در باب کتاب شهروندی نوشته‌ی ریچارد بلامی

چند تا کتاب از سری مختصر و مفید آکسفورد هست که تصمیم گرفته‌ام پست سر هم بخوانم. به هم خیلی مرتبط‌اند: شهروندی، دموکراسی، مرزها، ملی‌گرایی، جهانی شدن، استعمار،‌ پسااستعمارگرایی، چندفرهنگ‌گرایی و مهاجرت‌های بین‌المللی. اگر می‌شد که مثل کتاب «دایاسپورا» همه‌شان را ترجمه کرد هم به نظرم مجموعه‌ی خیلی به درد بخوری در فهم جهان امروز می‌شد. هفته‌ی پیش کتاب «شهروندی» را خواندم.

هر بار که به دیدار یکی از آثار شکوهمند تاریخی ایران می‌روم این سوال که آدم‌های عادی در آن دوره‌ی تاریخی چگونه زندگی می‌کرده‌اند و چه حق و حقوقی داشته‌اند توی ذهنم هی وول می‌خورد. بله، تخت‌جمشید نشانگر شکوه و عظمت است. مهندسی‌اش بی‌نظیر است. گنبد سلطانیه اعجاز‌انگیز است. معبد چغازنبیل تحسین‌برانگیز است و… اما آدم‌های عادی چطور؟ رابطه‌ی آن‌ها در آن زمان‌ها با هم چطور بوده؟ رابطه‌ی آن‌ها با حاکمان‌شان چطور؟ آیا آدم‌های عادی در هر کدام از آن دوره‌ها به یک نسبت قابل قبولی همانند حاکمانی که این آثار را ساخته‌اند توانگر بوده‌اند یا این‌که این آثار حاصل نابرابری در جامعه بود و چپاول حقوق آدم‌های عادی بوده؟

کتاب شهروندی یک جورهایی تاریخ آدم‌های عادی و روابط‌شان با همدیگر و حاکمان‌شان در طول تاریخ تا به امروز است. البته که تمرکز کتاب بر تاریخ یونان و روم باستان و غرب است: جایی که مهد دموکراسی است. به نظر ریچارد بلامی (استاد علوم سیاسی دانشگاه یوسی‌ال لندن) اصلی‌ترین ویژگی شهروندی در جهان امروز هم همین حق رای است. شهروندی سه جزء اساسی دارد: عضویت در جامعه‌ی سیاسی دموکرات که در آن همه حق برابر دارند و به واسطه‌ی این عضویت از یک سری حقوق و منافع برخوردار می‌شوند (حق حق داشتن) که در مقابل این وظیفه را برای آنان ایجاد می‌کند که در فرآیندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه مشارکت کنند.

یک دوگانه‌ی خیلی تاریخی در مفهوم شهروندی وجود دارد: شهروندی به سبک یونانی و شهروندی به سبک رومی.

در سبک یونانی همه‌ی شهروندان حق برابر در قانون‌گذاری داشتند. این گونه بود که شورای قانون‌گذاری آتن سالانه اعضایش تغییر پیدا می‌کرد و همه برای قانون‌ها اعلان نظر و نفوذ می‌کردند. آتن شهر بزرگی نبود. همه‌ی ساکنان آتن هم حق شهروندی و مشارکت در سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری نداشتند. تنها کسانی می‌توانستند شهروند قانون‌گذار جامعه‌ی آتن باشند که اولا مرد باشند، ثانیا آتنی خالص باشند و جد اندر جد اهل آتن بوده باشند و ثالثا از نظر مالی کاملا پولدار و توانگر می‌بودند. این سه شرط برای شهروندی در جامعه‌ی آتن البته که تاثیری چند هزار ساله در مفهوم شهروندی داشت: زنان تا میانه‌های قرن بیستم در خیلی از جوامع حق رأی دادن نداشتند، شرط عضویت در یک جامعه و اعلام نظر توانگری مالی بود که تا به امروز هم بارقه‌های آن همچنان وجود دارد و انسان بما هو انسان ارزش ذاتی ندارد و همه‌ی قومیت‌ها هنوز حق شهروندی برابر در یک جامعه را ندارند.

اما در سبک رومی چیزی که اهمیت داشت برابر بودن همه‌ی اعضای جامعه در برابر قانون بود. تنها منتخبی از جامعه می‌توانستند قانون‌گذاری کنند. اما همه‌ی افراد جامعه چه حاکمان و چه شهروندان عادی در برابر آن قوانین برابر بودند. با گذشت قرن‌ها و و گسترده شدن جوامع و افزایش جمعیت و به خصوص پس از برآمدن سیستم دولت-ملت سبک رومی شهروندی همه‌گیرتر شد. در یک قرن اخیر با گسترده شدن دموکراسی در کشورها امکان ترکیب تقریبی سبک یونانی و رومی هم به وجود آمد. اما هنوز که هنوز است از نظر تئوری بین علما اختلاف نظر وجود دارد که کدام یک درست‌تر است.

یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کتاب آن جایی است که به بحث ملت-دولت و  فواید و چالش‌های آن شهروندی می‌پردازد. جایی که برای ایران امروز هم خیلی معنادار است. مسئله‌ی خیلی از ایرانیان خارج از کشور و نیز مهاجران حاضر در ایران (عموما افغانستانی‌ها و عراقی‌ها) در این بخش از کتاب نهفته بود. پیش از ملت-دولت و تعیین مرزها و شکل‌گیری کشورها ما دو نوع حاکمیت داشتیم: دولت‌شهرها و امپراتوری‌ها. مثلا آتن یک دولت-شهر بود. در دولت‌-شهرها امکان این‌که اعضای جامعه از یک قومیت مشخص باشند فراهم بود و اصولا سبک یونانی هم قابلیت اجرا داشت. اما پس از ایجاد کشورها در جهان امروز خیلی از مفاهیم در جوامع انسانی تغییر پیدا کرد. ملیت مشترک باعث ایجاد دو حس شد: حس یکپارچگی در اعضای یک کشور از طریق ایجاد هویت مشترک بر اساس فرهنگ، تاریخ و زبان مشترک و حس اعتماد بین اعضای یک کشور که آن‌ها را قادر به همکاری با هم می‌کرد. ملی‌گرایی به تدریج با مفهوم شهروندی آمیخته شد. مثلا در ایران امروز هر فردی که ایرانی به شمار می‌رود شهروند جامعه‌ی ایران نیز هست.

اما مشکلات ملی‌گرایی و ملت-دولت هم کم نیستند. مثلا یکی از ویژگی‌های تاریخی شهروندی که از سنت یونانی آن هم نشئت گرفته است یک‌دستی قومیتی افراد است. در جهان امروز برآورد می شود که بین ۵هزار تا ۹هزار گروه قومی-فرهنگی مختلف در سراسر جهان وجود دارند و فقط ۲۰۰ کشور در جهان تشکیل شده است. اساسا امکان تشکیل ۵هزار کشور هم وجود ندارد. تازه اگر هم شکل بگیرد باز هم تضمینی وجود ندارد که در درون گروه‌های قومی، قومیت‌های جدید شکل نگیرد. در حقیقت ۹۰ درصد کشورهای جهان تک‌قومیتی نیستند. مسئله‌ای که در ایران امروز هم به شدت وجود دارد و یک بار هم در مورد آن قبلا این‌جا نوشته‌ام. راه‌حل‌هایی که ریچارد بلامی ارائه می‌کند مثل دیگران است: نسل‌کشی، جابه‌جایی اجباری جمعیت، یکسان‌سازی اجباری و یا پذیرش چندقومیتی و تحت حاکمیت در آوردن همه زیر یک گروه مسلط.

اما هر چه باشد، ملت-دولت و ملی‌گرایی در این یک مورد خاص با مفهوم شهروندی (حقوق برابر افراد یک جامعه) تناقض دارد. همواره گروه‌های قومیتی‌ای وجود دارند که شهروند درجه‌ی دو و سه و چهار محسوب می‌شوند و این با مفهوم شهروندی که همه‌ی افراد حق برابر دارند متناقض است. اما مدافعان ملی‌گرایی می‌گویند که در حال حاضر این سیستم با همه‌ی ایراداتش باعث پیشرفت وضعیت بشر شده است و تا زمانی که سیستم بهتری به وجود نیامده باید همین را بچسبیم.

در فصل‌های آخر کتاب، ریچارد بلامی به امکان ایجاد یک دموکراسی جهانی و شهروند شدن تمام ساکنان کره‌ی زمین برآمدن مباحث حقوق بشری و ابرچالش‌های آن می‌پردازد. مفهوم شهروندی در سال‌های اخیر دچار ضعف شده است. ریچارد بلامی می‌گوید که اوج مفهوم شهروندی در حق رأی افراد برای تعیین سرنوشت خودشان در یک جامعه است. اما نرخ مشارکت افراد در جوامع دموکرات در دهه‌های اخیر همواره کاهشی بوده است. در حقیقت همواره نسبت آدم‌هایی که در فرآیندهای سیاسی اجتماعی فرهنگی یک جامعه مشارکت نمی‌کنند اما از مواهب حق حق داشتن در یک سیستم شهروندی بهره‌مند می‌شوند دارد زیاد و زیادتر می‌شود. علاوه بر آن جهانی شدن و چندفرهنگ‌گرایی هم به شدت مفهوم شهروندی را دچار چالش کرده‌اند. خیلی از افراد دیگر نیاز ندارند که برای امورات‌شان عضو یک جامعه‌ی خاص باشند. آن‌ها می‌توانند در یک جامعه‌ی جهانی دائما جابه‌جا شوند و عضو جوامع مختلفی شوند. این حالت باعث می‌شود مفهوم جوامع شهروندی و خدمات متقابلی که ایجاد می‌کنند دچار ضعف شود.

برای من کتاب جذابی بود. البته که حس می‌کنم نوع شهروندی ما ایرانیان در طول تاریخ با نوع شهروندی یونانیان و رومی‌ها متفاوت بوده و همین هم باعث شده که امروزه روز مسئله‌ی شهروندی در ایران خیلی پیچیده‌تر باشد. دانسته‌هایم در این مورد کم است و باید خیلی بیشتر بخوانم و فکر کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *