در باب کتاب شهروندی نوشته‌ی ریچارد بلامی

در باب کتاب شهروندی نوشته‌ی ریچارد بلامی

کتاب‌باز
چند تا کتاب از سری مختصر و مفید آکسفورد هست که تصمیم گرفته‌ام پست سر هم بخوانم. به هم خیلی مرتبط‌اند: شهروندی، دموکراسی، مرزها، ملی‌گرایی، جهانی شدن، استعمار،‌ پسااستعمارگرایی، چندفرهنگ‌گرایی و مهاجرت‌های بین‌المللی. اگر می‌شد که مثل کتاب «دایاسپورا» همه‌شان را ترجمه کرد هم به نظرم مجموعه‌ی خیلی به درد بخوری در فهم جهان امروز می‌شد. هفته‌ی پیش کتاب «شهروندی» را خواندم. رابطه‌ی آدم‌های عادی با حاکمان هر بار که به دیدار یکی از آثار شکوهمند تاریخی ایران می‌روم این سوال که آدم‌های عادی در آن دوره‌ی تاریخی چگونه زندگی می‌کرده‌اند و چه حق و حقوقی داشته‌اند توی ذهنم هی وول می‌خورد. بله، تخت‌جمشید نشانگر شکوه و عظمت است. مهندسی‌اش بی‌نظیر است. گنبد سلطانیه اعجاز‌انگیز است. معبد چغازنبیل تحسین‌برانگیز است و... اما آدم‌های عادی چطور؟ رابطه‌ی آن‌ها در آن زمان‌ها…
Read More
F12

F12

سپهرداد
تا قبل از دیدن دکور آن مغازه فکر می‌کردم عمرا کسی بتواند بفهمد که دیدن یک ولووی اف ۱۲ توی جاده‌ی قدیم رشت- قزوین می‌تواند ناگهان اشک را از گوشه‌های چشم‌هایم جاری کند. اما بعدش حس کردم هستند آدم‌هایی که بفهمند ماشین‌ها چه‌قدر مهم‌اند و حتی انسانی. حتی حس کردم فهمم از ماشین‌ها ناقص بوده. ماشین‌ها فقط تریلی‌ها و سواری‌ها و چهارچرخ‌ها نیستند. ماشین‌ها می‌توانند چرخ‌های خیاطی هم باشند. مغازه‌ی عجیبی بود. یک لباس‌فروشی در دل یکی از لاکچری‌ترین پاساژهای تهران. من آن‌جا چه می‌کردم؟ همین‌جور چرخ می‌خوردم. با خود مغازه کار نداشتم. ویترین کناری مغازه بود که توجهم را جلب کرد. ردیف ردیف چرخ‌خیاطی مارشال و مشابه مارشال. همه‌شان هم قدیمی بودند. هر کدام‌شان هم خط و خش سالیان دراز کار کردن را به تن داشتند. گوشه‌ی هر کدام…
Read More
۱۴۰۲ی لعنتی، برو گم شو!

۱۴۰۲ی لعنتی، برو گم شو!

سپهرداد
برای من ۱۴۰۲ سال خوبی نبود. دستاوردی نداشتم. خروجی خاصی نداشتم. چند ساعت دیگر به پایان می‌رسد و ۱۴۰۳ شروع می‌شود. شاید بدترین ویژگی ۱۴۰۲ که فرارسیدن ۱۴۰۳ را هم برایم بی‌معنا کرده نومیدی بود. هر کار کردم که بتوانم کمی امید داشته باشم نشد. این دو روز اخیر هم هی دارم با خودم کلنجار می‌روم که هی پسر، چه مرگته؟ روزهای بهتری خواهند آمد. بعد آن پسره، بلند می‌شود کمی راه می‌رود دوباره زرتی پژمرده می‌شود. من از این‌هام که می‌توانند در بدترین شرایط هم کار کنند، اما به یک شرط: امیدی به بهتر شدن داشته باشند. فکر کنم اکثرا همین‌جوری‌اند خب. سه ماه آخر ۱۴۰۲ را بدون درآمد سر کردم. نه این‌که بی‌کار باشم. نه. پولی به حسابم واریز نشد. آن مقدار ناچیزی هم که واریز شد معوقات…
Read More
آسفالت دوست جان جانی ترافیک است!

آسفالت دوست جان جانی ترافیک است!

سپهرداد, سیستم‌های اقتصادی اجتماعی
یکی از خبرهایی که همواره شنیدن‌شان حسی عمیق از تأسف را در من برمی‌انگیزد، ساخت جاده‌های جدید برای کاهش راه‌بندان است. جاده‌هایی که شاید راه‌حلی عاجل برای مشکلی اعصاب‌خردکن باشد. اما من می‌دانم که به هیچ وجه این اتفاق نمی‌افتد. راه‌بندان منجیل-رودبار و بالعکس مطمئنا برای خیلی از کسانی که در مواقع خاصی از سال به گیلان می‌خواهند بروند کابوسی بزرگ بوده است. سالیان گذشته دیدن کسانی که از شدت ترافیک همان وسط آزادراه روی آسفالت چادر برپا کرده بودند و هیچ راهی برای فرار نداشتند از صحنه‌های عجیب بود. جاده‌های دیگر هم همین صحنه‌ها را رقم زده‌اند و خاصیت انعطاف‌پذیر جامعه‌ی ایرانی باعث شده تا ترافیک وحشتناک و چادر برپا کردن روی آسفالت بخشی از لذت جاده چالوس باشد اصلا. غالبا همه از گلوگاه‌ها می‌نالند و این‌که باید جاده‌های…
Read More
این آرزوهای لعنتی

این آرزوهای لعنتی

سپهرداد
داشتم کتاب «ایرانی‌تر» نهال تجدد را می‌خواندم. کتاب در مورد خاطرات او با شوهر فرانسوی و البته مشهورش (ژان کلود کریر) است. دو قسمت دارد: ایران و انیران. خط اصلی کتاب، روایت‌ عاشقانه‌ی نهال تجدد از ژان کلود است، مردی که ۳۰ سال از او بزرگ‌تر است. اما حضورش باعث شد تا نهال تجدد ایران و انیران را بیشتر و بهتر بشناسد. بخش زیادی از کتاب در مورد سفرهای‌شان به جای جای ایران و فرانسه و کشورهای مختلف جهان و آدم‌های مشهوری است که باهاشان در ارتباط بوده‌اند. کتاب لاغر و بی‌شیله‌پیله‌ای است. یک جایی از کتاب نهال تجدد می‌گوید که در نوجوانی دیدن سریال دلیران تنگستان باعث شد که به مادرم گیر بدهم که به بوشهر مسافرت کنیم. بعد آن‌ها واقعا به بوشهر می‌روند و او با دوربین عکاسی…
Read More
همه رفتند از این خانه

همه رفتند از این خانه

سپهرداد
برای دوستی که دارد می‌رود بهترین هدیه دلار است. یک اسکناس صد دلاری، هر چند ماندگار نیست، اما به دردبخورترین است. به خصوص در سال‌های اخیر که حتی دلار هم دیگر در اختیار ما معمولی‌ها قرار نمی‌گیرد. ولی اوضاع مالی خودم اجازه نمی‌داد که برای حامد دلار بگیرم. حامد یکی از بهترین همسفرهای من بود. حالا که ۴ سال است دیگر در خاک ایران پرسه نمی‌زنم سفرهای‌مان خیلی خاطره شده‌اند. ما با هم قله‌ی بینالود را فتح کردیم، تا گرمای جیرفت رفتیم، دریاچه‌ی وسط کویر لوت را با آسمان پرستاره‌اش به تماشا نشستیم، درخت‌های مقدس زیادی را لمس کردیم، به زیارت پیر شالیار در هورامانات رفتیم و شبی تمام بارانی را در ساحل تبن تاب آوردیم. حامد غرغرو نبود. صبور بود. کسی بود که بعد از ۱۲۰۰ کیلومتر رانندگی یک‌کله…
Read More
باز هم افغانی‌بگیر

باز هم افغانی‌بگیر

دیاران, یادداشت‌های مطبوعاتی
یادداشت منتشرشده در شماره‌ی ۴۷۷۲ روزنامه‌ی شرق مورخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۲ پیرامون اخراج مهاجران افغانستانی در ایران. پیمان حقیقت‌طلب،‌ مدیر پژوهش اندیشکده‌ی دیاران: دوازدهم بهمن ماه بود که معاونت امنیتی انتظامی استانداری تهران در جلسه‌ی اجرایی «قرارگاه طرد اتباع غیرمجاز استان تهران» بر لزوم اخراج مهاجران بدون مدرک تاکید کرد و گفت: در خصوص اتباع غیر مجاز ساماندهی معنایی ندارد و فقط باید بازگشت به کشورهای مبدا صورت بگیرد[1]. پیش از این هم در استان‌ خراسان رضوی طرح‌های جمع‌آوری مهاجران بدون مدرک آغاز شده بود[2]. برخلاف تصوری که برخی افراد در جامعه ایجاد کرده‌اند، اخراج مهاجران افغانستانی در ۴-۵ سال اخیر به ویژه پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان بسیار افزایش یافته است. در آبان ماه امسال،‌ اصغر بلوکیان مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور…
Read More
آیا ایران از مواهب رمیتنس برخوردار خواهد شد؟

آیا ایران از مواهب رمیتنس برخوردار خواهد شد؟

یادداشت‌های مطبوعاتی
یادداشت پیمان حقیقت‌طلب در مورد رمیتنس در صفحه‌ی باشگاه اقتصاددانان شماره ۵۹۴۲ مورخ ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ روزنامه‌ی دنیای اقتصاد: لعیا زنی‌ میانه‌سال از خانواده‌ای پرجمعیت است. خواهر کوچک‌ترش سال‌ها پیش به آمریکا مهاجرت کرد. شکل مهاجرتش ابتدا تحصیلی بود. برای ادامه‌ی تحصیل در مقطع دکترا به آمریکا رفت. بعد از تحصیل در یک شرکت مشهور مشغول به کار شد و حالا ساکن آمریکا است. لعیا هر وقت از خواهرش صحبت می‌کند به تحصیلات و یا کار او اشاره نمی‌کند. به این اشاره می‌کند که خواهرش باعث پیشرفت خانواده‌اش شده. - داداش بزرگه‌م می‌خواست تریلی بخره. وام بهش ندادن. هر چی این در اون در زد بهش وام ندادن. به خواهرم گفت. اون از اون‌جا براش پول حواله کرد. داداشم تونست تریلی بخره. اون یکی خواهرم می‌خواست عروسی کنه. جهیزیه‌ش رو…
Read More
شمشیر جغرافیا

شمشیر جغرافیا

سپهرداد
توی درس‌های تاریخ به ما گفتند که انقلاب صنعتی باعث رشد و ترقی اروپا شد. سال‌ها طول کشید تا بفهمم که نخیر، یک سری دلایل خیلی مهم‌تر هم وجود داشته. حتی شاید بشود گفت که انقلاب صنعتی هم معلول همین اتفاقات و تغییرات بوده. اما خب، همان ذهنیتی که تلقی‌اش از شهر، ساختن پل ماشین‌رو و اتوبان و تلقی‌اش از پیشرفت و توسعه، ساختن ماشین و سوارش شدن در حد مرگ است احتمالا از پیشرفت غرب هم فقط ماشین بخارش را دیده و فهمیده. همان را هم آورده توی کتاب‌ درسي‌ها تا مردمش هم مثل خودش فکر کنند. اما چیزی که اروپا را جلو انداخت، نظم وستفالیایی بود. بعد از سی سال جنگ‌های خونین مذهبی و قومیتی سران اروپایی در وستفالیا دور هم جمع شدند، قلمروهای خودشان را تعیین کردند،‌…
Read More
مهاجر افغانستانی؛ نان‌خوری سربار یا شریک چرخه اقتصاد؟ گفت‌وگو با خبرگزاری مهر.

مهاجر افغانستانی؛ نان‌خوری سربار یا شریک چرخه اقتصاد؟ گفت‌وگو با خبرگزاری مهر.

دیاران, مصاحبه‌ها
چهارشنبه هفته گذشته خبری از اظهارات سردار سیدیحیی رحیم صفوی منتشر شد که در بخشی از آن به حضور چند میلیون مهاجر افغانی در ایران اشاره کرده و گفته بود: «بیش از ۵ میلیون افغان در ایران هستند؛ اگر برای هر وعده غذا فقط یک نان مصرف کنند، روزانه ۱۵ میلیون نان مصرف می‌شود. این برای کشور هزینه بر است.» این اظهارات خیلی زود به تیتر برخی رسانه‌ها تبدیل شد، رسانه‌هایی که در ماه‌های اخیر تلاش غیر قابل انکاری در زمینه ایجاد «افغانی‌ستیزی» داشته‌اند. تقطیع اظهارات سردار رحیم‌صفوی که در دیدار «وینست کاسارد» رئیس دفتر کمیته بین‌الملل صلیب سرخ، درباره ضرورت توجه این نهاد به شرایط مهاجرانی که از کشورهای جنگ‌زده به دیگر کشورها پناهنده می‌شوند سخن گفته بود باعث شد بار دیگر در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی موجی…
Read More