«سیاستهای خیابانی، جنبش تهیدستان در ایران» کتابی است در مورد زاغهنشینان و حاشیهنشینان شهری، بیکاران و دستفروشان در ایران سالهای اول انقلاب اسلامی و مجموعه حرکتهای اجتماعی آنان. آصف بیات کوشیده تا در چهارچوب نظری «پیشروی آرام»، تلاشهای گروههای فاقد امتیاز در سالهای اول انقلاب را توصیف و خارج از ایدئولوژیهای حاکم تئوریزه کند. کتاب در اوایل دههی هفتاد نگاشته شده است و به همین خاطر سیر وقایع تا اوایل دههی هفتاد را پی میگیرد. اما چهارچوب و تئوری آصف بیات قابلیت تحلیل بسیاری از اتفاقات اجتماعی بعد از آن را نیز دارد.
سیاستهای خیابانی، جنبش تهیدستان در ایران
نویسنده: آصف بیات
مترجم: سید اسدالله نبوی چاشمی
ناشر: شیرازه
نوبت چاپ: ۴
سال چاپ: ۱۳۹۴
تعداد صفحات: ۳۴۴
تهران در سال ۱۲۸۴ شهر محصوری با ۱۹ کیلومتر مربع وسعت و حدود ۱۶۰هزار نفر جمعیت بود. تا دههی ۱۳۱۰ چنان رشد کرد که جمعیتش به ۳۰۰هزار نفر رسید. بخش زیادی از این جمعیت در نواحی خارج از محدودهی محصورشده زندگی میکردند. در سال ۱۳۱۰ دیوارهای تهران برداشته شد و از دههی ۱۳۲۰ با شروع برنامهریزی شهری نظام محلهای سابق جای خود را به یک الگوی طراحیشدهی منطقهای داد که عمدتا بر نوعی جداسازی طبقاتی متکی بود. در آستانهی انقلاب سال ۱۳۵۷ تهران ۵ میلیون نفر جمعیت داشت، با نظامی به شدت طبقاتی؛ و دو سال بعد از انقلاب اسلامی حدود ۱ میلیون نفر از جمعیت تهران را تهیدستان و زاغهنشینان و آلونکنشینان تشکیل داده بود.
گسترش پدیدهی تهیدستی و گروههای شهری فاقد امتیاز، نتیجهی سیاستهای مدرنیزاسیون رضاشاه و محمدرضاشاه بود. نتیجهی مدرنیزاسیون در ایران، رشد سریع شهرنشینی، مهاجرتهای گستردهی از روستاها به شهرها، ایجاد طبقات اجتماعی جدید و افزایش عمومی درآمدها بود که در عین حال موجب حاشیهنشینی اقتصادی و اجتماعی بخش وسیعی از جمعیت شهری شد.
در دههی ۵۰ و پس از پایان اصلاحات ارضی تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران، به طرز گستردهای با پدیدهی حاشیهنشینی روبهرو شده بودند. شهرداران و دولتها میکوشیدند تا به طرق مختلف شهرها و برنامهریزیهای شهری را از این جمعیت حاشیهای حفظ کنند. درگیریهای بسیاری بین حاکمیت و حاشیهنشینان رخ میداد. حتی امتیازهایی به حاشیهنشینان داده شد. تا اینکه انقلاب سال ۱۳۵۷ به وقوع پیوست.
آصف بیات بر این عقیده است که بر خلاف روایتی که بعد از انقلاب جا افتاد، انقلاب سال ۱۳۵۷ اصلا کار تهیدستان و گروههای شهری فاقد امتیاز نبود.
«اگر گزارشهای روزنامههای عمدهی کشور (کیهان، اطلاعات و آیندگان) را طی سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ بررسی کنیم، به گزارشهای مشروحی از تظاهرات روزانه، اعتصابها و ناآرامیها در شهرهای مختلف و استانها برمیخوریم که گاهی وقتها به طور غیرمعمولی شرح دقیق و جزیی از شمار شرکتکنندگان، شعارهایشان، رهبران، سخنرانیهای ایرادشده، قطعنامههای قرائتشده و نیز ماهیت حوادث و نتایج حاصل از حوادث در آنها ذکر شده است…. در بین این شرکتکنندگان به سختی میشد، گروهی از حاشیهنشینان و سکونتگاههای تصرفشده مثلا ساکنان خاکسفید و یا دیگر محلههایی از این دست را مشاهده کرد.» ص ۷۷
آصف بیات مدارک و مستندات زیادی را ارائه میکند تا نشان دهد که تهیدستان (مستضعفان بعد از انقلاب) تا ماههای آخر از انقلاب اسلامی و جنبشهای اعتراضی به کل دور بودهاند:
«مثلا آیتالله خمینی در هشتاد و هشت پیام و نامهای که در خلال ۱۵ سال قبل از انقلاب برای مردم ایران فرستاد، فقط ۸ بار به طبقات فرودست اشاره کرد، در حالیکه ۵۰ بار جوانان تحصیلکرده، دانشجویان و دانشگاهیان را مخاطب قرار داد.» ص ۸۶
بعد از آن هم به دلایل دور بودن حاشیهنشینان از فرآیند مبارزات انقلابی میپردازد: میزان درک تهیدستان از تهیدستیشان و ستمی که بر آنان میرود، خارج بودن آنان از اقتصاد سیاسی شهرها، نداشتن انجمنهای رسمی هدفدار و واسطهی بین آنان و نخبگان و نداشتن سازمانهای مردمی از عوامل دور ماندن آنان از مبارزات انقلابی است.
مراد آصف بیات از پیشروی آرام حاشینهنشینان چیست؟ در فصل اول که چهارچوبهای نظری تحقیق بیان شده است، بیات مرادش از پیشروی آرام را چنین بیان میکند:
«یک پیشروی آرام، صبورانه، زماندار و سرایتکنندهی مردم عادی به سوی مالکان و قدرتمندان، در جهت رهایی از دشواریها و بهبود زندگی. آنها با مشخصههایی چون آرامش، پراکندگی و بسیج طولانیمدت همراه با حرکتهای جمعی دورهای، مشخص میشوند. حرکت جمعی به معنی یک مبارزهی علنی و زودگذر بدون وجود یک رهبری و ایدئولوژی مشخص و یا سازمان متشکل که هر گاه دستاوردهای بزرگی برای عاملینشان در پی داشته باشد، سرانجام آنان را رودرروی دولت قرار میداد. تهیدستان با تغییرات جزئی تدریجی آغاز میکنند و در یک مسیر طولانی به طور تصاعدی ترکیب از پیش موجود نیروها را اصلاح میکنند و بنابراین به زهدانی برای تغییرات نوین تبدیل میشوند…» ص۲۵
بعد از وقوع انقلاب اسلامی به ناگاه برای تهیدستان ورق برمیگردد. بخش زیادی از کتاب سیاستهای خیابانی به مجموعه وقایع و کنشهای تهیدستان برای صاحبخانهشدن و صاحب کار و شغل و درآمد شدن در نواحی شهری با استفاده از فرصت انقلاب اسلامی میگذرد. انقلاب سال ۱۳۵۷ پیروز میشود. بسیاری از افراد وابسته به حکومت قبلی یا از کشور خارج میشوند یا در نواحی دوردست ایران مخفی میشوند. اینجاست که هجوم زاغهنشینان شهری به ۱۵۰هزار واحد مسکونی خالی یا در حال ساخت در داخل شهر تهران آغاز میشود. دانشجویان به سراغ هتلهای شهر تهران میروند و اتاقهای هتلها را تصرف میکنند. تهیدستان نیز به سراغ خانههای خالی و در حال ساخت میروند و آنها را تصرف میکنند. این حرکت تهیدستان با حمایت انقلابیون هم همراه میشود:
«شیخ محمد کروبی (برادر مهدی کروبی) فعالیتهایش را در شهریور ۵۸ با اشغال یک خانهی دوطبقه در شمال تهران (سهراه ضرابخانه) آغاز کرد و این مکان را به عنوان ستاد مرکزی «کمیتهی خانه برای مستضعفان» قرار داد. جوانان گردآمده در اطراف او از طیفهای مختلف اجتماعی بودند؛ چپها، مجاهدها، لاتها یا خیابانگردها و فرصتطلبها و بسیاری از آنان جوانان جنوب شهری بودند که به عنوان عوامل اجرایی کروبی عمل میکردند. دستههایی از مردان جوان در خیابانها گرد میآمدند و خانهها و هتلها و زمینها را برای وی شناسایی میکردند و او هم رسما واگذاری این مکانهای مسکونی را برای نیازمندان و نیز انجمنهای مرتبط با خودش تأیید و امضا میکرد.» ص۱۱۹
اما با برقراری دولت این حرکتها کند میشوند. دولت بازرگان و دولتهای بعدی با این حرکت مخالفت میکنند. برای برقراری نظم در جامعه، دانشجویان مجبور به پس دادن هتلها میشوند. بسیاری از خانههای تصرف شده هم عملا خانههای سازمانی سایر اقشار جامعه (معلمان، کارمندان و…) است. بنابراین بسیاری از تهیدستان مجبور به خروج از خانههای مصادرهای میشوند. اما آنها به استراتژی دیگری روی میآورند: تصرف زمینهای اطراف شهرها و ساخت شبانهی خانه. آصف بیات مجموعه پیشرویهای آرام تهیدستان برای صاحبخانه شدن و کشمکشهای دولت و تهیدستان را به زیبایی و مشروح توصیف کرده است. بدین طریق شهرهای ایران به خصوص تهران، در عرض چند سال اول انقلاب به طرز قارچگونهای بزرگ میشوند:
«در سال ۱۳۵۹ شهرداری تهران به شکل رسمی محدودهی شهر را از ۲۲۵کیلومتر مربع به ۵۲۰کیلومتر مربع افزایش داد و در نتیجه بسیاری از جوامع حاشیهی شهر با دریافت خدمات شهری به رسمیت شناخته شدند.» ص۱۴۴
اما این پایان ماجرا نبود. رسمیسازی نواحی حاشیهای باعث افزایش مهاجرتها به شهر تهران و چند برابر شدن مشکلات شهری شد:
«در سال ۱۳۷۱ شهردار تهران با تلخی اذعان کرد که مناطق حاشیهای اطراف تهران به سرعت وسعت یافته است و از ۲۰۰کیلومتر مربع در سال اول انقلاب به ۶۰۰کیلومتر مربع در حال حاضر رسیده است.»
رشدی که هنوز در سال ۱۳۹۹ ادامه دارد…
آصف بیات این پیشروی آرام تهیدستان را اینگونه تحلیل میکند:
«این مردم معمولی با شیوههای معمولیشان، تغییرات اجتماعی مهمی را رقم میزنند، تغییراتی که گاهی اوقات قابل مقایسه با تغییراتی است که ممکن بود و یا ممکن نبود انقلاب برایشان ایجاد کند. اقدامات محلی این مردم، علاوه بر آنکه بر زندگی خود آنان تأثیر میگذاشت در همان حال، تغییرات اجتماعی مهمی را در سطح گستردهتر به دنبال میآورد- در زمینههایی چون پراکندگی جمعیت ملی، ساختار شهری، قانون و نظم و سیاستهای عمومی…» ص۲۸۳
پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ منجر به یک بیکاری بیسابقه در جامعهی ایران شد. چند ماه اعتصاب بسیاری از کارخانهها و صنایع را مختل کرده بود. خروج سرمایهداران ایرانی و خارجی سرعت گرفت. بسیاری از مشاغل جامعهی قبل از انقلاب برچیده شدند. از طرف دیگر ورود نیروهای کار تحصیلکرده به جامعه افزایش پیدا کرد. در سالهای ابتدایی انقلاب ۲۱ درصد از نیروی کار ایرانی بیکار بودند. آصف بیات در فصل ششم کتاب سیاستهای خیابانی با عنوان «انقلابیون بیکار: جنبش بیکاران» به سراغ مردم عادی بیکار شده از کار میرود و نشان میدهد که این گروه از جامعهی ایران چگونه با استفاده از موقعیت انقلابی به عمل جمعی دست میزدند تا برای خود کار و معاش فراهم کنند. جنبشهای کارگری و بیکاران و کشمکشهای دولت با آنان و چگونگی رشد و عوامل زوال این جنبشها فصل ششم کتاب را شکل میدهد.
در فصل بعد آصف بیات به سراغ یکی دیگر از استراتژیهای گروههای بزرگی از بیکاران میرود: دستفروشی، دکهداری، بساطی و چرخداری. فعالیتهایی که راه آسان دسترسی به کار برای مهاجران روستایی و کارگران غیرماهر شهری بود. اما در طول دههی ۶۰ به محل منازعهی دولت و اقشار فرودست جامعه تبدیل شد:
«مقامات جمهوری اسلامی، بر این تصور بودند که کار خیابانی باعث بیثباتی و تهدید ساختمان اجتماعی میشود…. دستفروشان و به خصوص دستفروشان سیاسی در حقیقت یک «خرده فرهنگ» خیابانی شدیدا ضداقتدارگرایی را ایجاد کرده بودند که به نظر میرسید با تصورات دولت در مورد اعمال حاکمیت و مفهوم نظر در چالش بود…» ص۲۶۲
کشمکشهای دولت و دستفروشان در سرتاسر دههی ۶۰ عمدهی فصل هفتم کتاب را تشکیل میدهد. کشمکشهایی که در اوایل دههی ۷۰ با عقبنشینی دولت و به رسمیت شناختن دستفروشان همراه شد تا آصف بیات در صفحات آخر کتاب بیان کند:
«تأکید فوکو مبنی بر اینکه قدرت در همهجا هست و اینکه قدرت «گردش میکند» و هرگز «در اینجا و یا آنجا و در دست هیچکس» مستقر نمیماند، یقینا برای آزاد کردن ما از قید افسانهی «بیقدرت» بودن مردم معمولی و به رسمیت شناختن نمایندگی آنان مفید واقع میشود.» ص ۲۹۰
کتاب سیاستهای خیابانی کتاب خوشخوانی است. اما ضعفی که از آن رنج میبرد به روز نبودن کتاب است. کتاب بسیاری از وقایع دهههای ۷۰، ۸۰ و ۹۰ را هم با همان چهارچوب نظری میتوانست پوشش دهد. کتاب میتوانست ویرایشهای دوم و سومی داشته باشد که وقایع بعدی جنبشهای تهیدستان و گروههای فاقد امتیاز را توصیف و تحلیل کند. به عنوان مثال دستفروشان مترو پدیدهای است که میتوانست با همان چهارچوب نظری پیشروی آرام به کتاب اضافه شود. اما به هر حال چهارچوب نظری ارائه شده در کتاب قابلیت تحلیل بسیاری از وقایع روز جامعهی ایران را فراهم کرده است.