یکی از چیزهایی که سنگاپوریها به خصوص حکومتشان به آن خیلی میبالند شایستهسالاری است (ترجمهی مریتوکراسی میشود شایستهسالاری دیگر؟). اینکه اگر کسی عرضهاش را داشته باشد حتما بالا میرود و ما توی کارهایمان به آدمهای باعرضه نیاز داریم و اینکه آدمهای باعرضه را در حاشیه نگه نمیداریم.
کیشور محبوبانی توی کتاب زندگینامهاش (زیستن در قرن آسیایی) هم داستان موفقیت حکومت سنگاپور در حرکت از یک کشور جهان سومی به کشور جهان اولی را در سه حرف تعریف میکند: MPH. M یعنی Meritocracy (شایستهسالاری)، P یعنی Pragmatism (عملگرایی) و H یعنی Honesty (صداقت) و مبارزه با فساد و دروغگویی در حاکمیت.
من ویژگی شایستهسالاری را همان روزهای اول ترم تجربه کردم. امسال بیستمین سالگرد تاسیس مدرسهی لی کوآن یو بود. به همین مناسبت جشن بزرگی در هتل شانگریلا برگزار کرده بودند. توی این جشن همهی دانشجوها دعوت نبودند. از سال بالاییها، معدل بالاها دعوت بودند. از ما ترم اولیها فقط سه تا گروه دعوت شده بودند. این دعوت هم بر اساس تابعیت و ملیت نبود. بر اساس نتایج یک مسابقهی شگفتانگیز در روزهای جشن شکوفهها بود. همان مسابقهای که بچههای تازهوارد را به گروههای مختلف تقسیم کرده بودند و گفته بودند بروید جاهای مختلف سنگاپور و برای ما از مسائل سیاستی کلیپ بسازید. توی گروه ما هیچ کداممان کلیپ ساز خوبی نبودیم. در نتیجه گروه ما برنده نشده بود. گروههای برنده جایزههای دلاری گرفته بودند و بعد از دو هفته یک جایزهی دیگر هم بهشان رسید: شرکت در جشن بیستمین سالگرد تاسیس دانشکده. توی جشن هم مقامات بالای سنگاپور (رییسجمهور و نخستوزیر و همه) حضور داشتند.
برای من معیار گزینششان بسیار جالب بود. محدودیت فضا داشتند و نمیشد که از همهی بچههای دانشجو برای شرکت در جشن دعوت کنند. سادهترین راهحل میتوانست این باشد که از هیچ کدام از دانشجوها دعوت نکنند و یا دیگر خیلی حال بدهند اینکه به اساتید سهمیه بدهند بگویند هر استاد میتواند سه تا دانشجو بیاورد. اما هیچ کدام اینها را پی نگرفتند. نتایج یک مسابقه بین تمام بچهها را ملاک قرار دادند تا به صورت عملی نشانمان بدهند که شایستهسالاریشان چه شکلی است.