
نقش جهان و کولوسئوم
نقشجهان در غروب تابستان در حال پس دادن گرمای کل روز بود. اما نسیمی که با تاریک شدن هوا داشت وزیدن میگرفت حس خوبی به آدم میداد. حجرههای اطراف میدان همه باز بودند. از یکی از حجرهها که درهای آهنی سادهی سبک دههی ۵۰ و ۶۰ با دستگیرههای آلومینیومی ساده و شیشههای بزرگ یکسره داشت قیمت آینهی گهوارهای نقرهکاری پرسیدیم. به نظرم گران میگفت یا بهتر بگویم من بیپولتر از آن بودم که توان خریدش را داشته باشم. بعد از جلوی یک خانوادهی بزرگ ۱۲-۱۳ نفره رد شدیم. دقیقا جلوی مسجد جامع زیلو پهن کرده بودند و داشتند سوسیس و گوجه و خیارشور میخوردند. تمام زنهای نشسته روی زیلو چادر سیاه پوشیده بودند و به طرز عجیبی حجابشان کامل بود. خواستم بپرسم چرا اصفهانیها اینقدر مذهبیاند؟ بعد دیدم این که…