زمانی برای پایان سیاست تعلیق؟!

یادداشت منتشر شده در روزنامه‌ی پیام ما شماره ۲۶۷۸ مورخ ۱۶ مهر ماه ۱۴۰۲ در مورد موج افغان‌ستیزی در ماه‌های اخیر در جامعه‌ی ایران.

موج افغان‌هراسی شکل‌گرفته در ماه‌های اخیر با سرعتی نمایی به مرحله‌ی خشونت علیه مهاجران افغانستانی در شهرهای مختلف ایران رسیده است. خبرهای حمله‌ی خودسرانه‌ی برخی از افراد به خانه‌های افغانستانی‌ها به سرعت در فضای اینترنت پخش می‌شود و اگر این وضعیت با همین فرمان ادامه پیدا کند اصطکاک‌های بین ایرانیان و مهاجران افغانستانی بیش از این هم خواهد شد و اگر مدیریتی هوشمندانه صورت نپذیرد قابلیت تبدیل به یک بحران فراملی را هم دارد.

در مورد علل به وجود آمدن این اتفاقات گمانه‌زنی‌های مختلف و متعددی صورت می‌گیرد. برخی حساس شدن گروه‌هایی از جامعه‌ی ایران به حضور مهاجران افغانستانی را به فعالیت‌های رسانه‌ای دشمنان ارتباط می‌دهند. گواه حرف‌های آنان پخش شدن دوباره‌ی کلیپ‌های قدیمی و یا کلیپ‌های جعلی و ایجاد گروه‌ها و کانال‌های مهاجرستیز با محتوای نفرت‌پراکنی در فضای مجازی است. گروهی دیگر آن را یک واکنش طبیعی جامعه‌ی ایران عنوان می‌کنند و استدلال می‌کنند که این یک اصل پذیرفته‌شده‌ی جهانی است که مشکلات اقتصادی میزان دیگری‌پذیری را در جوامع کاهش می‌دهد و مردم ایران نیز به دلیل مشکلات اقتصادی نسبت به دیگری (در این جا افغانستانی‌ها) دیگر روی خوش نشان نمی‌دهند. برخی دیگر بحران اعتماد به حاکمیت را پیش می‌کشند. این‌که میزان اعتماد مردم به حاکمیت کاهش پیدا کرده است و این احساس در مردم ایجاد شده است که حاکمیت برنامه‌ای برای کنترل مرزها ندارد. در ماه‌های اخیر وزیر کشور بارها اعلام کرده است که مهاجران افغانستانی برای ایران طبق برآوردها خطر امنیتی نیستند و هر بار هم تعداد آن‌ها را ۵ میلیون نفر اعلام کرده است. اما گویی برای بخش‌هایی از جامعه‌ی ایران این حرف‌ها مورد اعتماد نیست. حمله‌های خودسرانه‌ی اخیر گروه‌هایی از ایرانیان به جان و مال مهاجران افغانستانی نیز گواه این ادعا عنوان می‌شود. در این میان گمانه‌زنی‌های سیاسی هم بسیار پرطرفدار شده‌اند. از یک طرف نیروهای مخالف دولت اعلام می‌کنند که دولت به دنبال جایگزین کردن مهاجران به جای ایرانیای جلای وطن‌کرده است. از آن طرف هم نیروهای موافق دولت مهاجران افغانستانی را عامل گرانی‌های دو سال اخیر و افزایش مصرف نان و مواد غذایی عنوان می‌کنند. یک نگاه هم عنوان می‌کند که چون ایران از نظر ژئوپلتیکی در چهارراه جهان قرار دارد، بنابراین تحت تأثیر جریان‌های فکری جهانی هم قرار می‌گیرد. قدرت گرفتن راست‌های افراطی و ضدمهاجر در کشورهای مختلف بر روشنفکران و جامعه‌ی ایران هم به صورت نامحسوس تأثیر گذاشته و ‌‌آن‌ها را افغان‌ستیز کرده است. مسئله‌ی بسیار مهم این است که در اکثر کشورهای جهان در نهایت این دولت‌ها هستند که مدیریت امور مهاجران را در دست دارند و سیاست‌های آ‌ن‌هاست که تعیین‌کننده خواهد بود.

حقیقتی که وجود دارد این است که حکمرانی مهاجرت در ایران در سال‌های اخیر از تصمیمات اساسی پیرامون این موضوع طفره رفته است. بنا بر نظر کارشناسان، سیاست اصلی ایران در قبال مهاجران همواره نگه داشتن آنان در وضعیت تعلیق بوده است. سیاستی که در کوتاه‌مدت به نظر پربازده و کم‌هزینه می‌آید، اما در بلندمدت بسیار هزینه‌زاست که این روزها هم شاهد برخی هزینه‌های آن هستیم.

منظور از وضعیت تعلیق چیست؟ یعنی این‌که مهاجران افغانستانی در جامعه‌ی ایران حضور داشته باشند، اما هیچ‌گاه به صورت رسمی پذیرفته نشوند؛ یعنی این‌که مرزهای ایران به صورت رسمی برای پذیرش مهاجران افغانستانی بسته باشد، اما ورود زیرسبیلی به کمک قاچاق‌برها ممکن باشد. در حال حاضر شاهد حضور نسل‌های چهارم مهاجران افغانستانی در ایران هستیم. قوانین تابعیت ایران بیان می‌کنند نسل‌های دوم با شرایطی خاص و نسل‌های سوم مهاجران باید جزئی از جامعه‌ی ایران به شمار بروند. چون که در حقیقت آنان از جایی دیگر به ایران مهاجرت نکرده‌اند. اما این قوانین هیچ‌گاه اجرایی نشده‌اند. چون هدف در تعلیق نگه داشتن مهاجران بوده است تا در وقت لازم به افغانستان بازگردانده شوند. از سویی دیگر بخش عمده‌ای از مهاجرت‌ها به ایران با انگیزه‌های اقتصادی صورت می‌گیرد. با توجه به توسعه‌نیافتگی ذاتی بازار کار ایران و دانش‌بنیان نبودن آن، نیاز به نیروی کار کم‌مهارت بالا است. ورود و حضور غیرقانونی این مهاجران باعث می‌شود تا استفاده از آنان برای کارفرمایان هزینه‌ی بسیار کمتری داشته باشد. عدم پذیرش رسمی مهاجران باعث کاهش هزینه‌ی تولید می‌گردد و در مواقعی که اعتراضات کارگری صورت می‌گیرد دولت به راحتی به بهانه‌ی اخراج مهاجران غیرقانونی مسئله‌ را موقتا حل می‌کند. در مجامع بین‌المللی عنوان می‌شود که مهاجران افغانستانی به صورت پناهجویی و پناهندگی به ایران می‌آیند تا شاید کمک‌های سازمان‌های جهانی مشمول حال ایران هم بشود که متاسفانه نمی‌شود. این چهارچوب‌بندی باعث می‌شود تا ریشه‌های اصلی مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران (شرایط اقتصادی افغانستان) در نظر گرفته نشود و برای حل ریشه‌ای این مهاجرت‌ها که نیازمند دیپلماسی فعال اقتصادی بین دو کشور است اقدام چندانی صورت نگیرد.

برای جلوگیری از بحران چه باید کرد؟ مهاجران افغانستانی حاضر در ایران یکدست نیستند و نباید همه‌ی آنان را به یک چوب راند. فارغ از تصمیمات اساسی که باید در مورد هر گروه اتخاذ شود (اجرای قوانین تابعیت، ایجاد سیستم رسمی تبادل نیروی کار و کاهش ورودهای غیرقانونی، تضعیف سیستم قاچاقبری، ایجاد ظرفیت‌های تولید در کشور افغانستان و…)، اقدام عاجلی که باید دولت صورت بدهد، شفافیت است. تا قبل از تسلط طالبان، آمار مهاجرت‌ها به ایران از طریق سازمان‌‌های بین‌المللی حاضر در افغانستان قابل رصد بود. اما پس از تسلط طالبان تولید این آمارها متوقف شده و از سمت مقام‌های کشور ما نیز جزییات دقیق آماری ارائه نمی‌شود. بیان دقیق آمارها و سیاست‌ها و نه کلی‌گویی اولین اقدام برای آرام‌سازی فضا است. مردم ایران نباید غریبه شمرده شوند. گنگ و مبهم بودن موضوع حضور مهاجران افغانستانی باعث بحران‌سازی بیشتر موضوع خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *