«شیراز» را دوست داشتم. مجموعه داستان فوقالعادهای بود. گران بود. ولی ارزشش را داشت. ۳۱ داستان از ۳۱ نویسنده که شیراز داستانهایشان متفاوت بود. قطعات پازل شهری بزرگ و پرقصه بودند. از سیمین دانشور و رسول پرویزی و ابوتراب خسروی تا احسان عبدیپور و محمد طلوعی بودند. جای دو تا نویسنده را البته خیلی خالی دیدم: شهریار مندنیپور و داستان شرق بنفشهاش که حافظیه و کتابخانهی حافظیه را جاودانه کرده و حسن بنیعامری که شیراز داستانهایش پراند از سختکوشی و مرام و معرفت، مثل قصههای فرشته با بوی پرتقال و خانهی شبگردها دور است۱.اما باز هم دوستداشتنی بود مجموعه داستان شیراز. جاهای مختلفیاش را خط کشیدم و زندگی کردم باهاش. میخواندم و خودم را غرق قصههای آدمهای شیراز میکردم. حالاها دیگر تکلیفم با خودم مشخص شده است. ترافیک و ماشینها…