امنیت مشارکتی یا امنیت رقابتی؟

امنیت مشارکتی یا امنیت رقابتی؟

از روزهای سنگاپور
امنیت مشارکتی یا امنیت رقابتی؟ کلیپ مورد علاقه‌ی پروفسور کانتی (استاد درس قرن ۲۱: امنیت و چالش‌های جهانی)‌ این ارائه‌ی تد از خانم برن براون در تد دانشگاه هوستون در سال ۲۰۱۰ است. در جلسه‌ی اول درس این درس بقیه‌ی کلیپ‌ها و ارائه‌ها خلاصه شدند و کامل پخش نشدند. اما این کلیپ به صورت کامل پخش شد: قدرت آسیب‌پذیری:https://www.youtube.com/watch?v=X4Qm9cGRub0 امنیت متاع گران‌قیمتی است. این را همه می‌دانند. ما ایرانی‌ها شاید حتی اهمیتش را بیشتر بدانیم. امنیت یک موضوع تک‌بعدی نیست و در همه‌ی شئون جاری است. این را باز ما ایرانی‌ها بیشتر شاید بفهمیم. خیلی از آثار تاریخی قدیمی ایران قلعه‌ها هستند. مکان‌هایی برای زندگی در امنیت… کلا در جهان دو دیدگاه کلی در مورد امنیت کشورها وجود دارد: دیدگاه رقابتی و دیدگاه مشارکتی.دیدگاه رقابتی می‌گوید که فقط کشور من…
Read More
کارگاه آموزشی: ساخت لینکدین حرفه‌ای

کارگاه آموزشی: ساخت لینکدین حرفه‌ای

از روزهای سنگاپور
آموزش ساخت یک صفحه‌ی لینکدین حرفه‌ای 🔹 ورک‌شاپ‌ها کلاس‌های ۲ ساعته‌ای هستند که در یک جلسه برگزار می‌شوند. موضوعات‌شان متنوع است. ارائه‌دهنده‌ها هم متنوع‌اند. گاه اساتید همین مدرسه‌ی لی کوآن یو، گاه اساتید سایر دانشکده‌ها و گاه مردانی از دولت سنگاپور. مثلا ورک‌شاپ دیروزی در مورد استفاده از هوش مصنوعی در درس‌ها و تکالیف درسی و کارهای علمی بود. عنوان ورک‌شاپ خیلی جذاب به نظر می‌رسید. ولی از آن‌جا که هنوز علما در مورد هوش مصنوعی به جمع‌بندی نرسیده‌اند حرف خاصی برای گفتن نداشت. شاه‌کلید ورک‌شاپ یک فیلم یوتیوب بود در مورد فواید و ضررهای استفاده از هوش مصنوعی و چت‌جی‌پی‌تی در انجام تکالیف درسی و کارهای علمی دانشگاهی:https://www.vox.com/videos/2023/12/12/23998858/ai-chatgpt-education-cheating 🔹 ورکشاپ امروزی در مورد ساختن یک صفحه‌ی لینکدین حرفه‌ای بود. ارائه‌دهنده خانم ایلین سیه بود که متخصص منابع انسانی بود…
Read More
پایان ماه عسل

پایان ماه عسل

از روزهای سنگاپور
عصر یکشنبه است. امروز دقیقا ۷ روز شد که از خانه‌مان خداحافظی کردم و راه افتادیم به سمت فرودگاه امام. آخرین دیدارهایم با آدم‌ها در ذهنم حالا پررنگ‌تر شده. مثلا آن‌جا که ص موقع حرکت کردنم با دوچرخه و دور شدنم ازم عکس گرفت و من برایش بای بای کردم. می‌فهمیدم که دلش می‌خواهد دوباره برگردم و بمانم. ولی دیگر باید می‌رفتم. بهش هم گفتم که دیگر نیستم. دوست داشتم با من بیاید. اما نتوانست یا نخواست یا هر چه،‌ نشد. عکسم را هم برایم نفرستاد. شاید یک روز برایم بفرستد. شاید هیچ وقت نفهمم که چه اتفاقی افتاد. مثل آقای ن که بعد از ۱۰ سال جدایی هنوز هم نمی‌دانست علتش چه بوده. آن هم آقای ن که در شفاف کردن همه چیز متخصص است. نشد که دوباره بروم…
Read More
طبال‌ها

طبال‌ها

از روزهای سنگاپور
همه‌مان توی کلاس جمع شده بودیم. وقت بررسی پرونده‌ها بود. آفیسرهای آموزش دانشکده ۴ نفری نشسته بودند، شماره صدا می‌کردند. بچه‌ها اصل مدارک‌ تحصیلی گذشته‌شان را می‌بردند نشان‌شان می‌دادند و تایید می‌گرفتند برمی‌گشتند. می‌دانستم که هدف اصلی‌شان نشاندن بچه‌ها کنار هم است تا حرف بزنند و یخ رابطه‌ها آب شود. وینسنت پسر شیلیایی هم‌کلاسی‌مان پرحرف است. انگلیسی‌اش هم به وضوح خوب است. پشت سر هم داستان تعریف می‌کند. می‌گوید من پذیرش برکلی داشتم. اما سوزانا قدیر بهم گفت که ما این‌جا به تو فول‌اسکولارشیپ می‌دهیم. من هم به خاطر یک مشت دلار، برکلی را فروختم. خیلی باهیجان و جالب و با تعداد کلمات بالا داستان را تعریف می‌کرد. من نمی‌توانستم مثل او روان و با این تعداد از کلمات پیچیده انگلیسی تعریف کنم داستان را. تحت تاثیر قرار گرفتم. می‌دانستم…
Read More