رانندگی شغل ایرانی‌هاست، باید هم بماند!

رانندگی شغل ایرانی‌هاست. باید هم بماند…

در طول سال‌هایی که در مورد مهاجران در ایران کار می‌کردم به یک باور رسیده بودم که اگر در یک جامعه مهاجران با مشکلات عجیب و غریبی مواجهه‌ هستند، دلیلش را باید در فشل بودن سیستم حکمرانی آن کشور جست‌وجو کرد. جامعه‌ای که مهاجرانش را حذف می‌کند، سنگ محک را نابود می‌کند. در حقیقت با حذف مهاجران، آن مشکلات حل نمی‌شوند. نه تنها حل نمی‌شوند که پیچیده‌تر هم می‌شوند. چرا که علت اصلی پنهان شده است. این فیلم ۳۰ ثانیه‌ای در مورد مقایسه‌ی تعداد راننده‌های اوبر در سراسر جهان با تعداد راننده‌های اسنپ در ایران را که دیدم، یاد یک جلسه‌ای در چند سال پیش افتادم.

گواهینامه‌ی رانندگی برای مهاجران

پیگیر مسئله‌ی گواهینامه‌ برای مهاجران افغانستانی در ایران شده بودیم. هر جور فکر می‌کردیم با عقل جور درنمی‌آمد که به مهاجران گواهینامه‌ی رانندگی ندهند. چون وقتی تو گواهینامه نمی‌دهی دلیل نمی‌شود که طرف رانندگی نکند. کسی که این‌جا به دنیا آمده و در این‌جا بزرگ شده مسلما عضوی از جامعه‌ی ایران است و رانندگی‌اش را خواهد کرد. خودشان هم می‌دانستند که مهاجران در ایران رانندگی می‌کنند و فقط این وسط یک درآمد کثیف ایجاد می‌شد برای پلیس برای توقیف خودرو و جریمه و..

در مورد مهاجران بدون مدرک کاملا قابل فهم بود که گواهینامه‌ی رانندگی ندهند. اما برای حدود۲ میلیون نفر مهاجر دارای مدرک؟ منطقی نبود. کلی هم قصه‌ی عجیب و غریب برای خودمان ساخته بودیم که شاید دلیل اصلی این باشد آن باشد.

یک جلسه‌ای رفتیم با آقایی که خیلی اثرگذار بود. ازش پرسیدیم که چرا به مهاجران در ایران حق داشتن گواهینامه رانندگی نمی‌دهید؟ جوابی که داد برایم مضحک و بعد ناراحت‌کننده بود. ولی هر چه گذشت بیشتر به این باور رسیدم که کاملا راست گفته. برگشت گفت دلیل اصلی‌اش حفظ شغل رانندگی برای ایرانی‌هاست. ما تعداد خیلی زیادی از افراد در جامعه‌ی ایران داریم که اگر رانندگی نباشد ممر درآمد نخواهند داشت. اقتصادمان توان ایجاد شغل ندارد. ما نمی‌خواهیم با اعطای گواهینامه به مهاجران به آن‌ها مجوز رقابت با ایرانی‌ها بدهیم. رانندگی شغل ایرانی‌هاست. باید هم بماند.

رانندگی شغل ایرانی‌هاست! در باب عدم اعطای گواهینامه به مهاجران در ایران.
رانندگی شغل ایرانی‌هاست! در باب عدم اعطای گواهینامه به مهاجران در ایران.

شغل درخور برای ایرانیان

ازین جهت ناراحت شده بودم که تصمیم‌گیر کلان کشور من هم‌وطنش را لایق شغل رانندگی می‌دانست و نه بیشتر. در خودش این احساس وظیفه را حس نمی‌کرد که باید شغل‌هایی بهتر، بالاتر، متناسب با سواد و دانش نسل‌ها جدید ایجاد کند. به نظرم شغل رانندگی یک شغل دون‌پایه است. در اکثر کشورها رانندگی شغل مهاجران سطح پایین است. چند سالی هم هست که دیگر ربات‌ها دارند کار رانندگی را انجام می‌دهند و احتمالا گسترده‌تر هم خواهد شد. بله. برای دادن مجوزهای لازم سخت‌گیری‌های زیادی می‌کنند. اما رانندگی شغل یکنواختی است و نیاز به بهره‌ی هوشی بالایی ندارد.

آن زمان مقایسه کرده بودم با کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس که اکثر راننده‌ها مهاجرانند و کسر شان اتباع کشور میزبان است که رانندگی شغل کثیری از مردم‌شان باشد. داستان این‌جا بود که اقتصاد ایران مولد نبود و نیست و شغل متناسب با مهارت‌های ایرانیان نمی‌تواند ایجاد کند (اقتصاد بسته‌ای که با جهان هیچ رابطه‌ای ندارد مسلما نه نیاز به دانش دارد و نه می‌تواند مولد باشد). از آن طرف هم پول نفت باعث می‌شود تا دولت و حاکمیت وابسته به مالیات و کار کردن مردمش نباشد. تنها دغدغه‌اش این باشد که این مردم یک جوری سرگرم باشند و بیکار نباشند و چه شغلی بهتر از رانندگی؟ تازه صنعت فشل خودروسازی داخلی را هم رونق می‌بخشد.

داستان گواهینامه ندادن به مهاجران اصلا به خود مهاجران برنمی‌گشت. داستان به فشل بودن اقتصاد و نگاه سرگرم کردن ملت برمی‌گشت. امروز که این خبر را خواندم یاد آن جلسه افتادم.

این چرخ کج است و لنگ می‌زند. اگر کمی سرعت بگیرد خرد و خاکشیر می‌شود. ولی خب، تمام حواس بر این متمرکز است که سرعت نگیرد!

دیدگاهتان را بنویسید