مدیریت آب در سنگاپور

مدیریت آب در سنگاپور

از روزهای سنگاپور
ورک‌شاپ این هفته در مورد مسئله‌ی آب در سنگاپور در زمانه‌ی تغییرات اقلیمی بود. مهمان ورک‌شاپ آقای اونگ ز چین بود،‌ رئیس آژانس ملی آب سنگاپور. میزبان هم یکی از اساتید دانشگاه بود. چون مقام دولتی آقای اونگ ز چین بالا بود، از قبل به‌مان توی ایمیل گفته بودند که باید لباس رسمی بپوشید. اولش گفته بودند کت و شلوار. بعد ایمیل دوم گفتند لباس اداری کفایت است و نیاز به کت و کراوات نیست. اما به هر حال جلسه رسمی بود.جالب بود. سنگاپور در نزدیکی استوا واقع شده و بارش باران این‌جا زیاد است. اما بارش‌ها تند و سیلابی‌اند. تغییرات اقلیمی هم این ویژگی را شدیدتر کرده. اما سنگاپور الان سال‌هاست که دیگر رنگ سیل را ندیده است. به خاطر این‌که شبکه‌های هدایت آب به خوبی طراحی شده‌اند و…
Read More
تلوک آیر: خیابان ادیان سنگاپور

تلوک آیر: خیابان ادیان سنگاپور

از روزهای سنگاپور
۱. رفتم خیابان تلوک آیر. آن دفعه که رفته بودیم سیتی گالری سنگاپور، والتر با افتخار گفته بود که ما خیابان‌هایی داریم که در آن‌ها ادیان مختلف دیوار به دیوار هم بدون ایجاد هیچ مزاحمتی برای یکدیگر مشغول خدمت‌رسانی برای پیروان خودشان‌اند. خیابان‌هایی که نماد زیست صلح‌آمیز اقوام و ادیان در سنگاپور است. مثلا همین تلوک آیر. شما می‌توانید در یک پیاده‌روی ۵ دقیقه‌ای ببینید که چه‌طور سنگاپور توانسته این همه ادیان را در کنار هم در صلح و آرامش نگه دارد. راست می‌گفت. تلوک آیر خیابان عجیبی بود. اول یک معبد بودا را دیدم. بعد جلوتر مسجد الابرار را دیدم. بعد یک معبد چینی بود که مجسمه‌های اژدها داشت. آن طرف‌تر دوباره یک معبد چینی دیگر بود که با اولی کاملا متفاوت بود. جلوتر دوباره یک ساختمان بود که…
Read More
نجات داکوتا کرسنت

نجات داکوتا کرسنت

از روزهای سنگاپور
عنوان ورک‌شاپ سر ظهر دیروز،‌ نجات داکوتا کرسنت بود. دو تا نکته‌ی جداگانه برایم داشت: یکی شکل برگزاری ورک‌شاپ و یکی هم مسئله‌ی مسکن در سنگاپور. خانه‌های داکوتا کرسنت، یکی از قدیمی‌ترین مجتمع‌های مسکونی در سنگاپور هستند. بعد از جنگ جهانی دوم، جمعیت سنگاپور با سرعت خیلی زیادی افزایش پیدا کرد. دلیلش هم مهاجرت‌ها به سنگاپور بود و هم ازدیاد نسل مهاجران قبلی. انگلستان در آن زمان حاکمیت مالزی و سنگاپور را بر عهده داشت (استعمارگر پیر). برای رفع مشکل مسکن راه حل ساخت مجتمع‌های مسکونی را در پیش گرفت. خانه‌های داکوتا کرسنت در سال ۱۹۵۸ ساخته شدند و تا حوالی سال ۲۰۱۰ هم مسکن چند نسل از سنگاپوری‌ها بودند. چرا اسم‌شان داکوتا کرسنت شده بود؟ داکوتا کرسنت در حقیقت عنوان مدل هواپیمای ارتش بریتانیا بود که بعد از ماموریت‌های…
Read More
اربعین در سنگاپور

اربعین در سنگاپور

از روزهای سنگاپور
مهدی (هم‌کلاسی‌ام) اهل پاکستان است. سه خانه‌ آن طرف از ما زندگی می‌کند. هم‌خانه‌ای‌هایش همه پاکستانی‌اند. بچه‌های پاکستان این قدر هستند که دو سه تا خانه را تماما به‌شان اختصاص داده باشند. دقت مدیران خوابگاه کالج گرین در چینش بچه‌ها کنار هم در یک خانه برایم ستودنی است. معیارشان فکر کنم در درجه‌ی اول دین بوده. چون بچه‌های هندی که مسلمان هستند با بچه‌های مسلمان سایر کشورها هم‌خانه‌اند و هندی‌هایی که مسلمان نیستند با همدیگر توی یک خانه قرار گرفته‌اند. خلاصه امروز زنگ زد گفت هی پیمان، می‌خواهی امروز با هم بریم اربعین مجلس؟ یک لحظه خواستم بپیچانم اما گفتم خب این هم خودش یک تجربه است دیگر. عصر یکشنبه‌ها هم این‌جا سنگین می‌گذرد…پرسیدم غذا هم می‌دهند؟ گفت صد در صد. بعد پرسیدم مجلس برای ایرانی‌هاست؟ گفت نه. کار پاکستانی‌های…
Read More
سنگاپور چطور سنگاپور شد؟

سنگاپور چطور سنگاپور شد؟

از روزهای سنگاپور
تا این‌جای کار به تورها و ورک‌شاپ‌ها نه نگفته‌ام. یعنی تا جای ممکن سعی کرده‌ام نه نگویم. اما خب، کم کم دارد حجم کارها زیاد می‌شود. دیروز دانشگاه برداشت ما را برد گالری شهر سنگاپور. (https://www.ura.gov.sg/Corporate/Singapore-City-Gallery) یعنی گفتند برای‌تان وسیله‌ی ایاب‌ذهاب برای رفت فراهم می‌کنیم. اما برگشت با خودتان. به نظرم خیلی به دردبخور آمد. یک موزه‌ی سه طبقه بود از تاریخ سنگاپور و این‌که چه‌طور از یک شهر توسعه‌نیافته‌ در دهه‌ی ۵۰ میلادی تبدیل شد به یکی از شهرهای نمونه‌ی آسیا. مسلما از روزهای بدبختی‌شان زیاد نگفته بودند و تمرکزشان بر روزهای توسعه‌یافتگی‌شان بود. ما یک گروه بودیم و به ما یک راهنما اختصاص داده بودند. والتر راهنمای ما یک پیرمرد بازنشسته‌ی سنگاپوری خیلی شوخ و شنگ بود. به صورت داوطلب راهنمای موزه شده بود و خیلی خوب تعریف…
Read More
روز استقلال هند و پاکستان

روز استقلال هند و پاکستان

از روزهای سنگاپور
کاشف اهل شمال هندوستان است. ایالت بحار. مسلمان است. تا این‌جا فهمیده‌ام که لهجه‌ی انگلیسی حرف زدن هندی‌ها خیلی وابسته است به این‌که اهل کجای هندوستان هستند. مثلا اریشا و بقیه‌ی هندی‌ها وقتی حرف می‌زند قشنگ رقص مار کبرا توی ذهنم زنده می‌شود و اصلا نمی‌توانم بفهمم چه می‌گوید. سر کلاس استادها به راحتی می‌فهمند که او چه می‌گوید. اما من اصلا نمی‌فهمم و این خیلی اذیتم می‌کند. سلیس و تند و روان هم صحبت می‌کندها. اما من درگیر آن آهنگ هندی پس کلماتش می‌شوم اصلا نمی‌فهمم چه می‌گوید. آریشا اهل مرکز هندوستان است. بچه‌هایی که اهل اطراف هندوستان هستند مثل کاشف لهجه‌شان کم‌‌آهنگ‌تر است. پری‌روزها هم توی راه با یکی از بچه‌های دکترا (مونشا) برای رفتن به دانشگاه هم‌مسیر شده بودیم. او انگلیسی حرف زدنش کاملا سلیس و بدون…
Read More
نیازی به قدیس‌سازی نیست

نیازی به قدیس‌سازی نیست

از روزهای سنگاپور, من و پاندا
دو هفته پیش دوچرخه‌ام را برداشتم رفتم قبرستان ماندای. قبرستان البته کلمه‌ی درستی نیست. دقیقش می‌شود مرده‌سوزخانه‌ی ماندای. یک جایی متعلق به چینی‌تبارهای سنگاپور است که مرده‌شان را می‌سوزانند، بعد خاکستر مرده را برمی‌دارند می‌گذارند توی کمد و روی کمد هم اسم و مشخصات و عکس مرده‌شان را می‌چسبانند و والسلام. هر هفته یکشنبه هم سری به مرده‌شان می‌زنند. برایش اسباب‌بازی مینیاتوری چیزهایی که دوست داشته می‌گذارند و عود می‌سوزانند و یک سبد میوه هم خیرات می‌کنند. سالن‌های مرده‌سوزی‌شان هم خیلی تر و تمیز بود. راستش دنبال سنگ قبر آقای لی کوآن یو بودم. می‌خواستم بهش ادای احترام کنم. مثلا بروم روی سنگ قبرش حمد و سوره بخوانم و بگویم که دمت گرم. لی کوآن یو، رهبر سنگاپور بود. عرض پنجاه سال سنگاپور را از یک کشور توسعه‌نیافته‌ی عقب‌مانده تبدیل…
Read More
باز کردن حساب بانکی در سنگاپور

باز کردن حساب بانکی در سنگاپور

از روزهای سنگاپور
امروز بالاخره بعد از حدود سه هفته صاحب حساب و کارت بانکی شدم. ویسنت، هم‌کلاسی شیلیایی‌ام همان روز اول کارت بانکی‌اش را دریافت کرد. جلال هم‌کلاسی‌ افغانستانی‌ام هم سه روز بعد از درخواست مشخصات حساب بانکی‌اش را دریافت کرد. اما چون هنوز ویزای دانشجویی‌اش را دریافت نکرده، کارت بانکی‌‌اش صادر نشده. ایمیل‌هایی که دانشگاه قبل از ورود به سنگاپور برای‌مان می‌فرستاد می‌گفت که لطفا در اولین فرصت حساب بانکی‌تان را باز کنید تا بتوانید اسکولارشیپ‌تان را دریافت کنید. می‌گفت برای خیلی از دانشجویان باز کردن حساب بانکی نیاز به ویزا ندارد. من از همان ایران اپلیکیشن دی بی اس بانک را نصب و تلاش کرده بودم که مثل بقیه آنلاین حساب باز کنم. اما خب ایران در لیست کشورهای این بانک نبود. تقریبا تمام کشورهای جهان بودند. اما ایران حتی…
Read More
در جست و جوی مزار آقای لی کوآن یو

در جست و جوی مزار آقای لی کوآن یو

از روزهای سنگاپور, من و پاندا
یکی از مکان‌هایی که روی نقشه‌ی گوگل مپ گوشی‌ام ذخیره کرده بودم تا حتما بروم کوره‌ی مرده‌سوزی ماندای بود. فرصت نشده بود که خیلی بادقت در مورد زندگی آقای لی کوآن یو بخوانم. فقط خوانده بودم که مراسم کفن و دفنش در Mandai Crematorium برگزار شده و خیلی هم باشکوه بوده. پیش خودم فکر کرده بودم که حتما بنای یادبودی در این قبرستان پیدا می‌کنم. حدود ۷۰ درصد از ورودی‌های امسال دانشگاه لی کوآن یو بورسیه هستند. بورسیه شامل هزینه‌ی تحصیل و کمک‌هزینه‌ی زندگی (هر دو) است. نگاه که کردم دیدم میزان بورسیه یکی است برای همه‌ی بچه‌ها. ولی بنیادهای مختلفی بورس را متقبل شده‌اند. مثلا برای یکی از هم‌خانه‌ای‌هایم بنیاد لی کا شینگ (که یکی از ساختمان‌های مدرسه‌ی لی کوآن یو هم به نامش است) بورس را متقبل شده.…
Read More
در باب کشورهای کوچک

در باب کشورهای کوچک

از روزهای سنگاپور
بیرون باران می‌بارید و ما صبحانه‌مان را خورده بودیم. پنجره‌های طبقه‌ی اول را همیشه باز می‌گذاریم که هوا در رفت و آمد باشد. بچه‌ها می‌گویند حیاط خوابگاه مار دارد. برای‌مان مهم نیست که مار توی محوطه سری هم به خانه‌ی ما بزند یا نزند. باران هوا را چند درجه‌ای خنک کرده بود و عجیب مطبوع شده بود. حافظ تعریف می‌کرد که هیچ کدام از کشورهای این ناحیه مثل سنگاپور نیستند. از جهت تمیزی و سر نظم و ترتیب بودن همه چیز داشت می‌گفت. می‌گفت اندونزی کشور خیلی بزرگی است. فاصله‌ی اندونزی تا سنگاپور خیلی بستگی به این دارد که تو از کجای اندونزی داری به سنگاپور پرواز می‌کنی. خودش اهل آچه است. آچه از استان‌های غربی و البته محروم اندونزی است. می‌گفت از شهر من تا نزدیک‌ترین فرودگاه ۸ ساعت…
Read More