی میزبان به‌ شمار می‌رود. ادغام آموزشی این فرصت را به کودکان مهاجر می‌دهد تا ضمن دستیابی به حق بنیادین خود، شکاف اجتماعی‌شان را با شهروندان کشور میزبان کاهش دهند و با توانمندشدن، در آینده نیز بتوانند -چه در کشور میزبان و چه در کشور مبدأ خود- نقش‌آفرینی اثربخشی داشته باشند (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۱۵).

جمعیت مهاجران افغانستانی

کتاب در فصل نخست، به آمار مهاجران ساکن در ایران پرداخته است. به بیان نویسنده، ایران در پنج‌دهه‌ی اخیر میزبان جمعیت بزرگی از مهاجران افغانستانی بوده است. در سال ۱۴۰۳ جمعیت این مهاجران در ایران حدود شش میلیون نفر برآورد شده است. از لحاظ تاریخی، سیاست ایران در قبال آموزش مهاجران، تحت تأثیر شرایط سیاسی و اقتصادی، دارای نوسان بوده است. ادغام این جمعیت بزرگ مهاجر در بازار کار، آموزش و به‌طور کلی جامعه، همواره یکی از موضوعات مورد مناقشه نزد افکار عمومی بوده است. مسأله‌ی تحصیل کودکان مهاجر نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. درحالی‌که بخشی از جامعه و به‌خصوص فعالان حوزه‌ی عمومی بر حق تحصیل به‌عنوان یک حق پایه‌ی بشری صحه می‌گذارند، اما بسیاری نیز با تحصیل کودکان مهاجر به دلایل مختلفی مخالفت می‌ورزند (راهبرد معاصر، ۱۴۰۳).

سیاست‌های ایران در زمینه‌ی تحصیل کودکان

فصل بعدی کتاب، سیاست‌های ایران در زمینه‌ی تحصیل کودکان را مورد بررسی قرار داده است. براساس این فصل، سیاست ایران در قابل آموزش کودکان مهاجر در دهه‌های مختلف تغییرات زیادی داشته است؛ زمان‌هایی گشوده‌تر و زمان‌هایی دیگر محدود بوده است. در واقع چنین به ‌نظر می‌رسد که سیاست ایران در قبال کودکان مهاجر، همچون سیاست‌های مهاجرتی در سطح کلان، رویکرد ثابت و مشخصی نداشته است؛ به این معنا که اگر دولت سیاست‌های مهاجرتی باز و سهل‌گیرانه‌ای را اتخاذ کرده باشد، در مورد آموزش کودکان مهاجران نیز این رویکرد با مسامحه اعمال شده است و متقابلا اگر سیاست‌های مهاجرتی سخت‌گیرانه‌‌ای اتخاذ شده باشد، بر نحوه‌ی برخورد با تحصیل کودکان مهاجر نیز تأثیر گذاشته است.

در طول چهل سال اخیر همواره سیاست‌های متفاوتی در خصوص نحوه‌ی مواجهه با دانش‌آموزان مهاجر، اعم از پذیرش یا عدم‌پذیرش آنان در مکاتب، رایگان یا پولی‌بودن تحصیل آنان، شرایط تحصیل کودکان مهاجر به نسبت مسائل اقامتی ایشان و… اتخاذ شده است. می‌توان گفت همواره دو قطب مخالف در مسأله‌ی تحصیل کودکان مهاجر در ایران در سطح سیاست‌گذاری وجود داشته است: ۱) نگاه تهدیدمحور به‌دلیل غلبه‌ی سیاست‌های بازگشت مهاجران غیرقانونی و بار مالی آموزش مهاجران افغانستانی برای دولت ایران، ۲) نگاه فرصت‌محور در خصوص مهاجران قانونی (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۲۹).

روند افزایشی محرومیت کودکان مهاجر از تحصیل

مقایسه‌ی آمار کودکان مهاجر شاغل به تحصیل در ایران نشان می‌دهد از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۴۰۲ آمار دانش‌آموزان مهاجر بیش از پنج برابر شده است (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۴۵). دسترسی‌پذیری تحصیل کودکان مهاجر و کاهش بازماندگی از تحصیل این کودکان طی دهه‌های اخیر و قبل از موج مهاجرتی ناشی از دور دوم به قدرت رسیدن طالبان، همواره روندی افزایشی داشته است. اگر فاصله‌ی سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ بررسی شود، ملاحظه خواهد شد که در سال ۱۳۷۵، تنها ۴۹ درصد از کودکان زیر هشت سال مهاجر در ایران مشغول به تحصیل بودند. درحالی‌که در سال ۱۳۹۵، این نسبت به حدود ۶۹ درصد رسید. این نسبت در سال ۱۳۹۷-۱۳۹۸ افزایش پیدا کرد و ۸۰ درصد واجدان شرایط توانستند در مکاتب داخل ایران ثبت‌نام کنند. در حال حاضر حدود ۶۰۰ هزار کودک مهاجر در مدارس ایران ثبت‌نام کرده‌اند. با وجود این تعداد بالا، بخش قابل‌توجهی از کودکان مهاجر از تحصیل باز مانده‌اند (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۴۵).

این روند افزایشی به افزایش تعداد مهاجران در ایران نسبت داده می‌شود. اما در کنار آن، حضور نسل‌های دوم و سوم و چهارم هم هستند که در ایران متولد شده‌اند و تنها نام کودک مهاجر به آنان اطلاق می‌شود. آماری هم وجود ندارد که دقیقا چه تعداد از این ۶۰۰ هزار نفر متولد ایران هستند و چه تعداد کودک مهاجر، اما مسأله این‌جا است که خیلی از این کودکان متولد ایران هستند و طبق قوانین تابعیت ایران، می‌توانند ایرانی نامیده شوند. اما قوانین درباره‌ی آنان اجرا نمی‌شود و بعد در آمار‌ها هم عنوان کودک مهاجر و سربار برای دولت ایران داده می‌شود.

آمارهای بازماندگی از تحصیل

کتاب در ادامه، آمارهای بازماندگی از تحصیل را مورد بررسی قرار می‌دهد. براساس گزارش وزارت آموزش‌وپرورش ایران، سال گذشته (سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱) بیش از ۵۵۶ هزار دانش‌آموز شهروند خارجی در تمام مقاطع تحصیلی وجود داشت و امسال (۱۴۰۱-۱۴۰۲) بعد از وقایع منطقه و افغانستان، برآورد شد که این رقم به بیش از ۶۶۰ هزار نفر خواهد رسید. در عمل در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ تعداد دانش‌آموزان غیرایرانی در مکاتب ایران حدود ۶۱۵ هزار نفر بود. به این معنا که در بین کسانی که مدرک هویت رسمی داشتند و طبق آمارهای اعلام‌شده از سوی وزارت داخله به وزارت آموزش ‌و پرورش، این افراد باید در مکاتب ثبت‌نام می‌کردند، حدود ۴۵ هزار نفر بازمانده از تحصیل بودند. اما در بخش دیگری از همان گزارش به نقل از وزیر آموزش ‌و پرورش گفته شده بود که «سال تحصیلی جدید را با ۱۶ میلیون دانش‌آموز شروع خواهیم کرد. بحث مهاجرت امری مضاعف بر تراکم دانش‌آموزان در اطراف شهرها شده و مهاجرت اتباع نیز آن را تشدید کرده است. امسال به جمعیت ۶۵۰ هزار نفری دانش‌آموزان اتباع، ۳۰۰ هزار نفر افزوده خواهد شد» (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، صص ۷۳-۷۴).

اگر بخواهیم صحبت‌های وزیر آموزش‌‌وپرورش را ملاک قرار دهیم، در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ حدود ۸۶۰ هزار کودک غیرایرانی در سن تحصیل در ایران حاضر بودند. در این سال تحصیلی حدود ۶۱۵ هزار کودک در مکاتب ایران ثبت‌نام شدند. بنابراین و براساس صحبت‌های وزیر آموزش‌ و پرورش در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ حدود ۲۴۵ هزار کودک مهاجر از تحصیل بازمانده‌اند  (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۷۴).

عوامل عدم ثبت‌نام کودکان مهاجر افغانستانی در مکاتب ایران

فصل بعدی کتاب، به عوامل عدم ثبت‌نام کودکان مهاجر افغانستانی در مکاتب ایران اختصاص یافته است. مطابق این فصل، موانع اولیه‌ی آموزش شامل فقدان مدارک هویت قانونی، مشکلات اقتصادی، تفاوت‌های فرهنگی و نگرش منفی جامعه نسبت به مهاجران در ایران است. اما با مرور ادبیات و مستندات مربوطه به عوامل عدم ثبت‌نام کودکان مهاجر افغانستانی در مکاتب ایران نشان می‌دهد که این مسأله زوایای پنهان اما گسترده‌ای دارد. برای نمونه چندان واضح نیست که چه موانعی غیر از سیاست‌های کلان باعث بازماندگی و محرومیت برخی از این کودکان در دسترسی به حق تحصیل شده است. این موانع ممکن است ناشی از علل مختلفی باشد، همچون تفاوت‌های بین جامعه‌ی مبدأ و جامعه‌ی مقصد، نگرش‌های منفی به تحصیل و نگرش منفی به مهاجران باشد. در کل، این عوامل را می‌توان قرار زیر برشمرد (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۸۰):

۱. اوارق هویتی معتبر

معضل اوراق هویتی به‌عنوان مانع تحصیل در میان کودکان مهاجر را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: اول، کودکانی که اصلا اوراق هویتی ندارند و به همین خاطر نمی‌توانند در مکاتب ثبت‌نام نمایند. دوم، کودکانی که اوراق هویتی دارند اما باز هم نمی‌توانند در مکاتب ثبت‌نام شوند. این دسته از کودکان عموما کسانی هستند که مدرک اقامتی‌شان مربوط به شهر دیگری است و در داخل ایران جابه‌جا شده‌اند و در شهر جدید مدرک هویتی‌شان اعتبار ندارد.

۲. کمبود ظرفیت مکاتب دولتی

کمبود ظرفیت مکاتب دولتی، به‌خصوص در شهرهای اطراف تهران یکی از مهم‌ترین موانع ثبت‌نام دانش‌آموزان مهاجر، به‌ویژه در دوره‌ی ابتدایی است. در عمل هم بار تحصیل کودکان افغانستانی در ایران بر دوش بخش ابتدایی است و ۷۰ درصد دانش‌آموزان مهاجر در مقطع ابتدایی هستند. علاوه‌ بر این، در مکاتب داخل شهر تهران، به‌دلیل تکمیل بودن ظرفیت، از سوی مدیران مکاتب مقاومت شدیدی برای ثبت‌نام بیشتر کودکان مهاجر وجود دارد.

داده‌های کتاب نشان می‌دهند که اگر هیچ‌کدام از کودکان مهاجر در مکاتب ثبت‌نام نشوند، باز هم مشکل کمبود آموزگار و کمبود ظرفیت مکتب پابرجا خواهد بود و در حقیقت مشکل کمبود ظرفیت‌ها ناشی از حضور کودکان مهاجر نیست بلکه به‌خاطر ضعف برنامه‌ریزی و مدیریت سیستم آموزشی دولت ایران است و حضور کودکان مهاجر این مشکلات را آشکار می‌کند.

۳. فقر در خانواده‌های مهاجر افغانستانی

از عوامل مؤثر بر عدم ‌رغبت به تحصیل، می‌توان به مشکلات اقتصادی خانواده و بهره‌وری از نیروی کار فرزندان اشاره کرد. همچنین، به نظر می‌رسد نبود چشم‌انداز مثبت از حضور در ایران و نبود آینده‌ی شغلی برای دانش‌آموزان افغانستانی از دیگر عوامل مؤثر بر نرخ بالای ترک‌ تحصیل آنان است. برخی از آنان ترجیح می‌دهند هرچه‌ سریع‌تر وارد بازار کار شوند و درآمدزایی داشته باشند.

۴. تفاوت‌های فرهنگی

تفاوت‌های زبانی، کم‌سوادی والدین کودکان افغانستانی، کم‌ارزش دانستن تحصیل در میان خانواده‌های افغانستانی و تفاوت فرهنگی زیست روزمره را می‌توان از جمله مشکلات فرهنگی بین ایرانیان و مهاجران افغانستانی به حساب آورد.

۵. عدم اطلاع‌رسانی مؤثر و به موقع برای مهاجران

سرگردانی خانواده‌های مهاجر افغانستانی در زمینه‌ی رویه‌های ثبت‌نام کودکان‌شان در مکاتب نیز از معضلات بزرگ است. رویه‌های ثبت‌نام هرساله تغییر می‌کنند. بازه‌ی زمانی ثبت‌نام نیز همواره مدت معین و محدودی بوده است. خانواده‌های افغانستانی به‌دلیل فقر اقتصادی و مشغولیت‌های متعدد به منابع خبری محدود دسترسی دارند. مضاف بر این که در داخل ایران نیز مرجعیت رسانه‌ای در زمینه‌ی اخبار مربوط به مهاجران وجود ندارد.

۶. نگاه منفی ایرانیان به حضور مهاجران افغانستانی در ایران

یکی از مواردی که همواره در دهه‌های اخیر و به‌خصوص در سطح سیاست‌گذاری مانع تسهیل تحصیل کودکان مهاجر در مکاتب ایران بوده است، نگاه منفی خانواده‌های ایرانی به مهاجران افغانستانی است. در موارد زیادی تمرکز بیش از اندازه‌ی مهاجران افغانستانی در برخی شهرها و محلات باعث ایجاد احساس خطر در میان خانواده‌های ایرانی شده و ممنوعیت قرارگرفتن دانش‌آموزان ایرانی در کنار دانش‌آموزان افغانستانی همواره جزو مطالبات جدی والدین از آموزش‌وپرورش بوده است. این نگاه منفی اگرچه به‌صورت مستقیم هیچ‌گاه باعث بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر در مکاتب ایران نشده است، اما بر سایر عوامل مستقیم تأثیرگذار است.

موانع و چالش‌های بروکراتیک ثبت‌نام کودکان مهاجر

شیوه‌نامه‌ی ثبت‌نام تحصیلی در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ با تغییرات عمده‌ای مواجه بود. این تغییرات و افزایش مدارک مورد نیاز برای طی مراحل بروکراتیک باعث تأخیر و افزایش زمان مورد نیاز جهت ثبت‌نام آنان در مکاتب دولتی شد. در نتیجه ثبت‌نام برخی از دانش‌آموزان پس از آغاز سال تحصیلی انجام شد. بسیاری از دانش‌آموزان نیز پس از سپری‌شدن یک ماه از آغاز سال تحصیلی، هنوز موفق به ثبت‌نام نشدند (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۸۸). در سال جاری تلاش شده است که تمامی مراحل، تا آن‌جا که امکان‌پذیر است، به‌صورت الکترونیک طی شود و به مراجعه‌ی حضوری نیازی نباشد. الکترونیک‌شدن فرآیند ثبت‌نام در سامانه‌های «سهما» و «مای مدیو» به‌منظور کاهش مراجعه‌ی حضور به دفترهای کفالت و سیستماتیک‌ترشدن ثبت داده انجام شده است. با این‌ وجود، به‌دلیل برخی مشکلات عدیده در سامانه‌های مرتبط به ثبت‌نام دانش‌آموزان، سردرگمی و آشفتگی بیشتری را به همراه داشته است. این سردرگمی و بی‌نظمی باعث شده است شماری از خانواده‌ها مجبور شوند، به‌صورت مستمر به دفترهای کفالت، کافی‌نت و مکاتب مراجعه کنند.

با این همه، در‌حالی‌که خیلی از آموزگاران و مکاتب از اهمیت تحصیل کودک فارغ از تابعیت آگاه هستند اما این موانع بروکراتیک مانند مدارک هویتی است که مانع تحصیل کودکان مهاجر می‌شود. طبق شواهد تاریخی، دولت ایران هم از تحصیل کودکان مهاجر به‌عنوان اهرم فشار بر خانواده‌های مهاجر برای بازگشت به افغانستان استفاده می‌کند. رویکردی که یکبار در اواسط دهه‌ی ۸۰ انجام شد و برای مهاجران افغانستانی ممنوعیت تحصیل وضع شد. اما بعد از آن همواره این اهرم در ذهن سیاست‌مداران ایرانی وجود داشته و دارد، بدون این که به اثرات مخرب آن در میان‌مدت و بلندمدت فکر شود.

راهکارهای پیشنهادی

فصل آخر کتاب، به بررسی راهکارهای پیشنهادی پرداخته است. نویسنده و همکاران راهکارها را با توجه به نظام مسائلی که در زمینه‌ی بازماندگی کودکان مهاجر از تحصیل در مکاتب دولتی ایران و مسائل گوناگون آنان در این مکاتب به‌دست ‌آمده، تعین کرده‌اند. نکته‌ی مهم در اولویت‌بندی راهکارها این است که کنش‌گر اصلی برای اولویت‌‌ها جامعه‌ی مدنی ایران تعیین شده است. اولویت راهکارهای مطرح‌شده به شرح زیر است (حقیقت‌طلب، ۱۴۰۳، ص ۱۵۲):

۱. ایجاد شبکه پی‌گیری منسجم در سمن‌ها (سازمان‌های مردم‌نهاد) برای کاهش مواردی که به‌دلیل ضعف در آگاهی از اطلاعات و نقص مدارک هویتی بازمانده از تحصیل می‌شوند.

۲. رایزنی با سازمان ملی مهاجرت و وزارت آموزش‌وپرورش برای کاهش معضل کمبود ظرفیت.

۳. تولید محتوای انگلیسی و گزارش‌های بین‌المللی برای معرفی خدمات جمهوری اسلامی ایران در امر تحصیل کودکان مهاجر و زمینه‌سازی برای دریافت بیشتر کمک‌های بین‌المللی در این زمینه.

۴. ارتقای فرهنگی خانواده‌های مهاجر افغانستانی در ایران.

منابع:

۱. راهبرد معاصر، (۱۴۰۳)، «حضور ۶ میلیون مهاجر افغانستانی در ایران».

۲. حقیقت‌طلب، سید پیمان و همکاران، (۱۴۰۳)، بازماندگی از تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی. تهران، میراق اهل قلم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *