احمد میدری: یک تلاش بی‌پایان

احمد میدری: یک تلاش بی‌پایان

دیاران, سپهرداد
پیش‌نوشت: این را برای یک مجله نوشته بودم. نمی‌دانم و نفهمیدم چه شد که کار نکردند. این جا منتشرش می‌کنم که حداقل روایتی از یکی از آدم‌های خوب زندگی‌ام ثبت کرده باشم. اولین بار دکتر میدری را در بهمن ماه سال ۱۳۹۶ دیدم. استرس داشتم. من و محسن بودیم. داشتیم به دیدار معاون وزیر می‌رفتیم. قبلش چند تا مدیر دولتی و یکی دو تا نماینده‌ مجلس دیده بودم. اما معاون وزیر ندیده بودم. بحث مقام و این‌ها نبود. باید قانعش هم می‌کردیم که پیگیر شناسنامه‌ برای بچه‌های مادر ایرانی شود. جلسه گرفتن‌مان هم عجیب بود. توی چند ماهی که مشغول تحقیق و جمع‌آوری داده و قصه بودیم فهمیده بودیم که دکتر میدری دغدغه‌ی آدم‌های بی‌شناسنامه را دارد. اما نمی‌دانستیم چطور باید بهش برسیم. واسطه‌هایی جور کرده بودیم. اما به نتیجه…
Read More
رویای پوسیده‌ی بازگشت

رویای پوسیده‌ی بازگشت

یادداشت‌های مطبوعاتی
یادداشت منتشر شده در دو‌شنبه ۱۵‌شهریور ۱۴۰۰، شماره ۴۰۸۹ روزنامه شرق. حالا دیگر در شرف بازنشستگی‌اند. کارمندان ادارات اتباع و مهاجرین خارجی و پلیس‌های نیروی انتظامی و نیروهای سایر دستگاه‌های مرتبط با امور مهاجرین در ایران که از اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰ مشغول به کار شده بودند حالا دیگر آخرین روزهای خدمت‌شان را می‌گذرانند. نیروهایی که از همان روزهای اول خدمت‌شان یک رویای بزرگ را پروراندند و برایش سال‌ها زحمت کشیدند: رویای بازگشت افغانستانی‌ها به کشورشان. از سال ۱۳۷۲ که طرح «بازگشت آوارگان افغانی به موطنشان» در شورای امنیت ملی به تصویب رسید، اقدامات مختلفی برای مجبور کردن مهاجران افغانستانی به بازگشت به کشورشان صورت گرفته است. از افغانی‌بگیرهای نیروی انتظامی در دهه‌ی ۷۰ تا انواع و اقسام محدودیت‌های زیست شهروندی برای مهاجران. محال است پای درد و دل‌های نسل‌ دومی‌ها و…
Read More
فغان افغان: گزارش «شرق» از وضعیت آوارگان افغانستانی پشت مرزهای ایران

فغان افغان: گزارش «شرق» از وضعیت آوارگان افغانستانی پشت مرزهای ایران

مصاحبه‌ها
مصاحبه با روزنامه شرق در مورد موج مهاجرتی پس از استقرار طالبان در مرداد ۱۴۰۰. ‌نیلوفر حامدی : نان خریده بود که به خانه ببرد. بمب و آتش اما امانش نداد. دوچرخه‌ای که نان‌ها را به آن بسته بود نقش بر زمین شد. کلیک می‌کنم تا تصویر بعدی باز شود. عکسی از سفره یک خانواده است؛ البته که سفره یک خانواده «بود». حالا دیگر در میان کاسه‌های وعده ناهارش خاک و گِل نشسته، آب درونِ لیوان‌ها همه سرریز شده و خبری از اهالی خانه نیست. عکس بعدی خیابان شلوغی را نشان می‌دهد که مردمان مشوش آن به هر سو گریزان‌اند. خودروها همه بار سفر بسته‌اند؛ به کجا؟ هرجا که طالبان نباشد. اما به هر ولایتی که می‌رسند، طالبان پیش از آنها آنجا خانه کرده است. راهی ندارند جز رهاکردن کاشانه و…
Read More