با افغانستانی‌ها چه کنیم؟

با افغانستانی‌ها چه کنیم؟

چندرسانه‌ای, دیاران, مصاحبه‌ها
گفت‌وگویی صریح و بی‌پرده در مورد حضور چندمیلیونی مهاجران افغانستانی در ایران و چالش‌ها، پیامدها و راه‌حل‌های آن با حضور پیمان حقیقت‌طلب (مدیر پژوهش اندیشکدهٔ دیاران) و مصطفی جهانبخش (مدیر گروه سیاست خارجه مرکز پژوهش‌های مجلس و نویسنده طرح قانونی سازمان ملی مهاجرت). با افغانستانی‌ها چه باید کرد؟ سوالی که مخصوصا در دو سال اخیر با سیل مهاجرت پس از طالبان به اوج خود رسیده. عده ای موافق اخراج همه مهاجرین از کشور هستند و برخی موافق پذیرش آن‌ها. طیفی از نظرات دراین‌باره وجود دارد. در این نشست با حضور پیمان حقیقت‌طلب (مدیر پژوهشی اندیشکده دیاران) و مصطفی جهانبخش (مدیر گروه سیاست خارجه مرکز پژوهش‌های مجلس و نویسنده طرح قانون سازمان ملی مهاجرت) به این سوالات میپردازیم:- چند تبعه افغان با چه ویژگی‌های سنی، جنسی، وضعیت شغلی و ... در…
Read More
گفت‌وگوهای دو یهودی درباره‌ی فلسطین

گفت‌وگوهای دو یهودی درباره‌ی فلسطین

کتاب‌باز
درباره فلسطین نویسنده: نوام چامسکی مترجم: محسن عسکری جهقی ناشر: ثالث نوبت چاپ: ۵ سال چاپ: ۱۴۰۲ تعداد صفحات: ۲۵۸ شابک: ۹۷۸۶۰۰۴۰۵۲۰۲۳ بر پیشانی‌نوشت کتاب «درباره‌ی فلسطین» نام دو یهودی به چشم می‌خورد: نوام چامسکی و ایلان پاپه. چامسکی برای همگان مشهورتر است: از عالمان حال حاضر جهان که در حوزه‌های مختلفی صحبت کرده و تخصص دارد. ایلان پاپه احتمالا برای کسانی که پیگیر مسئله‌ی فلسطین هستند نام‌آشنا است. مورخ و فعال اجتماعی اهل اسرائیل که در حیفا به دنیا آمده و تا سال ۲۰۰۸ هم استاد علوم سیاسی دانشگاه حیفا بود. اما بعد از آن از اسرائیل به انگلستان مهاجرت کرد و رئیس مرکز اروپایی مطالعات فلسطین شد و از منتقدان شماره‌ی یک اسرائیل در جهان که کتاب‌های زیادی هم در این باره نوشته است. کتاب «درباره‌ی فلسطین» دو بخش کلی دارد: گفت‌وگوها و بازتاب‌ها. بخش گفت‌وگوها…
Read More
در میان تیفوسی‌ها

در میان تیفوسی‌ها

سپهرداد
شانسی شانسی بود که بازی مهمی درآمده بود. یعنی راستش اصلا برایم مهم نبود که بازی مهمی باشد یا نباشد. فقط می‌خواستم جو استادیوم را تجربه کنم. اما بازی حساسی شده بود. همین اهمیت بازی باعث شده بود که آدم‌های استادیوم‌برو را در منتهی‌الیه احساسات‌شان ببینم. وقتی در راه برگشت بودیم چهره‌ی آدم‌های سکوی ۱۸ استادیوم آزادی هی توی ذهنم می‌رفت و می‌آمد. تکه دستمال کاغذی‌ای که برای در امان ماندن گوشم از صدای بوق‌ها و عربده‌ها و فحش‌ها از نیمه‌ی دوم بازی به بعد توی گوشم فرو کرده بودم، آن تو گیر کرده بود و در نمی‌آمد و صداهای اتوبان و داخل ماشین را بم می‌شنیدم و هم‌زمان آدم‌هایی که دیده بودم داشتند توی ذهنم درونی می‌شدند: سربازهای جلوی درها، آن پسره که منتظر دعوا بود، آن پسر بغل‌دستی‌ام…
Read More
کارگاه سفرنامه‌نویسی

کارگاه سفرنامه‌نویسی

سپهرداد
احمد مدقق یک کار خوبی را شروع کرده است. او یک مجله‌ ویژه‌ی کودکان افغانستانی حاضر در ایران راه انداخته به اسم «این‌ها». اما به نوشتن و صفحه‌آرایی و چاپ مجله اکتفا نکرده و حواسش بوده که بخش اصلی کار یک مجله و کتاب این است که بتواند با مخاطب هدف خودش ارتباط بگیرد. راه افتاده و شهر به شهر می‌رود به سراغ مدارس ویژه‌ی کودکان افغانستانی و طی یک نصفه روز تلاش می‌کند تا بچه‌ها را با مجله‌ی «این‌ها» و محتواهایش آشنا کند. خوب می‌داند که بچه‌های افغانستانی متولد ایران و یا بچه‌هایی که در حال بزرگ شدن در مدارس ایران هستند، تناقض‌های هویتی خیلی وحشتناکی را تحمل می‌کنند و دارد سعی می‌کند با مجله‌ی این‌ها روی آن گسل‌ها هویتی کار کند و بتواند در بچه‌ها هویتی یکپارچه و…
Read More
نیازمند راه‌‌حل پایدار هستیم

نیازمند راه‌‌حل پایدار هستیم

مصاحبه‌ها
واکاوی حضور اتباع افغانستانی در ایران و تحلیل سیاست اخراج آنها در گفت‌وگو با پیمان حقیقت‌طلب، مدیر پژوهش انجمن دیاران مصاحبه‌کننده: مریم لطفی- خبرنگار گروه جامعه‌ی روزنامه شرق ماجرای حضور اتباع به‌ویژه افغانستانی‌ها در ایران یکی از موضوعات مهم است و معمولا در سرخط خبرها. از ابتدای امسال دوباره موضوع بازگردان آنها به کشورشان داغ شده است؛ موضوعی که البته همواره موافقان و مخالفانی هم دارد. پیمان حقیقت‌طلب، مدیر گروه پژوهش انجمن دیاران، در تشریح وضعیت فعلی حضور اتباع افغانستانی در ایران و سیاست اخراج آنها از کشور به «شرق» می‌گوید: «اگر با اخراج اتباع و اعمال خشونت کار تمام می‌شد و آنها دیگر به ایران برنمی‌گشتند، حرفی نبود؛  اما این‌طور نیست». اوایل سال ۱۳۹۶ انجمن دیاران با هدف بهبود زیست مهاجران در ایران تأسیس شد؛ انجمنی که می‌کوشد با رویکردی…
Read More
حتی نمی‌شود گفت شاید که آینده از آن ما…

حتی نمی‌شود گفت شاید که آینده از آن ما…

دیاران, سپهرداد
از صبح نشسته‌ایم به خواندن پرونده‌ها و تمام نشده‌اند. مدرسه‌ی خیریه، گام اول را نسبتا خوب برداشته: سعی کرده که اطلاعات بچه‌ها را تمام و کمال ثبت کند. حالا نوبت ماست که بررسی کنیم ببینیم چه جور می‌شود وضعیت زندگی این بچه‌ها را بهتر کرد و از منفی ۲۰ به منفی ۱۰ رساند. همه‌شان افغانستانی هستند. فکر می‌کردم از نظر مدارک اقامتی بیشتر لنگ بزنند. اما آن‌قدر هم اوضاع بد نیست. اکثر قریب به اتفاق‌شان در طرح‌های سرشماری شرکت کرده‌اند و خانواده‌شان سعی کرده خودش را جایی در دولت ثبت کند و غیرقانونی نباشد. همین خیلی است. البته که گرفت و گیرها بیشتر است و وضعیت هر کدام‌شان پیچیده. همه‌ش یاد تولستوی می‌فهمم که می‌گفت آدم‌های خوشبخت قصه‌های مشابهی دارند اما آدم‌های بدبخت هر کدام‌شان یک قصه‌ای. بر اساس داده‌های…
Read More
پس از شناسنامه

پس از شناسنامه

دیاران, یادداشت‌های مطبوعاتی
مادران و فرزندانی که از شناسنامه‌ی ایرانی محروم بودند از تغییرات زندگی‌شان بعد از دریافت شناسنامه می‌گویند... مقاله‌ی منتشرشده در شماره‌ی هفتم نشریه‌ی اندیشه‌ی آینده (نشریه‌ی اجتماعی درباره‌ی مسائل جامعه‌ی ایران) در آذرماه سال ۱۴۰۲ مقدمه: زندگی صاحبان روایت‌های زیر، نقطه‌ی عطفی دارد که برای هر کدام‌شان سال‌ها و سال‌ها به تعویق افتاده بوده؛ نقطه‌ی عطفی که شاید برای دیگران، تنها یک کار معمول و پیش‌پاافتاده‌ی اداری مانند دیگر امورات اداری در کشور باشد. اما برای آنان نقطه‌ی عطف، آغاز استقلال یا تلاش برای پی گرفتن آرزوهای‌شان بود. از فرزندان مادر ایرانی و والدینی که با همسر افغانستانی ازدواج کردند تنها یک سوال پرسیدیم و آن هم اینکه زندگی‌شان بعد از دریافت شناسنامه تغییری کرده است؟ اگر آری، برای‌مان کمی از این تغییر بگویند. ۱. حمید، ۲۷ ساله، ساکن رباط‌کریم:…
Read More
به زیارت شیخ احمد جامی

به زیارت شیخ احمد جامی

حاج سیاح
چند سال پیش که به افغانستان می‌رفتیم، حسرت دیدن تربت جام به دلم مانده بود. از کمربندی شهر رد شده بودیم. دیر شده بود و راننده می‌گفت که مرز را بعد از ساعت ۴ عصر می‌بندند. باید زودتر برویم. آن بار از کنار شهر تربت جام فقط رد شده بودیم. این بار اما فرصتش را داشتم.یک بار دیگر هم هوس تربت جام به دلم افتاده بود. یادم نیست چند سال پیش بود. رفته بودم ترمینال مشهد و احتمالا منتظر اتوبوس به سمت تهران بودم. سمت دیگر ترمینال پر بود از بنزهای ۳۰۲ و اتوبوس‌هایی خیلی خسته‌ای که رانندگان‌شان داد می‌زدند تربت جام تربت جام. الان‌ها که دیگر اصلا نمی‌شود ۳۰۲ دید در ترمینال‌ها. همان‌موقع هم کمیاب بود. یادم می‌آید تابستان بود. روی سقف ۳۰۲ها هم بلااستثنا کولر آبی آبسال ۴۰۰۰…
Read More
بار دیگر ۲۸

بار دیگر ۲۸

سپهرداد
تمام این سال‌ها هم که دور هم جمع می‌شدیم توی کافه‌ها و سینماها و تاترها بوده. فضاهای عمومی. طعم بار دیگر دور هم جمع شدن را می‌چشیدیم. اما تمام و کمال نبود. مال مال خودمان نبود. لذت می‌بردیم که بعد از ۱۵ سال ۲۰ سال هنوز می‌توانیم دور هم جمع شویم. گیریم سالی یک بار. هفته‌ی پیش که با حمید و امیرحسین رفته بودیم سرخه‌حصار، اول جاده‌خاکی‌ها دو تا پسر نوجوان به ما پیوستند. نمی‌دانم از کجا فهم‌شان بیجک گرفت که ما کل تپه‌ها را رکاب خواهیم زد و آن‌جاها را مثل کف دست می‌شناسیم. یکهو آمدند کنارمان گفتند می‌شود ما هم با شما بیاییم؟ گفتیم چرا که نه. نوجوان بودند و ورجه وورجه زیاد می‌کردند. اما می‌دانستند که باید همراه ما بیایند. شعف و تعجب کاشفانه‌شان از دیدن گله‌ی…
Read More
به دیدار کاخ مرمر

به دیدار کاخ مرمر

حاج سیاح, سپهرداد
دیروز به دیدار کاخ مرمر رفتم. قبل از بازدید به عمد چیزی در مورد کاخ مرمر نخواندم. حتی سعی کردم عکس‌های کاخ را هم نبینم. می‌خواستم پیش‌زمینه نداشته باشم. با تور سفرنویس رفتم. با توجه به شرایط فعلی‌ام برایم مبلغ تور گران هم بود. اما خودم را دربست سپردم به روایت مجری تور. بهانه‌ی اصلی روایت تور، ترور نافرجام محمدرضا شاه در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ در کاخ مرمر بود. به بهانه‌ی این ترور اتاق به اتاق کاخ مرمر را رفتیم و دیدیم و قصه‌ی ساخته‌ شدن این ساختمان مرمری سبز را که کم کم دارد صد ساله می‌شود شنیدیم. راستش قر و اطوارهای امنیتی بازدید از کاخ را هم دوست داشتم. در نگاه اول این‌که ساعت و موبایل و کیف و کلید و همه‌ی چیزهای فلزی‌ات را ازت بگیرند و…
Read More