نشست نقد و بررسی مستند «گیسلو»

گزارش خبرگزاری ایلنا از نشست اکران مستند «گیسلو» در دانشکده‌ی علوم ارتباطات دانشگاه علامه‌ طباطبایی

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی انجمن علمی مطالعات فرهنگی و رسانه، جلسه اکران و نشست مستند «گیسلو» به کارگردانی محمدصادق اسماعیلی روز دوشنبه ۲۹ آبان در دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در جمع دانشجویان برگزار شد. در این جلسه که باید همکاری انجمن مطالعات فرهنگی و رسانه و همچنین کانون فیلم و عکس برگزار شد، محمدصادق اسماعیلی (کارگردان)، محمدعلی بهمنی قاجار (حقوق‌دان) و پیمان حقیقت‌طلب (مدیر پژوهش اندیشکده یاران) حضور داشتند.

در ابتدای این نشست، کارگردان مستند «گیسلو» توضیحاتی ارائه داد و گفت: درباره عنوان مستند باید توضیحاتی بگویم که «گیسلو» زمانی اتفاق می‌افتد که دست آلوده‌ای به چشم برخورد کند. بنده طی این سالیانی که کار هنری کرده‌ام، همواره دغدغه موضوعات اجتماعی را داشته‌ام و همین‌طور حدود ۱۸ ماه پروسه فیلمبرداری «گیسلو» زمان برد.

وی افزود: زادگاه من کرمان است و قبل از اینکه مستند «گیسلو» را بسازم، با آماری مواجه شدم که مدیرکل استانداری کرمان منتشر کرد که «قریب به یک سوم جمعیت کرمان مهاجران افغانستانی هستند که اکثر آن‌ها به صورت غیرقانونی وارد شده‌اند. همچنین در شهر کرمان (استان منظورم نیست) قریب به هزار و ۲۰۰ دختر ایرانی به عقد مهاجران کرمانی درآمدند». من با ۳۰ نفر از این خانم‌ها گفت‌وگو کردم و درنهایت کاراکتر «زهرا» را انتخاب کردم. آدم‌هایی مثل «زهرا» در استان کرمان بسیار زیاد هستند و متاسفانه نهادهای قانونی به جای آن که از زنان ایرانی دفاع کنند، حامی همسران مهاجر آن‌ها هستند.

این کارگردان بیان کرد: متاسفانه در ایران، ویترین جدی‌ای برای اکران مستند وجود ندارد. رویکردی که مدیران سازمان صداوسیما دارند، حتی با سانسور هم اجازه پخش این آثار را نمی‌دهند.

اسماعیلی در پاسخ به این پرسش که سرنوشت «زهرا» پس از ساخت این مستند چه شد، خاطرنشان کرد: پس از پخش این مستند، اتفاق‌های بسیار خوبی برای زهرا افتاد. او چند حامی مالی و شغل مناسب پیدا کرد و مشکل شناسنامه فرزندانش حل شد.

پیمان حقیقت‌طلب در ادامه شرح داد: به نظر من این فیلم یک روایت شکست از ازدواج یک زن ایرانی با یک مرد افغانستانی بود و روایتی از مسئله‌ی شناسنامه‌برای فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان غیرایرانی. مسئله‌ای که تقاطعی از تبعیض جنسیتی در قوانین ایران، مهاجرت‌های بین‌المللی و سیاست‌های مهاجرتی ایران و فقر و سیاست‌های اجتماعی ایران قرار گرفته است. در صحبت‌‌های خودم ابتدا تاریخچه‌ای از موضوع بیان خواهم کرد و این‌که چرا این مسئله تبدیل به یک بحران شده است و مروری هم بر فیلم‌های قبلی ساخته‌شده در این موضوع خواهم داشت.

اگر یک مرد ایرانی در هر کجای دنیا با زنی ازدواج کند، فرزندش و همان زن خارجی، ایرانی خوانده می‌شوند؛ در حالی که این قضیه برای زنان ایرانی که با خارجی‌ها ازدواج می‌کنند صدق نمی‌کند. البته این تبعیض جنسیتی مختص به ایران نیست و این موضوع در مورد بسیاری از کشورها صدق می‌کرد که در دهه‌های گذشته آن کشورها دچار اصلاح قوانین شدند اما ایران همچنان از این تبعیض رنج می‌برد و این حق زنان آن طور که باید و شاید به رسمیت شناخته نشده است.

وی اضافه کرد: پس از انقلاب اسلامی ایران، مهاجران بسیاری از افغانستان به ایران آمدند. اوایل دهه ۶۰، حمله شوروی به افغانستان، موجب شد تا حدود ۲ میلیون مهاجر افغانستانی و ۱ میلیون مهاجر عراقی وارد ایران شدند. ایران هم مانعی برای ورود آن‌ها نداشت و این مهاجران وارد شهر و روستاهای ایرانی شدند. یکی از اتفاقاتی در این مسیر رخ داد، ازدواج ایرانی‌ها و مهاجران بود.

این پژوهشگر ذکر کرد: در دهه ۶۰، با استناد به بند ۴ماده ۹۷۶ مشکلی صدور شناسنامه فرزندان زنانی که همسر افغانستانی یا عراقی داشتند، وجود نداشت. در همین دهه، تعداد این ازدواج‌ها زیاد شد و در دهه هفتاد، سیاست ایران متفاوت‌تر شد و دیگر فرایند شناسنامه دادن به فرزندانِ مادرایرانی مانند گذشته نبود. ثبت‌احوال از اعطای شناسنامه خودداری می‌کرد و زنان ایرانی فقط با شکایت به قوه قضاییه می‌توانستند شناسنامه‌دار شوند که چون بسیاری از زنان دچار فقر بودند حتی رویه‌ی شکایت را نمی‌دانستند و در نتیجه تعداد افراد بی‌شناسنامه‌ی مادر ایرانی زیاد شد. دهه هشتاد، دولت طالبان برچیده شد و تلاش برای بازگرداندن افغانستانی‌ها بیشتر شد. حتی مردان افعانستانی که زنان ایرانی هم داشتند، اخراج می‌شدند. در نتیجه تعدادی از زنان ایرانی به افغانستان فرستاده شدند که دچار مشکلات بسیاری شدند.

پیش از گیسلو در باب این موضوع مستندهایی ساخته شده است. بخشی از فیلم «دلبران» ابوالفضل جلیلی که در مرز ایران و افغانستان رخ می‌دهد در باب این ازدواج‌ها و چگونگی آن‌هاست. در سال ۱۳۸۴ فرزاد توحیدی فیلم «لبه‌ی تیغ» را ساخت که برای ساخت آن به روستاهای مرزی ایران و افغانستان رفت و با تعداد زیادی از زنان مصاحبه کرد. فیلم «گیسوی آشفته‌ی من» ساخته‌ی ماجد نیسی در سال ۱۳۸۴ در مورد زنانی است که به همراه شوهر افغانستانی خود به افغانستان رفته‌اند و یکی از تلخ‌ترین فیلم‌ها در این زمینه است. مهوش شیخ‌الاسلامی در سال ۱۳۸۶ مستند «به کجا تعلق دارم؟» را ساخت که تمرکزش بیشتر بر مسئله‌ی شناسنامه برای فرزندان حاصل از این ازدواج‌ها بود. پس از آن چند مستند در مورد بی‌شناسنامه‌ها داریم که این موضوع هم بخشی از آن فیلم‌ها بوده. همچون مستند «بی‌شناسنامه‌ها»ی فرهاد وراهرام. تا می‌رسیم به فیلم «گیسلو» که روایت شکست است و تصویری از یک زن ایرانی که با مرد افغان ازدواج کرده و مرد افغان او را رها کرده و پیدایش نیست و دو پسر نوجوان بی‌شناسنامه هم روی دستش گذاشته و کوهی از بدبیاری‌ها.

حقیقت‌طلب با اشاره به نبود قانون مناسب برای فرزندان مادر ایرانی گفت: باید بگویم که در قوانین ایران صدور شناسنامه به افراد با مادر ایرانی و پدر افغانستانی، حتی از بچه‌هایی که از رابطه نامشروع متولد می‌شوند هم سخت‌تر است. بند ۳ ماده ۹۷۶ قانون مدنی بیان می‌کند که یک کودک با پدر و مادر نامشخص ایرانی است، اما فرزند یک زن ایرانی به این راحتی‌ها ایرانی به شمار نمی‌رود.

سال ۱۳۸۵، قانونی تصویب می‌شود که صدور شناسنامه برای مادر ایرانی‌ها سخت‌تر می‌شود. از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۸، حدود ۱۳ هزار فرزند مادر ایرانی و پدر غیر ایرانی، شناسنامه گرفتند. با این حال، زن ایرانی همچنان در قوانین ما مظلوم است.

وی تاکید کرد: از سال ۱۳۹۸، قانونی تصویب شد که این بچه‌ها از بدو تولد می‌توانند شناسنامه داشته باشند به شرط آن که سپاه و وزارت اطلاعات تایید کنند. از ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱، ۱۳۰ هزار نفر تقاضای صدور شناسنامه کردند و از این میان، حدود ۱۴ هزار نفر توانسته‌اند شناسنامه بگیرند. هر چند این فیلم روایت تلخی‌ها است. اما اتفاقی که بعد از فیلم برای شخصیت مستند رخ داد (فرزندانش دارای شناسنامه شدند) با استناد به همین قانون سال ۱۳۹۸ امکان‌پذیر شد.

در ادامه نشست، محمدعلی بهمنی قاجار حقوق‌دان و پژوهشگر توضیح داد: موضوع اصلی این است حضور این مهاجران از گذار ایران به مدرنیسم جلوگیری می‌کند. من پرونده‌های متعددی برای اتباع داشته‌ام و باید بگویم که آن‌ها تراکم دعاوی زیادی منتشر می‌کنند. متاسفانه با افزایش حضور بدون چارچوب مهاجران افغانستانی، هنجارهای ما تبدیل به ناهنجاری شده است.

وی بیان کرد: نگاهی به کشورهای اطراف مانند تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان بیندازید که به مراتب از ما ضعیف‌تر و فقیرتر هستند. حتی آن‌ها سرمایه نفت ندارند؛ اما مانند ما درهای کشورشان را روی مهاجران افغاستانی باز نگذاشته‌اند.

وی با اشاره به مسئله وطن‌دوستی عنوان کرد: من از دریچه منافع ملی به مستند «گیسلو» نگاه می‌کنم. البته که حقوق بشر مهم است؛ اما اصل وطن و کشور است. اگر ما وطن و چارچوب ملی نداشته باشیم، همه حرف‌های حقوق بشر، شعار است. باید ملاک ما صد در صد وطن باشد و وطن برای ما همین کاراکتر «زهرا» در مستند «گیسلو» است. به تازگی آماری مبنی بر حضور ۱۵ میلیون مهاجر در ایران است. ناهنجاری و جنگ داخلی در افغانستان است و ما وظیفه داریم تاجایی که می‌توانیم به این کشورها کمک کنیم. در حالی که وظیفه‌ای نداریم ناهنجاری‌ها را وارد کشور کنیم که اتفاقا باید از ورود ناهنجاری به ایران جلوگیری کنیم.

این حقوق‌دان در پایان تصریح کرد: ای کاش چند کمپ در مرزها تاسیس می‌شد تا مهاجران آن‌جا بروند. همین‌طور باید از ورود افرادی که غیرقانونی وارد ایران می‌شوند جلوگیری کرد. ما باید نظام حقوقی خاصی در ایران داشته باشیم و قانون سال ۱۳۹۸ باید اصلاح و حفظ شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *