The end of an era
یاقوت را هم دادم رفت. عصری که در انباری را باز کردم یکهو از جای خالیاش تعجب کردم. یادم آمد که دیروز امین آمد، با هم رفتیم یک دور سرخهحصار رکاب زدیم. بعد که برگشتیم خودم یاقوت را نشاندم روی صندلی عقب ماشینش و رفتند. برای امین کلی نکتهی بهداشتی در مورد نگهداری دوچرخه و اینها بلغور کردم. دوچرخه شهریهای هلندی با یاقوت و کوهستانهای ایرانی فرق دارند. درست است که امین خودش توی هلند ۷ سال دوچرخهسوار بود. اما خب، آن دوچرخهها با اینها فرق دارند. بهش یاد دادم چهطور لاستیک جلو و عقب را باز کند و ببندد. یاد دادم که چطور زنجیر را روغن بزند. در مورد زمان تعویض لاستیک و لنتها توضیح دادم و گفتم این دوچرخه حالا حالاها کار میکند. نگران نباش. دو هفته پیش…