کامپونگ گلم و توا پایو

کامپونگ گلم و توا پایو

از روزهای سنگاپور
روز آخر جشن شکوفه‌ها، یک مسابقه‌ی شگفت‌انگیز بود. شب قبلش یک فرم برای‌مان فرستادند که مسئولیت هر اتفاقی که بیفتد گردن خودمان است. شبیه فرم رضایت اولیاء بود وقتی که بچه بودیم و مدرسه می‌خواست ما را ببرد موزه‌ی حیات وحش دارآباد اردوی علمی. ابتدایی که بودیم هر سال ما را به عنوان اردو می‌بردند موزه‌ی حیات وحش دارآباد. در مورد کد لباس هم نوشته بودند که باید همه‌مان تی‌شرت‌های ان یو س را که روز اول به‌مان دادند می‌پوشیدیم و یک لباس راحت برای پیاده‌روی‌های طولانی. صبح تند و تیز صبحانه خوردم. بعد سریع از باغ‌های بوتانیک گذشتم و خودم را به مدرسه‌ی لی کوآن یو رساندم. للا من را دید و گفت سلام piman. زبان‌شان نمی‌چرخد بگویند پیمان. اسم فامیلی‌ام را که اصلا و ابدا. گویا روز اول…
Read More