بزرگ‌ترین شکست شاید همان هرگز شکست نخوردن باشد!

بزرگ‌ترین شکست شاید همان هرگز شکست نخوردن باشد!

از روزهای برلین, سپهرداد
یک فیلمی از برلین هست در جولای ۱۹۴۵ و بعد از جنگ جهانی دوم که تا به حال ۶۸ میلیون بار در یوتیوب بازدید شده است. فیلم از روزهایی است که تقریبا از برلین چیزی باقی نمانده و خاکش را هم دشمنان آلمان، بین خودشان تکه پاره کرده‌اند. هنوز شوروی تصمیم به تشکیل آلمان شرقی و ساخت دیوار نگرفته البته. کیفیت فیلم بازسازی شده و خیلی واضح شده. حالا که برلین را تقریبا می‌شناسم و خیلی از خیابان‌هایش را راه رفته‌ام، دیدن فیلم برایم یک حال و هوای دیگری دارد.  این‌که خیلی از خیابان‌ها و بناهای باشکوه این روزهای برلین بعد از جنگ جهانی دوم به چه وضعیتی درآمده بودند خیلی جالب بود. برلین در سال‌های آغازین قرن نوزدهم حدود ۲۰۰ هزار جمعیت داشت. در اواسطش ۴۰۰ هزار نفر و…
Read More
دوچرخه‌سوار برلین: در جست‌وجوی مزار عباس معروفی

دوچرخه‌سوار برلین: در جست‌وجوی مزار عباس معروفی

من و پاندا, از روزهای برلین
بعد از چند هفته دوچرخه سوار شدم. آمده بودم مزار عباس معروفی را پیدا کنم اما پیدا نکردم. اصلا از همان اول معلوم بود که پیدا نمی‌کنم.  تند تند اسلایدهای درس رسانه را ساخته بودم فرستاده بودم برای هم‌گروهی‌ام و از خانه زده بودم بیرون. با خودم گفتم با دوچرخه بروم. بعد گفتم نه عرق می‌کنی وقتی رسیدی به قبرستان شاید بچایی. هوای برلین سرد شده است و هواشناسی هم احتمال باران می‌داد. آسمان شهر هم پوشیده از ابرهای خاکستری بود. گفتم بهتر است رفتنه را با قطار بروی و برگشتنی را با دوچرخه برگرد.  قبرستان والفردهوف دقیقا در غرب برلین بود. نزدیک استادیوم المپیک برلین. همان اول کار قطار اشتباهی سوار شدم. دقت نکردم که قطار اس ۱ است یا اس ۲ یا اس ۹ یا هرچه. گوگل‌مپ می‌گفت…
Read More
براندنبورگ و مشعل تفکر غرب

براندنبورگ و مشعل تفکر غرب

از روزهای برلین
براندنبورگ تور (دروازه‌ی براندنبورگ) نماد اصلی شهر برلین است. این را می‌توانی از شیشه‌های اوبان‌ها (متروها)ی برلین هم بفهمی که اکثرشان منقش به تصویری از براندنبورگ هستند. دروازه‌ای سنگی و با ابهت، ساخت اواخر قرن ۱۸ آلمان (حوالی ۱۷۹۰). دروازه‌ به دستور پادشاه پروس، شاه فردریش ساخته شده است. معماری آن ملهم از آکروپولیس یونان است.  داریوش شایگاه در صفحات اولیه‌ی کتاب «آسیا در برابر غرب»ش وقتی می‌خواهد مفهوم نهیلیسم را شرح بدهد می‌نویسد: «آلمانی‌ها به خصوص نیچه نهیلیسم را سیر نزولی تاریخ تفکر غربی دانسته‌اند. ولی برای روس‌ها، به عکس نهیلیسم یک نهضت اجتماعی و سیاسی بود که به هر حال ریشه‌ای عمیق در خلقیات قوم روس داشت. گویا اولین بار این کلمه توسط «فریدریش هاینریش یاکوبی» به کار رفته است. صرف اینکه متفکران آلمانی به این جریان توجه…
Read More
آنملدونگ

آنملدونگ

از روزهای برلین
صبح بیدار شدم افتادم دنبال کارهای آنملدونگ اتاقم. آنملدونگ یعنی این‌که رسما به حضور شهرداری و مقامات ایالت و شهر برسانی که ساکن فلان خانه شده‌ای. دیشب همین‌جوری الکی درخواست وقت دادم. سایت دانشگاه نوشته بود که صف درخواست وقتش طولانی است. اما شانس من امروز و فقط امروز جای خالی داشتند. دیگر جای خالی نداشتند تا سه هفته‌ی دیگر. سریع دریافتم و نوبت را گرفتم. از محمد پرسیدم که فرآیند چجوری است؟ گفت حتما فرم درخواستت را پرینت بگیر ببر. گفتم آخر الان که آخر شب است و قرار ملاقاتم با شعبه‌ی شهرداری برلین هم ۹ صبح است. مغازه‌ها تازه ۹ صبح باز می‌کنند. گفت یک کاریش بکن. سیستم آلمان هنوز کاغذی است و بروی فایل نشان بدهی یارو پرتت می‌کند بیرون. گشتم و توی گوگل مپ یک مغازه‌ی…
Read More
دویچ‌سمستر کارته علیه دوچرخه: روایتی از خرید دوچرخه در برلین

دویچ‌سمستر کارته علیه دوچرخه: روایتی از خرید دوچرخه در برلین

از روزهای برلین, من و پاندا
دو تا هم‌خانه‌ای دارم. یکی‌شان مراکشی است. ۲۵ سالش است. سه سال پیش آمده آلمان درس خواند. لیسانسش را گرفته و حالا هم مشغول به کار است. اهل دوچرخه نیست. خیلی هم کم‌حرف است. آن یکی ایرلندی است. تازه آمده برلین. یک کار پیدا کرده که سه روز در هفته می‌رود سر کار و سه روز هم دورکاری. هم‌خانه‌ای ایرلندی‌ام، دوچرخه دارد. ازش پرسیدم به نظرت با ۶۰-۷۰ یورو می‌توانم یک دوچرخه گیر بیاورم؟ گفت بعید می‌دانم. من خودم یک دوچرخه‌ی دست‌دوم خریدم ۲۵۰ یورو. در برلین ملت زیاد دوچرخه سوار می‌شوند. قسمت دوچرخه‌روی پیاده‌روهای اطراف خانه همیشه شلوغ‌تر از قسمت عابر است. به نظرم ۲۰۰-۲۵۰ یورو برای یک دوچرخه‌ی دست دوم شهری گران بود. گفت ببین گیرت می‌آید. اما احتمال زیاد باید خودت تعمیرش کنی. شاید ترمزش یا لاستیکش…
Read More
و اینک برلین

و اینک برلین

از روزهای برلین
برلین در اولین نگاه چطور بود؟ زیباتر از آن‌ چیزی که فکرش را می‌کردم و پردردسر همان‌طور که خیلی‌ها از جمله‌ جان کامپنر نویسنده‌ی کتاب در جست‌وجوی برلین نوشته بود. ساعت ۲:۳۰ عصر به وقت برلین بود که رسیدم به فرودگاه. هواپیمای ترکیش پر بود از مسافران از ملیت‌های مختلف که خودشان را از استانبول به برلین رسانده بودند. چند تا ایرانی بودند که از تهران دیده بودم‌شان و چشم‌آشنا شده بودند. چند تا عراقی بودند. چند نفر از قزاقستان بودند. خیلی‌ها از ترکیه. چندین نفر از چین و آفریقا و .. کلا دو تا مامور گذاشته بودند برای چک کردن ویزای کل مسافران یک هواپیما. صف خیلی طولانی بود و یک ساعتی چک کردن ویزاها طول کشید. گوگل‌مپ بهم می‌گفت که باید سکوی یک را پیدا کنم و با…
Read More