
سنتیوستینو
سنت یوستینو؟ راستش دوست دارم آن را هم یکی از خانههای زندگیام بنامم. اقامتم در سنتیوستینو فقط یک هفته بود. آن هم راستش فقط به عنوان خوابگاه ازش استفاده کردم. صبح ساعت ۷:۳۰ از سنت یوستینو میزدم بیرون و وقتی برمیگشتم ساعت ۱۰.۵-۱۱ شب بود و فقط میرسیدم پیامها را چک کنم و خودم را برای روز بعدش آماده کنم و بخوابم. اما این خانه و محل قرارگیریاش و هوای زوریخ جوری دلچسب بود که دلم میخواهد آن را هم به عنوان یکی از خانههای زندگیام بنامم. دو هفته جنگ را با پوست و گوشتم احساس کرده بودم و تعلیق بین زنده ماندن و نماندن و ویرانی و نومیدی خسته و له و لوردهام کرده بود. وقتی از تهران داشتم میزدم بیرون، این شهر تا شعاع ۲۰۰ کیلومتریاش در چنان…