نقش جهان و کولوسئوم

نقش جهان و کولوسئوم

حاج سیاح, سپهرداد
نقش‌جهان در غروب تابستان در حال پس دادن گرمای کل روز بود. اما نسیمی که با تاریک شدن هوا داشت وزیدن می‌گرفت حس خوبی به آدم می‌داد. حجره‌های اطراف میدان همه باز بودند. از یکی از حجره‌ها که درهای آهنی ساده‌ی سبک دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ با دستگیره‌های آلومینیومی ساده و شیشه‌های بزرگ یک‌سره داشت قیمت آینه‌ی گهواره‌ای نقره‌کاری پرسیدیم. به نظرم گران می‌گفت یا بهتر بگویم من بی‌پول‌تر از آن بودم که توان خریدش را داشته باشم.  بعد از جلوی یک خانواده‌ی بزرگ ۱۲-۱۳ نفره رد شدیم. دقیقا جلوی مسجد جامع زیلو پهن کرده بودند و داشتند سوسیس و گوجه و خیارشور می‌خوردند. تمام زن‌ها‌ی نشسته روی زیلو چادر سیاه پوشیده بودند و به طرز عجیبی حجاب‌شان کامل بود. خواستم بپرسم چرا اصفهانی‌ها این‌قدر مذهبی‌اند؟ بعد دیدم این که…
Read More
حفاری در آب‌های عمیق

حفاری در آب‌های عمیق

از روزهای سنگاپور, حاج سیاح
کنفرانس مذاکره برای حفاری در آب‌های عمیق در زوریخ. جهان روز به روز بیشتر به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر و باتری‌ها پیش می‌رود. به خاطر همین نیاز به مواد معدنی خاصی همچون نیکل، کبالت، منگنز، لیتیم و خیلی از کمیاب‌ها روز به روز افزایش پیدا می‌کند. چین به خاطر داشتن برخی معادن و تکنولوژی استفاده از آن‌ها در حال حاضر از بقیه‌ی کشورها به خصوص در صنعت خودروهای برقی و انرژی‌های تجدیدپذیر جلوتر است. اما این مواد در سطح کره‌ی زمین محدودند و ممکن است چین هم به زودی منابعش تمام شود. یک راه حلی که برای تامین این مواد کمیاب وجود دارد، رجوع به اعماق اقیانوس‌ها است.  کف اقیانوس‌ها سرشار از مواد معدنی کمیاب است. کف اقیانوس‌ها خودش جهانی دیگر است. جهانی پر از کوه‌ها و تپه‌ها و دشت‌ها، همه…
Read More
سنت یوستینو

سنت یوستینو

حاج سیاح
سنت یوستینو؟ راستش دوست دارم آن را هم یکی از خانه‌های زندگی‌ام بنامم. اقامتم در سنت‌یوستینو فقط یک هفته بود. آن هم راستش فقط به عنوان خوابگاه ازش استفاده کردم. صبح ساعت ۷:۳۰ از سنت یوستینو می‌زدم بیرون و وقتی برمی‌گشتم ساعت ۱۰.۵-۱۱ شب بود و فقط می‌رسیدم پیام‌ها را چک کنم و خودم را برای روز بعدش آماده کنم و بخوابم. اما این خانه و محل قرارگیری‌اش و هوای زوریخ جوری دلچسب‌ بود که دلم می‌خواهد آن را هم به عنوان یکی از خانه‌های زندگی‌ام بنامم. دو هفته جنگ را با پوست و گوشتم احساس کرده بودم و تعلیق بین زنده ماندن و نماندن و ویرانی و نومیدی خسته و له و لورده‌ام کرده بود. وقتی از تهران داشتم می‌زدم بیرون، این شهر تا شعاع ۲۰۰ کیلومتری‌اش در چنان…
Read More
خوی و عبور از مرز رازی

خوی و عبور از مرز رازی

حاج سیاح
خوی زیباتر از آن چیزی بود که فکرش را می‌کردم.  این طور برنامه‌ریزی کرده بودیم که یک‌کله از تهران تا خوی برانیم و بعد شب را در یکی از روستاهای جاده‌ی خوی تا مرز رازی بیتوته کنیم و صبح کله‌ی سحر لب مرز باشیم. فکر می‌کردم به خاطر تعطیلی فرودگاه‌ها و سایه‌ی جنگ، مرز ایران و ترکیه شلوغ باشد. افزایش قیمت کرایه‌ی مرز تا وان که این را می‌گفت.  تهران تا نزدیک خوی را من راندم. فقط دو بار توقف داشتیم. یک بار برای نوشیدن یک لیوان چای و بار دیگر هم برای سوخت‌گیری. از زنجان به بعد، پمپ‌بنزین‌ها فقط اجازه‌ی سوخت‌گیری ۲۵ لیتری با هر کارت را می‌دادند. این باعث می‌شد تا ماشین‌ها زودتر به پمپ بنزین‌ها نیاز پیدا کنند و همه‌شان شلوغ باشند. نیم ساعت طول کشید تا…
Read More
موزه ملی سوییس

موزه ملی سوییس

حاج سیاح
موزه ملی سوییس در مرکزی‌ترین نقطه‌ی شهر زوریخ واقع شده است. دقیقا کنار ایستگاه قطار مرکزی زوریخ، در دل شهر، در شبه‌جزیره‌ی بین دو رود سیهل و لیمات. از ایستگاه راه‌اهن که خارج می‌شوی یک ساختمان رویایی قرون وسطایی را جلوی چشم‌هایت می‌بینی. ازین ساختمان‌ها که شبیه قلعه‌های رویایی کارتون‌های دوران کودکی‌مان است. ازین‌ها که توی دیزنی‌لندهای جاهای دیگر دنیا یک مکان برای فروختن رویا به کودکان است. اما این یکی واقعی است. موزه‌ی ملی سوییس است. ساختمانش با برج‌ها و باروها و نمای سنگی زیبا، به سبک کاخ-قلعه‌های عصر رنسانس فرانسه در سال ۱۸۹۸توسط گوستاو گول ساخته شده است.  ساختمان موزه ملی سوییس معماری موزه‌های ملی و داستان ساخت‌شان همواره نمادین است. عناصر معماری به تو نشان می‌دهند که آن کشور دلش می‌خواهد خودش را به کدام بخش از…
Read More
تهران، زوریخ، میلان، رم، استانبول، تهران

تهران، زوریخ، میلان، رم، استانبول، تهران

سپهرداد, حاج سیاح
ساکتم. خیلی ساکتم. در حقیقت خفه‌خوان گرفته‌ام. توی عمرم هیچ وقت خالی از موضوع نوشتن نبوده‌ام. حتی این روزها بیشتر از هر موقعی پر از نوشتنم. اما ساکتم. بعد از جنگ خفه‌خوان گرفتم. پ را در زوریخ می‌بینم و م را در میلان. به آینده خوش‌بین‌اند. می‌گویند این جنگ، احتمالا دستگاه حاکمیتی ایران را کمی واقع‌بین می‌کند. من خوش‌بین نیستم. بعد از جنگ اینترنت بیش از هر زمانی در ایران محدود شده است. دوست ندارم اسمش را بگذارم ملی. چون به نظرم ملی کلمه‌ی مثبتی است و به کار بردن آن برای یک اینترنت محدود، خالی از معنا کردن کلمه‌ی باارزش ملی است. من غرور ملی، ارزش‌های ملی و حتی تولید ملی را می‌پرستم. اما اینترنت ملی… تهی کردن واژه‌ها از معنا، یکی از پست‌ترین کارهایی است که حکمرانی بد…
Read More
سری‌لانکا به سبک فیلاس فاگ

سری‌لانکا به سبک فیلاس فاگ

حاج سیاح
راستش شک داشتم اصلا به سری‌لانکا راهم بدهند یا نه. به خاطر همین هم از توی سایت آگودا گزینه‌ای را پیدا کرده بودم که پرداخت بعد از اقامت باشد. ارزان‌ترین را هم سعی کرده بودم پیدا کنم که اگر راهم دادند هزینه سفرم حداقلی باشد. سر هزینه‌های سه چهار تا ویزایی که اقدام کردم این ترم از نظر مالی در مضیقه قرار گرفتم. گشته بودم ارزان‌ترین راه ممکن برای برگشت به تهران را پیدا کرده بودم: با هواپیمایی سری‌لانکا از سنگاپور بروم سری‌لانکا. یک توقف در سری‌لانکا داشته باشم و بعد هم دبی و از دبی هم به تهران. تا دبی برایم ۳۵۰ دلار آب می‌خورد. بعدش را هم امیدوار به پروازهای ایرانی بودم که با ۱۰۰-۱۲۰ دلار من را به تهران برسانند. هواپیمایی امارات اگر استفاده می‌کردم حدود ۸۰۰…
Read More
باید شعری سرود برای زیبایی اندونزی

باید شعری سرود برای زیبایی اندونزی

سپهرداد, حاج سیاح
از اندونزی برگشته‌ام. نشسته‌ام توی اتاقم و دارم به شعرخوانی شاملو (سکوت سرشار از ناگفته‌هاست) گوش می‌دهم و هفته‌ی پرهیاهویی را که از سر گذرانده‌ام مزه مزه می‌کنم. حس می‌کنم پرتر و در عین حال خالی‌تر شده‌ام. در درونم نقطه‌های قوت وجودم ورقلمبیده‌تر شده‌اند و خلاءهایم بیش از هر وقت و زمان و مکانی دارند شیهه می‌کشند. شعر مارگورت بیگل را دارم عمیق‌تر درک می‌کنم انگار. فکر کنم از عجایب سفرهای دور و دراز است این حالت: خالی‌تر و پرتر می‌شوی.  بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر در اندونزی قطارسواری کردم. بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر در شهرها و جاده‌های مختلفش ماشین‌سواری کردم. به دو قله‌ی آتشفشانی‌اش رفتم. گدازه‌های دودفشان دهانه‌‌ی برومو را به تماشا نشستم و دود سوختن گوگرد آتش آبی دریاچه‌ی بالای کوه آی‌-جن را استنشاق کردم. به معبد بودایی بورومودور…
Read More
دیدار در هاوکر

دیدار در هاوکر

از روزهای سنگاپور, حاج سیاح
سنگاپور این‌جوری است که یک متخصص سرطان خون یکهو ناگهانی از یک کنفرانس توی فیلپین برمی‌گردد. یک روز توی سنگاپور استراحت می‌کند و بعد می‌خواهد با پرواز بعدی برود بیشکک قرقیزستان برای یک کنفرانس دیگر. بعد می‌گوید می‌خواهم بوتانیک گاردنز را ببینم. بعد می‌بینند که پیمان که تا دیروز کینگ سرخه‌حصار بوده، حالا شده کینگ بوتانیک گاردنز. به من پاسش می‌دهند و من هم خیلی تند و تیز و سرعتی می‌برمش دو تا از دریاچه‌های را نشانش می‌دهم، باغ ارکیده را بازدید می‌کنیم (برای من دانشجو بلیطش ۱ دلار بود و برای او که توریست خارجی محسوب می‌شد ۱۵ دلار) و از بخش جنگل آمازون بوتانیک گاردنز رد می‌شویم. ناهار را هم می‌رویم در هاکر آدام می‌خوریم. نمی‌دانم هاکر را چه تعریف کنم. معنای لغوی‌اش دستفروش است. این‌جوری است که…
Read More
کانون پرورش فکری و جشن هنر شیراز و هنر سیاست‌گذاری!

کانون پرورش فکری و جشن هنر شیراز و هنر سیاست‌گذاری!

از روزهای سنگاپور, حاج سیاح
پردیس اصلی دانشگاه ملی سنگاپور یک موزه دارد. سه طبقه است و خیلی تاریخ و هنر محور است. در مورد سنگاپور هم نیست راستش. طبقه‌ی اولش کامل به تمدن چین اختصاص دارد. طبقات بالا سایر تمدن‌های آسیایی. بین دیوارهای طبقه‌ی اول، مابین آثار نقاشان معاصر چینی که آثارشان در این موزه است، روی چند تا از دیوارهای سفید موزه، مستندات و نامه‌ها و نقل‌قول‌های مربوط به تاسیس این موزه و به طور کلی مبحث هنر و فرهنگ حک شده است. یکی از نامه‌ها از قول معاون اول نخست‌وزیر (آقای گو چوک تونگ) به معاون دوم بود در مورد گزارش مشورتی شورای هنر و فرهنگ سنگاپور در سال ۱۹۸۹. آقای گو چوک تونگ را در کنار لی کوآن یو از معماران سنگاپور مدرن می‌دانند و همین نامه‌ی یک صفحه‌ای برای من…
Read More