معمای افزایش شگفت‌انگیز مهاجران افغانستانی

معمای افزایش شگفت‌انگیز مهاجران افغانستانی

مصاحبه‌ها
مصاحبه با روزنامه‌ هفت صبح در مورد موج مهاجرتی افغانستانی‌ها به ایران پس از استقرار طالبان. نگین باقری: در روزهای گذشته گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره جمعیت افغانستانی‌های ساکن ایران وجود داشته‌ است. این گمانه‌زنی‌ها از چهار میلیون نفر شروع می‌شد تا ۸ میلیون نفر هم ادامه داشت. فارغ از اینکه ایران میزبان چند میلیون نفر همسایه افغانستانی است؟ چند سوال دیگر هم درباره الگوهای مهاجرتی آنها می‌شود مطرح کرد: آنها از چه مرزی می‌آیند؟ برای ایران آمدن چقدر هزینه می‌کنند؟ کدام شهرها را ترجیح می‌دهند؟ و خلاصه اینکه در ایران چه مسیری را پشت سر می‌گذارند که با همه سختی‌ها باز هم آن را بر زندگی در وطن ترجیح می‌دهند؟ ‌بیشترین آمار اتباع این کشور را روزنامه جمهوری اسلامی داد که بر اساس آمارهای میدانی نوشته بود تعداد این مهاجران قانونی و غیر…
Read More
موج مهاجرتی از افغانستان: منتظر جمعیت چند‌صدهزار نفری باشید

موج مهاجرتی از افغانستان: منتظر جمعیت چند‌صدهزار نفری باشید

یادداشت‌های مطبوعاتی
نگاهی به موج مهاجرتی اخیر از افغانستان به ایران. مقاله منتشر شده در روزنامه شرق مورخ ۱۷ فروردین ۱۴۰۱. در جهان کریدورهای مهاجرتی مختلفی وجود دارد. دالان‌هایی بین کشورها که همواره مهاجران و جمعیت‌های میلیونی نیروی انسانی بین آنها در حال جابه‌جایی هستند. مکزیک به آمریکا، آفریقا به اروپای غربی، تاجیکستان به روسیه، هندوستان به امارات متحده عربی و... کریدورهای مهاجرتی هستند که همواره در آنها انسان‌ها در حال رفتن به کشور مقصد و بازگشت هستند. دولت‌ها برای کنترل این جریان‌ها ورود قانونی را سخت می‌کنند؛ اما این کریدورها و جریان انسانی جاری در آنها با افزایش سخت‌گیری‌های مرزی متوقف نمی‌شوند. اگر دولت‌ها سخت بگیرند، قاچاق‌بران و ورود غیرقانونی جایگزین می‌شود. افغانستان به ایران هم یکی از کریدورهای مهاجرتی مشهور دنیاست. خروج آمریکا از افغانستان تا ماه‌ها تیتر یک اخبار…
Read More
مهم این است…

مهم این است…

سپهرداد
حس خوبی‌ به‌شان داشتم. قصه‌ی زندگی‌شان برایم پر از نکته بود. در یک روز بهاری دیدم‌شان، بعد از یک دوچرخه‌سواری نسبتا طولانی. دیگر وقت نشده بود که به خانه بروم. با همان دوچرخه و لباس دوچرخه‌سواری رفتم سر قرارمان. احتمالا کمی هم بوی عرق می‌دادم. نمی‌دانم. یادم هم رفت اسپری خوش‌بوکننده بزنم. توی خورجینم داشتم‌ها. همیشه این جور چیزها یادم می‌رود.تهران هنوز در رخوت نو شدن سال بود و خیابان‌هایش خلوت. از شهری نسبتا دور آمده بودند. یک سفر یک‌ روزه که بهانه‌اش هم‌صحبتی بود و قشنگی‌اش یک سفر دو نفره. من نمی‌دانستم که پسر افغانستانی است. خودش توی پیام‌ها و پرس و جوها گفته بود. همینش خوشحالم کرد. در حقیقت او یک افغانستانی-ایرانی بود. از پدر و مادری افغانستانی در ایران به دنیا آمده بود و اگر همه چیز…
Read More
افغانستانی یعنی دیگری

افغانستانی یعنی دیگری

یادداشت‌های مطبوعاتی
یادداشت منتشرشده در سایت دیاران در ۱۰ فروردین ۱۴۰۱. احسان علیخانی در سری جدید برنامه‌ی عصر جدید در سال ۱۴۰‍۱ بار دیگر به مهاجران افغانستانی حاضر در ایران توجه ویژه نشان داد. این بار علیرضا محمدی، کمدینی بود که به عنوان یک استعداد ویژه در میان مهاجران افغانستانی حاضر در ایران به روی صحنه‌ی برنامه‌ی عصر جدید آمد.استندآپ کمدی او پیرامون مشکلات و محرومیت‌های مهاجران افغانستانی در ایران و برخوردهای جامعه‌ی ایران با مهاجران بود. علیرضا محمدی اجرای خود را با تمرکز بر چشم‌های بادامی چهره‌اش (عنصر خاص قوم هزاره در افغانستان) شروع کرد. عنصری از هویتش که تا وقتی غیرافغانستانی به شمار بیاید برای مردم ایران جذاب و بامزه و یادآور سریال‌ها و حاکمان شرق آسیا به شمار می‌آید و وقتی می‌فهمند او افغانستانی است کلیشه‌های صدا و سیما را تکرار…
Read More
باانضباط باش!

باانضباط باش!

سپهرداد
الان نمی‌دانم که هنوز پابرجا هست یا نه. راستش همین الان از گوگل هم پرسیدم. اما چیزی نشانم نداد. با ظهور شبکه‌های اجتماعی، گوگل دیگر حاکم بلامنازع شرح احوالات آدم‌ها و اشیاء و مکان‌ها نیست. صفحه‌ی فیس‌بوکش خیلی وقت است که به روز نشده. شاید با آمدن طالبان نسخه‌اش پیچیده شده باشد. نمی‌دانم. نسخه‌ی خانم خبرنگاری که اولین بار من را به آن‌جا برد پیچیده شده. حالا دیگر خانم خبرنگار در افغانستان نیست. به ایران هم نیامد. در ایران هم جانش در امان نبود. قصه‌اش را توی کتاب «چای سبز در پل سرخ» با اسم مستعار داستان پروانه نوشته بودم..قرارمان در چهارراهی پل سرخ کابل بود و بعد برای نشستن و تحویل دادن امانتی‌ و شنیدن قصه‌اش من را برد به «کافه آی خانم». اسم کافه‌هه عجیب بود. اول فکر…
Read More
۵ روز نومیدکننده: فرار از کابل

۵ روز نومیدکننده: فرار از کابل

سپهرداد
نیویورک تایمز از سال ۱۸۵۱ تا به امروز دارد منتشر می‌شود. بیش از ۲۰۰۰ نفر کارمند و خبرنگار دارد. حدود ۱ میلیون تیراژ روزانه‌‌اش است که ۸۳۱ هزار نسخه‌اش مشتری ثابت دارد و نسخه‌های آنلاینش هم حدود ۴ میلیون و ۶۶۵ هزار نفر. به عنوان یک روزنامه در قله‌هایی قرار دارد که شاید برای ما فراتر از رویا باشد.حالا هر چی. خفن است دیگر. این روزنامه‌ها و مجلات خفن یک مدل گزارش مشروح دارند که من را راستش دیوانه می‌کنند. این گزارش‌ها را می‌شود «کتاب‌های مستند چندرسانه‌ای» نامید. نمی‌‌‌دانم در یک کلمه چه بنامم‌شان. یک گزارش مستند عموما چند ده هزار کلمه‌ای است که روزنامه یک صفحه‌ی ویژه از سایتش را به آن اختصاص می‌دهد. در حقیقت آن صفحه کاملا مستقل است. گزارش چند ده هزار کلمه‌ای یعنی یک کتاب.…
Read More
از خود به در شدن

از خود به در شدن

سپهرداد
حالا دیگر عصرها به غروب چسبیده نیستند. پاییز و زمستان بدی‌اش این است که بین غروب خورشید و عصرگاهان هیچ فاصله‌ای نیست. بهار شده است و از شاخه‌های درختان غوزه‌های سبز در حال شکفتنند. رستن دوباره. دیروز عصر یکهو احساس فراغت کردم. اتفاق خاصی نیفتاده بود. هیچ کدام از کارهام هم به سرانجام نرسیده بودند. فقط متوجه شده بودم که تا غروب آفتاب و آغاز شب فرصتی فراهم است. حس کردم آماده‌ی این هستم که از خود به در شوم. پیاده به سمت مترو راه افتادم و دلم لک زده بود برای سینما رفتن و فیلم دیدن. آن هم نه هر سینما و هر فیلمی. رفتن به نزدیک‌ترین سینما آرامم نمی‌کرد. دیدن یک فیلم ایرانی آرامم نمی‌کرد. احتمال کمی داشت که یک فیلم ایرانی بتواند ضربه‌ی آخر را به من بزند…
Read More
مجموعه داستان شیراز

مجموعه داستان شیراز

کتاب‌باز
«شیراز» را دوست داشتم. مجموعه داستان فوق‌العاده‌ای بود. گران بود. ولی ارزشش را داشت. ۳۱ داستان از ۳۱ نویسنده که شیراز داستان‌های‌شان متفاوت بود. قطعات پازل شهری بزرگ و پرقصه بودند. از سیمین دانشور و رسول پرویزی و ابوتراب خسروی تا احسان عبدی‌پور و محمد طلوعی بودند. جای دو تا نویسنده را البته خیلی خالی دیدم: شهریار مندنی‌پور و داستان شرق بنفشه‌اش که حافظیه و کتابخانه‌ی حافظیه را جاودانه کرده و حسن بنی‌عامری که شیراز داستان‌هایش پراند از سختکوشی و مرام و معرفت، مثل قصه‌های فرشته با بوی پرتقال و خانه‌ی شبگردها دور است۱. اما باز هم دوست‌داشتنی بود مجموعه داستان شیراز. جاهای مختلفی‌اش را خط کشیدم و زندگی کردم باهاش. می‌خواندم و خودم را غرق قصه‌های آدم‌های شیراز می‌کردم. حالاها دیگر تکلیفم با خودم مشخص شده است. ترافیک و…
Read More
۵ کتاب از کشورهای فارسی زبان

۵ کتاب از کشورهای فارسی زبان

کتاب‌باز
در جهان چند کشور فارسی زبان وجود دارند. در این مجموعه چند کتاب داستانی از کشورهای فارسی زبان را معرفی کرده‌ایم. باغ شفتالو نویسنده: شاه منصور شاه میرزا ناشر: ثالث نوبت چاپ: ۵ سال چاپ: ۱۳۹۸ تعداد صفحات: ۷۸ شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۰۵۳۳۳۴ زبان مردم در دو کشور تاجیکستان و ایران فارسی است. اما تفاوت در خط و نوشتار باعث شده تا ادبیات این دو کشور برای دو طرف بیگانه و غریب باشد. خط فارسی در کشور تاجیکستان سیریلیک است و همین باعث می‌شود تا آثار نویسندگان و شاعران تاجیکستانی برای عموم ایرانیان غیرقابل خواندن باشد. در این بین برخی شعرا و نویسندگان تاجیکستانی هستند که به سعی و کوشش خود خط فارسی را یاد گرفته و آثار خود را به خط فارسی نیز تبدیل کرده‌اند. شاه‌‌‌منصور شاه‌میرزا یکی از این نویسندگان تاجیکستانی است. شاه‌منصور شاه‌میرزا (متولد ۱۹۷۱)…
Read More
تلنگری به جامعه‌ی ایرانی: نگاهی به کتاب چای سبز در پل سرخ

تلنگری به جامعه‌ی ایرانی: نگاهی به کتاب چای سبز در پل سرخ

چای سبز در پل سرخ
یادداشت خانم زهرا مشتاق (خبرنگار) بر کتاب چای سبز در پل سرخ. یک سفرنامه درست و حسابی است. گرم و نرم و با کلماتی مانوس. همین طور که روی مبل نشسته‌ای یا دراز کشیده‌ای، راحت و بی‌دردسر سفری دو هفته‌ای می‌روی و برمی‌گردی. این عصاره چای سبز در پل سرخ است. سفرنامه‌ای با سه نویسنده و ۵۴ فصل درباره افغانستان. کتابی انباشته از جزئیات قابل تامل که خواندنش برای ما ایرانی‌ها، مهم‌تر از هر ملیت دیگری است. چرا؟ چون ایران پذیرای بیشترین مهاجران افغانستانی در تمام دنیاست و تقریبا همه ما به نحوی با این جامعه گسترده و پر نفوذ در بخش‌هایی از زندگی‌مان سروکار داشته‌ایم. در این کتاب می‌شود شِمای کلی ترسیم شده از افغانستان را در خلال شخصیت‌هایی که به فراخور سفر به قصه وارد می‌شوند؛ مشاهده کرد.…
Read More