فیلیپین و توسعه‌ی اقتصادی پایدار

فیلیپین و توسعه‌ی اقتصادی پایدار

از روزهای سنگاپور
دیروز آقای آرسینو بالساکان دبیر سازمان ملی توسعه‌ی اقتصادی فیلیپین آمده بود دانشگاه تا داستان رشد اقتصادی مداوم فیلیپینی از ۲۰۱۰ را برای‌مان تعریف کند. فیلیپین از ۲۰۱۰ به بعد (به استثنای سال کرونا) به طور پیوسته رشد اقتصادی بین ۶ تا ۸ درصد را تجربه کرده‌ است.  بچه‌های فیلیپینی هم‌رشته‌ای با بقیه‌ خیلی متفاوتند. اولین تفاوت چشم‌گیر سطح انگلیسی حرف‌زدن‌شان است. دو تا هم‌کلاسی آمریکایی هم داریم. به جرئت می‌توانم بگویم که اکثر بچه‌های فیلیپینی از نظر انگلیسی حرف زدن حتی از بچه‌های آمریکایی‌ها هم یک سر و گردن بالاترند. توی کلاس‌ها هم به واسطه‌ی انگلیسی روانی که صحبت می‌کنند معمولا همیشه فعالند و خیلی حضورشان پررنگ است. من یک خاطره‌ی بد هم ازشان دارم. ترم پیش ایمیل زدند که منابع مالی‌مان اجازه‌ می‌دهد تا یک گروه دانشجویی دیگر…
Read More
سال نوی چینی‌ها

سال نوی چینی‌ها

از روزهای سنگاپور
هفته‌ی پیش سال نوی چینی‌ها بود. بین اعیادی که تا به الان دیده‌ام که سنگاپوری‌ها جشن می‌گیرند (روز ملی سنگاپور، دیپاوالی و کریسمس) جشن سال نوی چینی با شکوه بیشتری برگزار شده. دیپاوالی هم تعطیل رسمی بود (عید هندی‌تبارهای سنگاپور است). اما سال نوی چینی دو روز تعطیل بود. تو خیابان‌ها هم جا به جا می‌دیدی که نشانه‌ای از سال نوی چینی وجود دارد. طبیعتا وقتی ۷۰ درصد جمعیت چینی‌تبار باشند این طوری می‌شود. اما من باز هم تاکید می‌کنم که سنگاپوری‌ها انگلیسی‌های چینی‌یا چینی‌های انگلیسی‌اند و خیلی با خود چینی‌ها متفاوتند. امسال سال مار است و خیلی از دکورهای مغازه‌ها و خیابان‌ها هم بر اساس سال مار چیده شده است. من خودم متولد سال مار هستم. این هم طالع‌بینی چینی متولدین سال مار: Anyone born in the Year of…
Read More
کارگران بالای پل

کارگران بالای پل

از روزهای سنگاپور
این ترم هوا‌ی سنگاپور خیلی دلبر شده است. فصل بارندگی است و خبری از گرمای شدید ظهرگاهی استوا نیست. روزهای اول شدیدترین باران‌های عمرم را تجربه کردم. اما حالا این روزها دیگر باران‌ها شدید نیستند. گاه و بی‌گاه می‌بارند. آسمان اغلب ابری است. جوری است که دیگر هر روز غروب می‌روم بوتانیک گاردنز. ترم پیش حتی قبل از غروب هم هوا گرم بود و راه رفتن و دویدن در بوتانیک گاردنز عرق‌ریزان شدیدی داشت. اما این ترم هوا ملایم است. خوابگاه ما دقیقا روبه‌روی بوتانیک گاردنز است. روزی ۳ بار بوتانیک گاردنز را تجربه می‌کنم. بار اول صبح‌گاهان که به جای اتوبوس ترجیح می‌دهم ۲۰ دقیقه پیاده‌روی کنم و از میان بوتانیک گاردنز خودم را به مدرسه برسانم. بار دوم سر ظهر که دوباره پیاده برمی‌گردم و بار سوم هم…
Read More
دیدار در هاوکر

دیدار در هاوکر

از روزهای سنگاپور, حاج سیاح
سنگاپور این‌جوری است که یک متخصص سرطان خون یکهو ناگهانی از یک کنفرانس توی فیلپین برمی‌گردد. یک روز توی سنگاپور استراحت می‌کند و بعد می‌خواهد با پرواز بعدی برود بیشکک قرقیزستان برای یک کنفرانس دیگر. بعد می‌گوید می‌خواهم بوتانیک گاردنز را ببینم. بعد می‌بینند که پیمان که تا دیروز کینگ سرخه‌حصار بوده، حالا شده کینگ بوتانیک گاردنز. به من پاسش می‌دهند و من هم خیلی تند و تیز و سرعتی می‌برمش دو تا از دریاچه‌های را نشانش می‌دهم، باغ ارکیده را بازدید می‌کنیم (برای من دانشجو بلیطش ۱ دلار بود و برای او که توریست خارجی محسوب می‌شد ۱۵ دلار) و از بخش جنگل آمازون بوتانیک گاردنز رد می‌شویم. ناهار را هم می‌رویم در هاکر آدام می‌خوریم. نمی‌دانم هاکر را چه تعریف کنم. معنای لغوی‌اش دستفروش است. این‌جوری است که…
Read More
برنج ایرانی ناآرام است!

برنج ایرانی ناآرام است!

از روزهای سنگاپور
با خودم پلوپز برقی پارس‌خزر ۲ نفره آوردم. فکر کنم تمام مشتری‌های این پلوپزهای دونفره‌ی پارس‌خزر ایرانی‌هایی باشند که مهاجرت می‌کنند، به خصوص تحصیلی‌ها. پلوپز را یادم است رفتیم خیابان جمهوری خریدیم. فروشنده تا گفتیم پلوپز ۲ نفره گفت کدوم کشور می‌خواهید بروید؟ چون بعضی کشورها ۱۱۰ ولت‌اند و بعضی ۲۲۰ ولت. گفتم سنگاپور و گفت خب همین معمولی‌ها به کارت می‌آید.  پلوپزهای ایرانی یک ویژگی خاص دارند که پلوپزهای خارجی ندارند: ته‌دیگ درست می‌کنند! این را وقتی آمدم این‌جا فهمیدم. پلوپزهای بقیه‌ی بچه‌ها اصلا تو کار درست کردن ته‌دیگ نبود. اندونزیایی‌ها که کلا با پدیده‌ی ته‌دیگ بیگانه بودند. پلوی شفته دوست داشتند. پلوپزهای‌شان هم برای همین کار بود. یک ویژگی دیگر هم داشت که پلو را تا یک شبانه‌روز گرم و نرم نگه می‌داشت. اما راستش ته‌دیگ به کار…
Read More
گوش‌هام کیپ شدند!

گوش‌هام کیپ شدند!

از روزهای سنگاپور, سپهرداد
از هواپیما که پیاده شدم فهمیدم که کار دست خودم داده‌ام. بعد از یک ماه حضور در آب و هوای خشک ایران، مواجهه‌ی ناگهانی با هوای مرطوب سنگاپور کار دستم داد: گوش‌هایم کیپ شدند. نمی‌توانستم خوب بشنوم. بچه‌ها گفتند بعد از هواپیماسواری طولانی‌مدت این یک چیز معمول است. نگران نباش. بعد از دو روز به تنظیمات کارخانه برمی‌گردی. اما برنگشتم. حتی مهدی بهم قطره‌ی سدیم گلیسیریل داد. گفت این را بریز توی گوشت احتمالا درست می‌شود. حدس می‌زدم چه اتفاقی برایم افتاده است. چرک‌های توی گوشم که در ایران خشک بودند و احتمالا می‌شد با یک پنس از گوش کشیدشان بیرون، در مواجهه با رطوبت بالای سنگاپور حالت رقیق پیدا کرده بودند و سد راه امواج صوتی برای رسیدن به پرده‌ی گوشم شده بودند. بار اولم نبود. آخرین بار این…
Read More
سیاست‌های آموزشی سنگاپور

سیاست‌های آموزشی سنگاپور

از روزهای سنگاپور, کتاب‌باز
آقای گوپیناتان، استاد بازنشسته‌ی مدرسه‌ی لی کوآن یو است. تخصصش سیاستگذاری آموزش به خصوص در سنگاپور بوده است. در چند سال اخیر یک اندیشکده متمرکز بر سیاستگذاری آموزش داشت و گزارش‌های تحلیلی زیادی در مورد آموزش در سنگاپور کار کرده است. برای تحقیق درس مدیریت دولتی، کتاب «آموزش»ش را این ترم خواندم. کتاب «آموزش» یکی از کتاب‌های یک سری کتاب است که انتشارات استریت‌تایمز فکر کنم به مناسبت ۵۰ سالگی استقلال سنگاپور منتشر کرده بود. این سری کتاب‌های زیادی در مورد ابعاد مختلف حکمرانی و سیاستگذاری در سنگاپور دارد و آموزش هم یکی از آن‌هاست. آموزش را به عنوان یکی از ارکان اساسی توسعه‌ی سنگاپور بعد از استقلالش در سال ۱۹۶۵ عنوان کرده‌اند. داستان این‌جوری بوده که بعد از جنگ جهانی دوم و مستقل شدن مستعمره‌های انگلیس یکی بعد از…
Read More
حذف ایران

حذف ایران

از روزهای سنگاپور, حاج سیاح, سپهرداد
وقتی بیدار شدم دیدم ساعت ۱ ظهر است. دقیقا ۱۳ ساعت خوابیده بودم و هنوز هم خوابم می‌آمد. هنوز باران می‌بارید. الان هم که دارم این‌ها را می‌نویسم هنوز باران می‌بارد. از لحظه‌ای که به سنگاپور رسیده‌ام آسمان یک سر، بدون توقف باریده است. شاید بیش از ۳۰ ساعت است که دارد بی‌وقفه باران می‌بارد. آن هم بارانی با قطره‌های درشت. نمی‌دانم هم که تا کی ادامه خواهد داشت. بعد از سفر تایلند یک راست برگشته بودم به ایران. چترم را داده بودم به جلال که بار چمدانم سبک‌تر باشد و بتوانم سوغاتی‌های بیشتری ببرم. حالا جلال آن سر شهر است و من بی‌چتر مانده‌ام و به خاطر باران شدید نمی‌روم بیرون که خریدهایم را بکنم و منتظر آغاز ترم بشوم.  پرواز از استانبول به سنگاپور خسته‌کننده‌تر از آن چیزی…
Read More
دستشویی و مهاجرت

دستشویی و مهاجرت

از روزهای سنگاپور, سپهرداد
داشتم کتاب زندگی‌نامه‌ی کیشور محبوبانی (زیستن در قرن آسیایی) را می‌خواندم. یک جایی از کتابش در مورد روزهای کودکی‌اش از یک اتفاق بسیار مهم صحبت می‌کند: روزی که توالت خانه‌شان دارای فلاش‌تانک می‌شود. قبل از آن روز، توالت‌شان یک مخزن داشت که صبح به صبح یک سری می‌آمدند تخلیه‌اش می‌کردند. صبح‌ها بعد از تخلیه، دستشویی رفتن اکی بود. اما عصرها که خروجی‌های اعضای خانواده توی مخزن جمع می‌شد دستشویی رفتن و بوی مهوع آن دردناک می‌شد. روزی که خانه‌شان دارای فلاش‌تانک شد و امکان تخلیه‌ی لحظه‌ای برای توالت خانه‌شان فراهم شد، برای خانواده‌ی فقیر کیشور محبوبانی یک پیشرفت بسیار مهم محسوب می‌شد. یاد خودم افتادم. همیشه ته ذهنم فکر می‌کردم که سخت‌ترین بخش مهاجرت عادت به دستشویی جدید خواهد بود. شاید برای خیلی‌ها چیزهای دیگر سخت باشد. مثلا وقتی می‌رفتم…
Read More
شایسته‌سالاری سنگاپوری‌ها

شایسته‌سالاری سنگاپوری‌ها

سپهرداد, از روزهای سنگاپور
یکی از چیزهایی که سنگاپوری‌ها به خصوص حکومت‌شان به آن خیلی می‌بالند شایسته‌سالاری است (ترجمه‌ی مریتوکراسی می‌شود شایسته‌سالاری دیگر؟). این‌که اگر کسی عرضه‌اش را داشته باشد حتما بالا می‌رود و ما توی کارهای‌مان به آدم‌های باعرضه نیاز داریم و این‌که آدم‌های باعرضه را در حاشیه نگه نمی‌داریم. کیشور محبوبانی توی کتاب زندگی‌نامه‌اش (زیستن در قرن آسیایی) هم داستان موفقیت حکومت سنگاپور در حرکت از یک کشور جهان سومی به کشور جهان اولی را در سه حرف تعریف می‌کند: MPH. M یعنی Meritocracy (شایسته‌سالاری)، P یعنی Pragmatism (عملگرایی) و H یعنی Honesty (صداقت) و مبارزه با فساد و دروغگویی در حاکمیت. من ویژگی شایسته‌سالاری را همان روزهای اول ترم تجربه کردم. امسال بیستمین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی لی کوآن یو بود. به همین مناسبت جشن بزرگی در هتل شانگری‌لا برگزار کرده بودند.…
Read More