کارگران بالای پل

کارگران بالای پل

از روزهای سنگاپور
این ترم هوا‌ی سنگاپور خیلی دلبر شده است. فصل بارندگی است و خبری از گرمای شدید ظهرگاهی استوا نیست. روزهای اول شدیدترین باران‌های عمرم را تجربه کردم. اما حالا این روزها دیگر باران‌ها شدید نیستند. گاه و بی‌گاه می‌بارند. آسمان اغلب ابری است. جوری است که دیگر هر روز غروب می‌روم بوتانیک گاردنز. ترم پیش حتی قبل از غروب هم هوا گرم بود و راه رفتن و دویدن در بوتانیک گاردنز عرق‌ریزان شدیدی داشت. اما این ترم هوا ملایم است. خوابگاه ما دقیقا روبه‌روی بوتانیک گاردنز است. روزی ۳ بار بوتانیک گاردنز را تجربه می‌کنم. بار اول صبح‌گاهان که به جای اتوبوس ترجیح می‌دهم ۲۰ دقیقه پیاده‌روی کنم و از میان بوتانیک گاردنز خودم را به مدرسه برسانم. بار دوم سر ظهر که دوباره پیاده برمی‌گردم و بار سوم هم…
Read More
کارگران مهاجر: بنگلادشی‌ها و فیلیپینی‌ها

کارگران مهاجر: بنگلادشی‌ها و فیلیپینی‌ها

از روزهای سنگاپور
۱. کارگران بنگلادشی با شاه‌نور مشغول آشپزی بودیم. عجیب دلتنگ بنگلادش شده و دارد روزشماری می‌کند برای فرا رسیدن پایان ترم. دقیقا فردای آخرین امتحانش بلیت برگشت به بنگلادش را خریده. بهش گفتم یک دو روز برای گشت و گذار توی سنگاپور می‌گذاشتی مرد. گفت نه. دیگر نمی‌توانم. شاه‌نور خریدهایش را از مغازه‌های بنگلادشی محله‌ی هندی‌ها می‌کند. نه مصطفی سنتر می‌رود و نه حتی فیرپرایس. خب کارگرهای بنگلادشی این‌جا زیادند و طبعا مغازه‌های خاص‌شان هم وجود دارد. ایرانی‌ها این جا کم‌اند و مغازه و راسته‌ی خاصی ندارند. صحبت سوغاتی و این‌ها شد. گفتم می‌توانی از همان مغازه‌های بنگلادشی سوغاتی بخری. گفت نه. این مغازه‌ها برای مایتحتاج اولیه ی زندگی‌اند فقط. خبری از سوغات سنگاپور در آن‌ها نیست. کمی در مورد شرایط کارگر مهاجر در سنگاپور با هم صحبت کردیم. یک…
Read More