سفر به جی – ۵

سفر به جی – ۵

حاج سیاح
هتل عباسی دقیقا چیزی بود که صحرا اسمش را گذاشته بود معماری درون‌گرا. دیروز که از کنارش رد شدیم، تصمیم گرفته ‏بودیم که فردا صبح را بیاییم این‌جا. و تصمیم‌مان را عملی کردیم. در نگاه اول مشهور و 5ستاره بودن هتل عباسی باورکردنی ‏نمی‌آمد. یک ساختمان بزرگ نما آجری چطور می‌تواند یک هتل 5ستاره باشد آخر؟ دیروز از کنارش رد شده بودیم. از ‏پیاده‌رویی که بخارهای سونا و جکوزی‌اش بیرون می‌زد هم رد شده بودیم. ولی باز هم باورم نمی‌شد که این ساختمان ساده ‏چنین شهرت عالم‌گیری داشته باشد. صحرا می‌گفت هتل عباسی یعنی معماری درون‌گرای ایرانی. یعنی که از بیرون سادگی ‏محض و از درون دنیایی غنی و پر آب و رنگ. صحرا می‌گفت زن اصیل ایرانی هم همین‌طوری است. سادگی عبورپذیر بیرونی و ‏دنیای پر آب و تاب…
Read More
سفر به جی – ۶

سفر به جی – ۶

حاج سیاح
خیابان کنار هتل عباسی(خیابان باغ گلدسته) را که بالا بروی می‌رسی به باغ هشت بهشت. از پس حوضی بزرگ با فواره‌هایی ‏رنگین‌کمانی، می‌رسی به ساختمان بزرگی به نام کاخ هشت بهشت. ورود ممنوع است و فقط باید از بیرون به شکوهش نگاه کنی. ‏شرحش را که بعدها بخوانی، حسرت دیدن مقرنس‌های تالار مرکزی کاخ به دلت می‌ماند. کاخ هشت بهشت یک جورهایی یک ‏آپارتمان بزرگ 8 واحدی 2 طبقه بوده است. 8 واحدی که می‌گویند برای 8 حوری منتخبِ شاهی از شاهان صفوی بوده. 4 واحد ‏در 4گوشه‌ی طبقه‌ی اول و 4 واحد در 4گوشه‌ی طبقه‌ی دوم. ‏ از توی باغ که به اتاق‌های طبقه‌ی بالای کاخ نگاه می‌کنی یک چیزی توجهت را جلب می‌کند: اتاق‌های موسیقی. در دل دیوارها ‏گنجه‌هایی ساخته‌اند که محل قرار گرفتن جام‌های آب و شراب…
Read More
سفر به جی – ۷

سفر به جی – ۷

حاج سیاح
حجره‌های توی میدان نقش جهان پر بودند از صنایع دستی اصفهان. بازار اصفهان پر بود از مغازه‌های خاتم‌فروشی و مینافروشی ‏و حکاکی‌ها. از مغازه‌ای گز اصفهان خریدیم. گز بلداجی نخریدیم. گز کرمانی خریدیم. فروشنده پسرکی بود که با لهجه‌ی غلیظ ‏اصفهانی‌اش به هیچ وجه راضی به تخفیف دادن نبود. به زور 2هزار تومان را بهش ندادیم و از مغازه‌اش با بسته‌های گز فرار ‏کردیم. بسته‌های گز قیمت نداشتند. فقط تاریخ تولید و انقضا داشتند.‏ وقتی از مغازه‌های هنرفروشی(خاتم و مینا و حکاکی‌ها و...) رد می‌شدیم به این فکر کردم که چه‌قدر خوب است که این مغازه‌ها ‏سر پا اند. چه قدر خوب است که هنرهای دستی می‌توانند فروش بروند و به احتمال زیاد خوب هم می‌فروشند. چون که این‌جا ‏نقش جهان است و شهرتی عالم‌گیر دارد و حتم هر باب…
Read More
ترکمن‌صحرا-۱ (گرگان- ناهارخوران- زیارت)

ترکمن‌صحرا-۱ (گرگان- ناهارخوران- زیارت)

حاج سیاح
"نرده‌های خانه‌ات تو را از کوچه‌ها جدا می‌سازد. من دیگر در زیر باران تند فروردین و در میان بادهای آذری ننشسته‌ام که بیایی. و من بار دیگر نخواهم گفت: هلیا! گریز، اصل زندگی‌ست. گریز از هر آن‌چه که اجبار را توجیه می‌کند.  بیا بگریزیم. کلبه‌های چوبین، کنار دریا نشسته‌اند. و ما با مرغان سپید دریایی سخن خواهیم گفت. ما جاده‌های خلوت شب را خواهیم رفت. و به آواز دوردست روستاییان گوش خواهیم داد. و به هر پرنده‌ی رهگذر سلام خواهیم گفت. از عابران نشانه یک مهمان‌خانه‌ی متروک را خواهیم گرفت و آن‌ها هر چه بگویند ما نخواهیم شنید..." بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم/ نادر ابراهیمی/ ص26و 27 @@@ ما 3نفر بودیم. من بودم و محمد بود و لاک‌پشت. به هر کسی گفتم پایه نشد. میثم سربازی بود. میثم اگر…
Read More
ترکمن‌صحرا-۲ (آبشار کبودوال)

ترکمن‌صحرا-۲ (آبشار کبودوال)

حاج سیاح
باید به خودم فکر کنم؟ حالا که صدای عبور آب از میان سنگ‌ها و ریزشش از میان خزه‌ها می‌آید و هیچ صدای تکراریِ مزاحمی وجود ندارد باید به خودم فکر کنم؟ باید در سکوت و آرامش این‌جا به خودم فکر کنم؟ به روزهای آینده؟ نقشه بکشم؟ تصمیم بگیرم؟ نمی‌توانم… نمی‌توانم… فقط می‌توانم نگاه کنم. سبزی درخشان درختان انبوه چشمانم را روشن کرده‌اند. آن بالاتر باز هم درختان هستند. شاخه در شاخه در شیب کوه ایستاده‌اند و تنه به تنه‌ی هم داده‌اند و در مهی که خودش را آرام به برگ‌ها می‌مالد و رد می‌شود جادویی شده‌اند. این‌جا کجاست؟ من کی هستم؟ چه مسیری آمده‌ایم… هیچ کسی نیست. به غیر از خودمان هیچ کسی نیست. مبهوت و گیج شده‌ام. از خودم جدا شده‌ام. محمد هم مبهوت و گیج است…گرگان هنوز در…
Read More
ترکمن‌صحرا-۳ (گنبد کاووس)

ترکمن‌صحرا-۳ (گنبد کاووس)

حاج سیاح
شهر به نام برج آجری بلندی بود که 1000سال پابرجا مانده بود و بعد از 1000سال هنوز بر ترکمن‌صحرا فخر می‌فروخت و مایه‌ی مباهات یک کشور در جهان بود.(در شهریور ماه 1391 گنبد قابوس جزء فهرست میراث جهانی یونسکو قرار گرفت.) 130کیلومتر از گرگان دور شدیم و رسیدیم به گنبد کاووس. به شهری که روزگاری گرگان قدیم بود و پایتخت یک کشور.  یک راست راندیم به سوی برج قابوس و نفری 1500تومان سلفیدیم و از تپه‌ی برج بالا رفتیم تا به زیارت گنبد قابوس برویم. اگر خارجکی بودیم باید 3دلار می‌سلفیدیم، یعنی 10هزار تومان. روی تپه دور برج چرخیدیم و عظمت برج مخروطی را نظاره کردیم. تابلونوشته‌های اطراف برج را خاندیم. 70متر ارتفاع برج و 15متر فنداسیون برج و طول قطر استوانه‌ی برج و مخروطش و... چیزی در مورد کاربرد…
Read More
ترکمن‌صحرا- ۴ (خالد نبی)

ترکمن‌صحرا- ۴ (خالد نبی)

حاج سیاح
آن‌جا آخر دنیا بود. آن بالا بر فراز کوه گوگجه داغ (قدرت)، هزار تپه را زیر پایت می‌دیدی که همین طور تا افق رفته بودند و انتهای‌شان پیدا نبود. تا چشم کار می‌کرد تپه‌‌ها بودند و تپه‌ها. جاده تمام شده بود. آخر جاده می‌رسید به پای کوه گوگجه داغ (قدرت). تو بقعه و گنبدی را از آن پایین می‌دیدی و دلت قنج می‌رفت که اوووه باید برسم به آن بالا... آن بالای بالا...  عصر جمعه بود و آخر دنیا شلوغ شده بود. ما غریبه بودیم. ماشین‌های زیادی آن همه راه را کوبیده بودند آمده بودند تا برسند به آخر دنیا، به بقعه‌ی خالد نبی. مینی‌بوس‌های زیادی برای خالد نبی زائر آورده بودند. همه ترکمن بودند. وقتی به پارکینگ پای کوه رسیدیم مرد نگهبان جمله‌ای را به ترکی به‌مان گفت. هاج و واج…
Read More
ترکمن‌صحرا – ۵ (سنگ‌قبرهای قبیح)

ترکمن‌صحرا – ۵ (سنگ‌قبرهای قبیح)

حاج سیاح
خدمت برادر والاگهر و خجسته‌اختر حمیدمیرزای قائم‌مقام سلامٌ‌ لکم. کیف احوالاتکم؟ جهت مخفی و مستور مماندن حالات و احوالات ما در نزد شما، عارضیم به خدمت همایونی که هم‌چنان در سرزمین جرجان به سر می‌بریم و امروز پس از زیارت پیغامبر خدا حضرت خالد نبی، به دیدن گورستانی در همان حوالی شتافتیم.  گورستان در دره‌ی سمت شرق کوه گوگجه‌داغ و در میان چند تپه از هزارتپه‌ی اطراف واقع شده بود و گورستانی بس عجیبٌ‌غریب. از کوه سرازیر شدیم و سراشیبی کوه به قدری تند بود که برای پرهیز از سرعت گرفتن و بعد سقوط در دره، هی بایست با زانوهای‌مان ترمز می‌گرفتیم و این باعث داغ و بیژ بیژ کردن زانوهای‌مان شده بود. بالا آمدن از این سراشیبی هم خود حکایتی سنگین است...  جای همایونی خالی، وقتی سواد گورستان از…
Read More
ترکمن‌صحرا-۶

ترکمن‌صحرا-۶

حاج سیاح
بعد از یک روز پرکار شب به گنبد کاووس برگشته بودیم. دنبال جایی برای شب ماندن می‌گشتیم. 3تا گزینه بیشتر نداشتیم: شهرک فرهنگیان، هتل قابوس یا مسافرخانه‌ی خیام. هر چه‌قدر از رهگذران و راننده‌های تاکسی شهر پرسیدیم که آیا می‌توانیم جایی خانه یا سوئیت گیر بیاوریم جواب‌شان نه بود. به شهرک فرهنگیان زنگ زده بودیم. (شماره تلفن: 01725555147). جواب نداده بودند. بعد هتل قابوس(شماره تلفن: 01723345404). گفت که شبی 55هزار تومان می‌گیرد. اگر قرار بود شبی 55هزار تومان هزینه‌ی اقامت بدهیم که با پراید هاچ‌بک نمی‌آمدیم مسافرت... و در نهایت مهمان مسافرخانه‌ی خیام شدیم. یک اتاق 2تخته، شبی 12500تومان.  آقای مسافرخانه‌دار کلید اتاق و کلید دستشویی را به‌مان داد. مسافرخانه بالای یک پاساژ بود. طبقه‌ی اول مغازه‌های پاساژ بود که آن موقع شب بسته بود و طبقه‌ی دوم هم اتاق‌های…
Read More
ترکمن‌صحرا -۷ (اینچه‌برون)

ترکمن‌صحرا -۷ (اینچه‌برون)

حاج سیاح
مرز یعنی راننده تریلی‌هایی که سیگار را کج بر لب می‌گذارند و کاپشن بر دوش از شاه‌نشین خانه‌های‌شان پیاده می‌شوند و هوای صبحگاهی را با طعم گس سیگارهای‌شان می‌بلعند. مرز یعنی انتظار. انتظار تریلی‌ها با بارهای مختلف‌شان در صف ترخیص. انتظار آدم‌ها برای باز شدن مرز. مرز یعنی مرد و زنی که یشرکش با پژویی کرایه تا مرز آمده‌اند و حالا باید صبر کنند تا مرزداران اجازه‌ی عبور بدهند. مرز یعنی ردیف ماشین‌هایی که به انتظار کسانی یا مسافرانی از سفر بازگشته نشسته‌اند. مرز یعنی دیدن بهترین تریلی‌های جاده‌ها در صف انتظار. مرز یعنی جاده‌ی گنبد- اینچه‌برون.  دیگر خبری از جنگل‌های انبوه نبود. خبری هم از گندمزارها نبود. جاده از دل ترکمن‌صحرا می‌گذشت. دشت اندر دشت. با پوشش گیاهی و علف‌ها و بوته‌ها. و هوایی که هر از گاهی بوی…
Read More