«بایگانی کودکان گمشده» یک رمان جادهای با روایتهای تو در تو و زاویهدیدهای گوناگون است که از داستانها، رمانها و آهنگهای پرشماری برای غنیتر کردن روایت بهره میگیرد، یک رمان به شدت تکنیکال که در عین حال بسیار ساده و روان است؛ آن قدر ساده و روان که انگار داری در هر صفحه از کتاب یکی از جستارهای ساده و بیشیله پیله ولی پرمغز والریا لوییزلی را میخوانی.
دنیای اطراف ما پر از موضوعات و اخبار تلخ و تکاندهنده است. اتفاقات پرشماری که روزانه اخبارشان بارها و بارها ما را به فکر فرو میبرند. ولی ذات خبر، گذر است. اخبار تلخ و تکاندهنده گفته میشوند و به فراموشی سپرده میشوند. این اخبار بارها و بارها تکرار میشوند. اخبار و اتفاقاتی که میتوانند دستمایهی داستانها و فیلمها قرار بگیرند و فرصتی بیشتر برای فکر کردن را مهیا کنند؛ اما پرداختن به این موضوعات و اخبار تلخ و تکاندهنده همانقدر که سهل است، ممتنع نیز هست.
مهاجرت کودکان و رد مرز کودکان مهاجر در کشورهای مختلف بارها و بارها در سرخط اخبار رسانهها قرار گرفته است. موضوعی عجیب که در ایران خودمان هم با آن مواجه هستیم. شاید تدوین یک گزارش خبری در مورد مهاجرت کودکان و رد مرزشان از کشور مقصد کار آسانی باشد. مواد خام فراوانی مهیا است؛ اما نوشتن یک رمان چطور؟ آیا این انتظار که رمان با بدعتهای روایی خود بتواند فرصت بیشتری برای اندیشیدن به موضوع را فراهم کند قابل برآورده شدن است؟
والریا لوییزلی با کتاب «بایگانی کودکان گمشده» ثابت میکند که گونهی رمان همچنان در بلندایی قرار دارد که زبدهترین گزارشگران روایی هم نمیتوانند به گرد پایش برسند. مضمون مرکزی رمان بایگانی کودکان گمشده کودکان مهاجر و رد مرز آنها در آمریکا است، موضوع سخت و هولناک.
اگر مجموعه مضامین یک داستان را مثل دایرههای یک دارت در نظر بگیریم، هنر یک رماننویس این نیست که با روایتش به نقطهی مرکزی شلیک کند. هنرش این است که در حلقههای بیرونی چنان هنرمندانه شلیک کند که هیچ کدام از تیرهایش به نقطهی مرکزی برخورد نکنند؛ اما در عین حال نقطهی مرکزی را در ذهن خوانندهاش برجسته کند.
همینطور هنر نویسنده این است که این کار ثقیل و لایه لایه را آنقدر نرم و روان اجرا کند که خواننده متوجه پیچیدگی کار او نشود و روایتی بیدستانداز را تا به آخر دنبال کند و «بایگانی کودکان گمشده» از این دو منظر رمانی بینقص است. فهرست جایزههای پرشماری که این کتاب درو کرده است هم این را گواهی میدهد:
- برندهی جایزهی جایزهی اندرو کارنگی در سال ۲۰۲۰ (۵ هزار دلار)
- برندهی جایزهی ادبیات بینالمللی دوبلین در سال ۲۰۲۱ (۱۰۰ هزار یورو)
- برندهی جایزهی فولیو در سال ۲۰۲۰ (۳۰ هزار یورو)
و لیستی از جوایز که در آنها جزء فینالیستها شده.
رمان بایگانی کودکان گمشده، یک رمان جادهای با روایتهای تو در تو و زاویهدیدهای گوناگون است که از داستانها، رمانها و آهنگهای پرشماری برای غنیتر کردن روایت بهره میگیرد، یک رمان به شدت تکنیکال که در عین حال بسیار ساده و روان است؛ آن قدر ساده و روان که انگار داری در هر صفحه از کتاب یکی از جستارهای ساده و بیشیله پیله ولی پرمغز والریا لوییزلی را میخوانی.
داستان از یک سفر جادهای شروع میشود. اعضای یک خانوادهی چهارنفره سوار بر ماشین شدهاند تا از نیویورک در شرق آمریکا خودشان را به تگزاس برسانند. راوی، مادر خانواده است. زن و شوهر شغل یکسانی دارند. کارشان ضبط و آرشیو کردن صداهای محیطی است، یک شغل خاص که باعث شده صداها در این کتاب نقش برجستهای داشته باشند. اما هدف آنها از این سفر برابر نیست.
مرد خانواده میخواهد موجودی پژواکها در مورد آپاچیها را دنبال کند و زن نیز پروژهی مستندنگاری صوتی دربارهی بحران کودکان مهاجر در مناطق مرزی آمریکا را در پیش دارد. پسر ۱۰ ساله و دختر ۵ سالهشان هم هر چه در رمان پیش میرویم نقشی حیاتیتر پیدا میکنند.
بدین ترتیب در این سفر جادهای چند داستان سوار میشوند: داستان تاریخ کشور آمریکا به خاطر پروژهی پدر خانواده، داستان مهاجرت کودکان به آمریکا به خاطر پروژهی مادر خانواده، داستان روابط شکنندهی انسانی در یک خانوادهی در حال فروپاشی و روایت آثار هنری مختلفی که در جای جای کتاب برای پرداخت هر چه کاملتر مفاهیم مورد نظر لوییزلی به کار گرفته میشوند.
ما در رمان بایگانی کودکان گمشده با حداقل ۶ گونهی متفاوت روایی و زاویهی دیدی روبهرو هستیم:
۱. روایت مادر خانواده تا نیمههای کتاب
۲. روایت پسر خانواده در نیمهی دوم کتاب
۳. روایتهای کتاب سوگنامههای کودکان گمشده که یک جورهایی روایت کتاب در کتاب است.
۴. روایت محتویات جعبههای عقب ماشین که متعلق به هر ۴ عضو خانواده است.
۵. روایت عکسهایی که با دوربین پولاروید گرفته شدهاند و بدون هیچ توضیحی در صفحات آخر پیوست شدهاند و اگر حواس خواننده جمع باشد میتواند هر عکس را به روایت خودش در داخل کتاب متصل کند و عجیب این عکسها کتاب را مستندگونه کردهاند.
۶. روایت کتابها و آهنگهای مورد استفاده
تعداد کتابها و رمانها و آهنگها و شعرهای مورد استفادهی لوییزلی در کتاب آنقدر زیاد است که در پایان کتاب در یک تهمقاله فهرستی را میآورد از آثاری که در کتاب به صورت نامحسوس از آنها استفاده کرده است. کتابها و رمانها و آهنگهای مورد اشارهی لوییزلی در این کتاب را یک جورهایی میتوان ادای دین او به این آثار و ایستادن بر شانهی غولها تلقی کرد. مثلا در جایی از کتاب در ستایش کتاب خاطرات سوزان سونتاگ مینویسد:
«من دفتر خاطرات ندارم. خاطراتم جملههایی از کتابها است که زیرشان خط کشیدهام. بعد از اینکه کتابی را میخوانم، آن را به کسی امانت نمیدهم. زیر جملههای زیادی را خط میکشم، گاهی زیر همهی جملههای یک صفحه خط دارد و زیر بعضی از جملهها نیز دو بار خط میکشم. من و همسرم یک بار این نسخه از خاطرات سونتاگ را با هم خواندیم. تازه با هم آشنا شده بودیم.
هر دو با شور و شوق، یا شاید دیوانهوار زیر کل متن کتاب خط کشیدیم. با پاهای برهنه و در هم پیچیده به نوبت کتاب را بلند میخواندیم و طوری صفحهها را ورق میزدیم که انگار با حکیمی دانا مشورت میکنیم». ص ۶۷
نکتهی بسیار تحسینبرانگیز در این کتاب این است که علیرغم فرمگرا بودن، میتوان بدون توجه به فرم فقط نخ قصه را دنبال کرد و از آن لذت برد. به عنوان مثال در جایی از کتاب، اعضای خانواده تصمیم میگیرند کتاب صوتی گوش بدهند. پاراگراف اول چند کتاب و رمان در فضای ماشین طنینانداز میشود و مادر خانواده هر کدام را به دلیلی رد میکند تا یکی را برای گوش کردن انتخاب میکند.
اما هر بار که ضبط ماشین خاموش و روشن میشود صدایی که در ماشین طنین میافکند جملات ابتدایی «در جاده»ی کورمک مککارتی است که هر بار آن را میزنند جلو. اما تکرار شدن جملهی ابتدایی این کتاب مثل تفنگ آویخته بر دیوار در داستانهای آنتوان چخوف است. این جملات ابتدایی رمان مککارتی در پایان کتاب کارکردی روایی پیدا میکنند و ایضا همین شگرد روایی را در مورد آهنگ ««شگفتی فضا»ی دیوید بویی شاهد هستیم.
فصل پایانی کتاب، هیجانانگیز بود. دقیقاً در فصل پایانی کتاب است که تو به هنر والریا لوییزلی پی میبری: این که چگونه با هنرمندی به موضوعی تلخ اما تکراری در رسانهها (رد مرز کودکان مهاجر) پرداخته و تو را به اعجاب واداشته. روایت سیال ذهن پایانی کتاب که ویدا اسلامیه برای ترجمهاش مطمئناً عرق ریخته به نظرم اوج کتاب است.
«بایگانی کودکان گمشده» یک رمان جادهای در مورد پیچدگیهای روابط انسانی، بحران کودکان مهاجر و رد مرز آنان و تاریخ کشوری به نام آمریکا است؛ رمانی ۳۸۰ صفحهای که کافی است تا آن را شروع کنی و از سبکی و نرمی روایت آن لذت ببری.