کارگاه سفرنامه‌نویسی

کارگاه سفرنامه‌نویسی

سپهرداد
احمد مدقق یک کار خوبی را شروع کرده است. او یک مجله‌ ویژه‌ی کودکان افغانستانی حاضر در ایران راه انداخته به اسم «این‌ها». اما به نوشتن و صفحه‌آرایی و چاپ مجله اکتفا نکرده و حواسش بوده که بخش اصلی کار یک مجله و کتاب این است که بتواند با مخاطب هدف خودش ارتباط بگیرد. راه افتاده و شهر به شهر می‌رود به سراغ مدارس ویژه‌ی کودکان افغانستانی و طی یک نصفه روز تلاش می‌کند تا بچه‌ها را با مجله‌ی «این‌ها» و محتواهایش آشنا کند. خوب می‌داند که بچه‌های افغانستانی متولد ایران و یا بچه‌هایی که در حال بزرگ شدن در مدارس ایران هستند، تناقض‌های هویتی خیلی وحشتناکی را تحمل می‌کنند و دارد سعی می‌کند با مجله‌ی این‌ها روی آن گسل‌ها هویتی کار کند و بتواند در بچه‌ها هویتی یکپارچه و…
Read More
نیازمند راه‌‌حل پایدار هستیم

نیازمند راه‌‌حل پایدار هستیم

مصاحبه‌ها
واکاوی حضور اتباع افغانستانی در ایران و تحلیل سیاست اخراج آنها در گفت‌وگو با پیمان حقیقت‌طلب، مدیر پژوهش انجمن دیاران مصاحبه‌کننده: مریم لطفی- خبرنگار گروه جامعه‌ی روزنامه شرق ماجرای حضور اتباع به‌ویژه افغانستانی‌ها در ایران یکی از موضوعات مهم است و معمولا در سرخط خبرها. از ابتدای امسال دوباره موضوع بازگردان آنها به کشورشان داغ شده است؛ موضوعی که البته همواره موافقان و مخالفانی هم دارد. پیمان حقیقت‌طلب، مدیر گروه پژوهش انجمن دیاران، در تشریح وضعیت فعلی حضور اتباع افغانستانی در ایران و سیاست اخراج آنها از کشور به «شرق» می‌گوید: «اگر با اخراج اتباع و اعمال خشونت کار تمام می‌شد و آنها دیگر به ایران برنمی‌گشتند، حرفی نبود؛  اما این‌طور نیست». اوایل سال ۱۳۹۶ انجمن دیاران با هدف بهبود زیست مهاجران در ایران تأسیس شد؛ انجمنی که می‌کوشد با رویکردی…
Read More
حتی نمی‌شود گفت شاید که آینده از آن ما…

حتی نمی‌شود گفت شاید که آینده از آن ما…

دیاران, سپهرداد
از صبح نشسته‌ایم به خواندن پرونده‌ها و تمام نشده‌اند. مدرسه‌ی خیریه، گام اول را نسبتا خوب برداشته: سعی کرده که اطلاعات بچه‌ها را تمام و کمال ثبت کند. حالا نوبت ماست که بررسی کنیم ببینیم چه جور می‌شود وضعیت زندگی این بچه‌ها را بهتر کرد و از منفی ۲۰ به منفی ۱۰ رساند. همه‌شان افغانستانی هستند. فکر می‌کردم از نظر مدارک اقامتی بیشتر لنگ بزنند. اما آن‌قدر هم اوضاع بد نیست. اکثر قریب به اتفاق‌شان در طرح‌های سرشماری شرکت کرده‌اند و خانواده‌شان سعی کرده خودش را جایی در دولت ثبت کند و غیرقانونی نباشد. همین خیلی است. البته که گرفت و گیرها بیشتر است و وضعیت هر کدام‌شان پیچیده. همه‌ش یاد تولستوی می‌فهمم که می‌گفت آدم‌های خوشبخت قصه‌های مشابهی دارند اما آدم‌های بدبخت هر کدام‌شان یک قصه‌ای. بر اساس داده‌های…
Read More
پس از شناسنامه

پس از شناسنامه

دیاران, یادداشت‌های مطبوعاتی
مادران و فرزندانی که از شناسنامه‌ی ایرانی محروم بودند از تغییرات زندگی‌شان بعد از دریافت شناسنامه می‌گویند... مقاله‌ی منتشرشده در شماره‌ی هفتم نشریه‌ی اندیشه‌ی آینده (نشریه‌ی اجتماعی درباره‌ی مسائل جامعه‌ی ایران) در آذرماه سال ۱۴۰۲ مقدمه: زندگی صاحبان روایت‌های زیر، نقطه‌ی عطفی دارد که برای هر کدام‌شان سال‌ها و سال‌ها به تعویق افتاده بوده؛ نقطه‌ی عطفی که شاید برای دیگران، تنها یک کار معمول و پیش‌پاافتاده‌ی اداری مانند دیگر امورات اداری در کشور باشد. اما برای آنان نقطه‌ی عطف، آغاز استقلال یا تلاش برای پی گرفتن آرزوهای‌شان بود. از فرزندان مادر ایرانی و والدینی که با همسر افغانستانی ازدواج کردند تنها یک سوال پرسیدیم و آن هم اینکه زندگی‌شان بعد از دریافت شناسنامه تغییری کرده است؟ اگر آری، برای‌مان کمی از این تغییر بگویند. ۱. حمید، ۲۷ ساله، ساکن رباط‌کریم:…
Read More
به زیارت شیخ احمد جامی

به زیارت شیخ احمد جامی

حاج سیاح
چند سال پیش که به افغانستان می‌رفتیم، حسرت دیدن تربت جام به دلم مانده بود. از کمربندی شهر رد شده بودیم. دیر شده بود و راننده می‌گفت که مرز را بعد از ساعت ۴ عصر می‌بندند. باید زودتر برویم. آن بار از کنار شهر تربت جام فقط رد شده بودیم. این بار اما فرصتش را داشتم.یک بار دیگر هم هوس تربت جام به دلم افتاده بود. یادم نیست چند سال پیش بود. رفته بودم ترمینال مشهد و احتمالا منتظر اتوبوس به سمت تهران بودم. سمت دیگر ترمینال پر بود از بنزهای ۳۰۲ و اتوبوس‌هایی خیلی خسته‌ای که رانندگان‌شان داد می‌زدند تربت جام تربت جام. الان‌ها که دیگر اصلا نمی‌شود ۳۰۲ دید در ترمینال‌ها. همان‌موقع هم کمیاب بود. یادم می‌آید تابستان بود. روی سقف ۳۰۲ها هم بلااستثنا کولر آبی آبسال ۴۰۰۰…
Read More