راستش نمیدانم فلسفهی نمایشگاه کتاب مجازی تهران چه بود. وقتی تعداد بالایی فروشگاه آنلاین کتاب با زیرساختهای درست و درمان هستند، چه اصراری بر یک سایت جدید آن هم به مدت محدود؟! تخفیف بیست درصد را هم که میشد آن سایتها ارائه بدهند و پولش را از دولت بگیرند. حمایت از بخش خصوصی و این حرفها هم میشد.
این وسط خوش به حال اداره پست شد. هر ناشری جدا جدا کتابهای سفارش داده شده را میسپرد به اداره پست. آن سایتها یکهو پنجاه تا کتاب از پنجاه تا ناشر را یکجا با پیک تحویلت میدادند. اما سیستم نمایشگاه مجازی کتاب هر ناشر یک بسته پستی است. اداره پست هم که قر و قمیش دارد: بسته حتما باید پاکت داشته باشد و مامور دم ساختمان تحویل بدهد و نه توی ساختمان. حالا شانست آدرس محل کار را داده باشی و کف دستت را بو نکرده باشی که باید با پستچی بداخلاق محلهی دریاننو شاخ به شاخ شوی هم یک داستان است. این وسط ناشرها کتاب اشتباهی میفرستند و دوباره باید دست به دامان پستچی شوند. یا پستچی پاکتها را اشتباه تحویل میدهد و کتاب تو کتابی میشود که بیا و ببین.
ولی…
ولی لذت باز کردن یک پاکت نامه چیز عجیبی است. آن هول و ولای زود پاره کردن پاکت و دست یافتن به راز بزرگ نهفته در آن. آن دستپاچگی که از کجای پاکت پاره کنم که گنج درونش کمترین آسیب را ببیند… لذت عجیبی دارد.
میگفتند با تلویزیون و اینترنت کتاب میمیرد. اما کتاب هیچ وقت نمرد.
میگفتند با تلفن و ایمیل، نامه و پاکت نامه و پست به موزه میرود. اما نمیرود….
لذت باز کردن یک پاکت نامه عمیقتر از این حرفهاست…