۱- خیلی وقتها الکی اپلیکیشن اسنپ را باز میکنم. درخواست میکند که جیپیاست را روشن کنم تا بفهمم کجای شهری؟ با کمال میل قبول میکنم. بعد از چند لحظه ابر مبدا روی محلی قرار میگیرد که هستم. عموما خانه. بعد نگاه میکنم به تعداد اسنپهایی که دور و برم هستند. به ماشینهایی که همین دور و بر پارکاند یا در حال رفتن و آمدناند. ماشینهایی که آمادهاند تا مقصدم را مشخص کنم و بیایند دنبالم و من را برسانند به جایی که میخواهم. با قیمتی کمتر از قیمت آژانسها و تاکسیهای دربستی. آدمهایی که مثل خودم هستند. ساعتهای مختلف روز امتحان میکنم. الان که صبح است، آن ماشینه دارد از چهارراه بالای خانهمان دور میشود. مسافری را سوار کرده؟ یا که دارد دور دور میکند تا آدمی در نقطهای از شهر درخواست ماشین کند و از شانسش او در نزدیکترین محل به آن نقطه باشد؟ تعداد زیادی ماشین در کوچههای و خیابانهای اطرافاند. ولی فقط ۸-۹ تایشان برچسب دارند. برچسبی به اسم اسنپ. برچسبی که در واقعیت مشخص نیست. از روی قیافهی ماشینها در خیابان نمیشود فهمیدشان. فقط روی نقشهی اپلیکیشن معلوم است. برچسبی که به واسطهی اپلیکیشن به خدمتی واقعی تبدیل میشود. نیمه شب هم حداقل ۶ اسنپ در حدود خانهمان هستند. تا به صبح آمادهی مسافر سوار کردناند…
۲- شرکت MTN ۲۰ میلیون یورو برای توسعهی اپلیکیشن اسنپ در سایر شهرهای ایران سرمایهگذاری کرد. اپلیکیشنی که فقط در تهران قابل کاربرد بود و ۱۰ هزار راننده و ۱۰۰ ها هزار مسافر را به هم متصل کرده بود حالا با این سرمایهگذاری عظیم میرود که در شهرهای دیگر ایران هم قابل اجرا بشود.
خبرش برایم جذاب و خوشحالکننده بود. ساز و کار اسنپ جذاب و جالب است. هم از طرف عرضهکنندههای خدمت. همهی کسانی که ماشین زیر پایشان است میتوانند به عنوان راننده در اسنپ درخواست همکاری کنند و به کار مشغول شوند. از آن طرف هم متقاضیان خدمت خیلی به نفعشان شده است. در سریعترین زمان ممکن به ارزانترین قیمت به هدفشان میرسند. این وسط واسطهای به نام آژانس و کمیسیون بالا و دفتر و دستک و مکان خواب برای رانندهها و… حذف شده است. حالا دیگر میشود گفت سریال آژانس دوستی باید در باب شغلی مربوط به موزهها باشد. تخریبگر بودن نوآوری همین است. ولی چارهی کار مبارزه با آن نیست.
البته از جنبههای دیگر هم قابل فکر است. اکثر عرضهکنندگان خدمت در اسنپ از ماشین شخصی استفاده میکنند. این برای شرکتهای بیمه خبر خوبی نیست. چون میزان استفاده از یک ماشین برای مصارف شخصی با استفاده از آن به عنوان وسیلهی حمل و نقل مسافر خیلی فرق میکند. ریسک شرکتهای بیمه بالا میرود. ولی خب… شرکتهای بیمه در ایران آن قدر عقب مانده هستند که روال قبلی خودشان برای جبران ضرر را ادامه خواهند داد: کمفروشی: ندادن خسارت به اندازهی واقعی آن.
۳- کمی جست و جو که کردم دیگر ایدهی اسنپ جدید نیست. اوبر… اصل ایده مال آنهاست:
«اوبر یک سرویس همسفری آنلاین مستقر در سان فرانسیسکو است. اپلیکیشن تلفن هوشمند به طور خودکار مسافرین را با نزدیکترین راننده مرتبط میسازد و موقعیت مسافر را به راننده میفرستد. مشتریان از طریق اپ تلفن تقاضای سواری کرده و موقعیت رانندهی خود را ردیابی میکنند. رانندگان اوبر از خودروی شخصی خود استفاده میکنند. این سرویس در اوت ۲۰۱۶ در ۶۶ کشور و ۵۰۷ شهر در سطح جهان در دسترس است. اپ اوبر به طور خودکار کرایه را محاسبه کرده و پرداختی را به راننده منتقل میکند. با افزایش محبوبیت شرکتهایی چون اوبر، بسیاری از شرکتهای دیگر مدل کسب و کار آن را تکرار کرده و این روند به «اوبری سازی» مشهور شده است. در بسیاری جاها آنان مورد حملات شدید صنعت تاکسیرانی قرار گرفتهاند که آنان را به عملیات تاکسیرانی غیرقانونی، پایین آوردن قیمت و خدمات ناایمن متهم میکنند.»
در حقیقت اسنپ هم یک اوبری سازی است.
اپلیکیشن دیگری وجود دارد به اسم ایر بی ان بی (Air BNB). مشابه اوبر، فقط در زمینهی خانه و اتاق. مردم اتاقهای اضافی خانهشان، یا طبقات اضافهی خانهشان را اجاره میدهند. کسانی که قصد اقامت چند ساعته یا چند روزه یا چند ماهه دارند دیگر نیاز ندارند که به هتلها و متلها بروند و پولهای سرسامآور بابت هزینهی اقامت بدهند. به هر شهری که رسیدند میتوانند اتاقهای اضافی را پیدا کنند و درخواست اقامت بدهند. صاحبخانه هم با توجه به مشخصات پروفایل درخواستکننده اگر خوشش بیاید قبول میکند. ایر بی ان بی در حال حاضر ۸۰۰،۰۰۰ مکان فهرست شده در ۳۳،۰۰۰ شهر و ۱۹۲ کشور دارد.
جالب این جاست که مشابه اپلیکیشن ایر بی ان بی را یک شرکت سویسی در ایران اجرا کرده است: ارینت استی (Orient Stay). فقط بدی اش این است که برای توریستهای خارجی است و اپلیکیشن و سایت برای توریسم ایرانی نه مجوز گرفته و نه طراحی شده. (میشود دور زد… اگر صاحبخانه آدم مهماننوازی باشد میشود از طریق همین سایت باهاش تماس گرفت و اجاره کرد. متنها انگلیسی است. وگرنه بازار بازار ایران است دیگر.)
تسک ربیت (TaskRabbit) هم اپلیکیشن مشابهی است برای دریافت خدمات خانهداری و اسبابکشی و تمیز کردن خانه و خریدهای خرد و کارهای یدی. (این را توی ایران هنوز ندیدهام یا خبر ندارم از حضورش… هنوز شیوه برای کارهای خدماتی تبلیغات کاغذی و تراکت انداختن در آپارتمانها و آگهیهای روزنامه برای است… در حالیکه خدمتدهندگان داوطلب خیلی میتوانند بازدهی بیشتری داشته باشند…)
یکی از بدبختیها در ایران نبود مکان برای کارهای گروهی کوتاه مدت است. مثلا دانشجویی و عضو یک گروه ۳-۴ نفره تا پروژهای را به انجام برسانید. اگر جنس مخالف در بینتان باشد باید عزای مکان بگیرید. در دانشگاه به جز حیاط و فضای باز هیچ مکان مشترک دیگری در اختیارتان قرار ندارد. کتابخانه؟ تفکیک جنسیتی است. بعد مگر میشود توی کتابخانه همفکری کرد؟ اتاقهای مطالعه؟ تفکیک جنسیتی است. فقط همجنس میتوانید. آن هم همیشه پر است. کافه؟ لعنت به کافههای تنگ و تاریک و دودآلود پرسر و صدا. توی کافهها که نمیشود تمرکز کرد برای انجام کار. پارک؟ هزار نفر رفت و آمد میکنند. خانه؟ اگر خانه داشتیم که در به در مکان نبودیم. یا مثلا قرارهای کاری. جلسات کاری کوتاه مدت. واقعا برای این جور جلسات مکان دردسر است. یک اتاق شیشهای که بشود تویش روی کار و پروژه برای چند ساعت تمرکز کرد. یک اتاق کوچک و ساده که بشود با کمترین هزینه یک جلسهی کاری برگزار کرد. یا مثلا برای مدت یک هفته یا یک ماه برای انجام کاری پروژهای آن را اجاره کرد. و این دقیقا همان چیزی است که اپلیکیشن ShareDesk فراهم میکند. اجارهی مکان برای جلسه و قرار کاری… (این هم توی ایران هنوز راه نیفتاده…)
۴- مجموعهی این اپلیکیشنها و پلتفرمها بازارهای جدیدی را ایجاد کردهاند. بازارهایی که یک گرایش جدید در اقتصاد را به وجود آورده به اسم «اقتصاد اشتراک گذاری»…
ایران به لطف تحریمها در این زمینه همگام با جهان پیشرفت کرده است. مشابه ای بی و کریگزلیست ما در ایران دیوار و شیپور را داریم. با همان امکانات و همان هوشمندیها. مشابه اوبر، اسنپ را داریم و… ولی نکتهی عجیب این است که در ایران هیچ مطالعهای روی اقتصاد به اشتراکگذاری صورت نگرفته است. بررسی ساز و کار و مکانیسمهای درآمدی اسنپ هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است. حالا دادهکاوی و هزاران نوع حقیقتی که میشود از طریق دادههای بیشمار اسنپ و شیپور و دیوار کشف کرد به کنار….
اقتصاد اشتراکگذاری یک گرایش جدید در علم اقتصاد است. یکی از آخرین کتابهایی که در این زمینه چاپ شده محصول انتشارات دانشگاه ام آی تی است: اقتصاد اشتراکگذاری. پایان استخدام و ظهور سرمایهداری مردم محور. نوشتهی آرن سانداراراجان. چاپ ۲۰۱۶.
در مورد اقتصاد اشتراکگذاری به زبان انگلیسی بیش از ۲۶۰۰ کتاب و ۲۰۰،۰۰۰ مقاله نوشته شده است. (به فارسی هنوز هیچ کتاب و مقالهای در این زمینه وجود ندارد…)
اقتصاد اشتراکگذاری از چه حرف میزند؟ پیدایش اقتصاد اشتراکگذاری از دو دهه قبل شروع شد. زمانی که سایتهای ای بی و کریگزلیست به راه افتادند. مردم محصولات خودشان را با این سایتها به اشتراک میگذاشتند و از طریق فروش محصولات هر دو سود میکردند. ولی این درجهی پایینی از اشتراکگذاری بود. اقتصاد اشتراکگذاری در اصل با ظهور اپلیکیشنهایی چون اوبر و ایر بی ان بی معنای واقعی خودش را پیدا کرد.
مثلا در مورد اپلیکیشن اسنپ: موتور محرک این اپلیکیشن کسانی هستند که خودروهای خودشان را در اختیار این اپلیکیشن میگذارند. در حقیقت اسنپ در استفاده از آن خودرو با آنها شریک میشود. بیش از ۱۰ هزار نفر در تهران ماشینهای شخصیشان را با اسنپ به اشتراک گذاشتهاند تا کسب و کاری تازه شکل بگیرد.
مثلا در مورد سایت Orient Stay کسانی که خانههایشان در شهرهای مختلف ایران را برای اجاره گذاشتهاند با آن سایت شریک شدهاند. داراییهایشان را به اشتراک گذاشتهاند…
کتاب آقای ساندراراجان یکی از علمیترین کتابها در مورد اقتصاد اشتراکگذاری است که مجموعهای کارهای پژوهشی اساتید اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی و علوم کامپیوتر را گرد هم آورده. این کتاب توضیح میدهد که چگونه این شاخهی جدید از اقتصاد در حال تغییر دادن زندگیها و ایجاد سیستمها نامتمرکز در جامعه شده است. آقای ساندراراجان به اقتصاد اشتراکگذاری خیلی خوشبین است. به نظر او این اقتصاد باعث شده تا مردم به گسترهی بزرگی از خدمات با سهولت بیشتر دسترسی داشته باشند و از طرف دیگر بتوانند با اشتراکگذاری داراییهایشان بازارهای جدید را شکل بدهند و درآمد بیشتری را کسب کنند و این باعث افزایش عدالت در جامعه میشود. یک موضوع مهم در اقتصاد اشتراکگذاری که خیلی هم بحثبرانگیز شده است و آقای ساندراراجان هم به آن پرداخته مسالهی تراست است.
مفهوم تراست در اقتصاد سرمایهداری جدید نیست. چند قرن است که از آن صحبت به میان است.
تراست از اتحاد چند شرکت که کالایی مشابه به هم تولید میکنند و سهم عمدهای از بازار را در اختیار دارند به وجود میآید. تراست سهام شرکتهایی که در آن عضو هستند را به صورت امانت نگه میدارد، امّا مالکیت سهام برای خود شرکتها باقی میماند. امّا شرکتها استقلال مالی، فنی و بازرگانی خود را از دست میدهند و تمام امکانات و قدرت عمل آنها در تراست متمرکز میشود. وظیفه اصلی تراست کنترل امور شرکتهای عضو از طریق کنترل آرای سهامداران آن شرکتها، انتصاب مدیران و اعمال نظارت مرکزی بر امور یکایک آنها است، به نحوی که حداکثر سود تراست حاصل شود و در نهایت این سود میان اعضا تقسیم گردد.
در مورد اقتصاد اشتراکگذاری هم مفهوم تراست عینیت پیدا میکند. ولی به شکلی دموکراتیکتر. اگر در مفهوم کلاسیک تراست شرکتهای عضو و کوچک بودند که زیرمجموعهی شرکت بزرگ قرار میگرفتند، در اینجا این مردم هستند که با سرمایههایشان زیرمجموعهی یک اپلیکیشن قرار میگیرند. بازی به نظر برنده برنده میآید. ولی تراست همیشه با مفهوم انحصارگرایی عجین بوده و بحثهای مربوط به انحصارگرایی شرکتهای اپلیکیشن نگرانیها و بحثهای زیادی را به دنبال داشته است.
به نظرم وقتی شرکتی به نام اسنپ با رشد ماهیانهی ۱۰۰ درصدی در حال رشد است، حتما باید با همان سرعت مباحث علمی و نظری مربوط به آن هم رشد کند… باشد که این کتاب ۲۰۴ صفحهای هر چه زودتر به فارسی ترجمه شود.
پسنوشت: خوشبختانه کتاب آرن ساندراراجان در سال ۱۳۹۸ به فارسی تحت عنوان «اقتصاد اشتراکی» ترجمه شد. نمیدانم مترجمان تحت تاثیر این نوشتار این کتاب را ترجمه کردند یانه. به هر حال خواندنش به فارسی توصیه میشود.