دستشویی و مهاجرت

دستشویی و مهاجرت

از روزهای سنگاپور, سپهرداد
داشتم کتاب زندگی‌نامه‌ی کیشور محبوبانی (زیستن در قرن آسیایی) را می‌خواندم. یک جایی از کتابش در مورد روزهای کودکی‌اش از یک اتفاق بسیار مهم صحبت می‌کند: روزی که توالت خانه‌شان دارای فلاش‌تانک می‌شود. قبل از آن روز، توالت‌شان یک مخزن داشت که صبح به صبح یک سری می‌آمدند تخلیه‌اش می‌کردند. صبح‌ها بعد از تخلیه، دستشویی رفتن اکی بود. اما عصرها که خروجی‌های اعضای خانواده توی مخزن جمع می‌شد دستشویی رفتن و بوی مهوع آن دردناک می‌شد. روزی که خانه‌شان دارای فلاش‌تانک شد و امکان تخلیه‌ی لحظه‌ای برای توالت خانه‌شان فراهم شد، برای خانواده‌ی فقیر کیشور محبوبانی یک پیشرفت بسیار مهم محسوب می‌شد. یاد خودم افتادم. همیشه ته ذهنم فکر می‌کردم که سخت‌ترین بخش مهاجرت عادت به دستشویی جدید خواهد بود. شاید برای خیلی‌ها چیزهای دیگر سخت باشد. مثلا وقتی می‌رفتم…
Read More
شایسته‌سالاری سنگاپوری‌ها

شایسته‌سالاری سنگاپوری‌ها

از روزهای سنگاپور, سپهرداد
یکی از چیزهایی که سنگاپوری‌ها به خصوص حکومت‌شان به آن خیلی می‌بالند شایسته‌سالاری است (ترجمه‌ی مریتوکراسی می‌شود شایسته‌سالاری دیگر؟). این‌که اگر کسی عرضه‌اش را داشته باشد حتما بالا می‌رود و ما توی کارهای‌مان به آدم‌های باعرضه نیاز داریم و این‌که آدم‌های باعرضه را در حاشیه نگه نمی‌داریم. کیشور محبوبانی توی کتاب زندگی‌نامه‌اش (زیستن در قرن آسیایی) هم داستان موفقیت حکومت سنگاپور در حرکت از یک کشور جهان سومی به کشور جهان اولی را در سه حرف تعریف می‌کند: MPH. M یعنی Meritocracy (شایسته‌سالاری)، P یعنی Pragmatism (عملگرایی) و H یعنی Honesty (صداقت) و مبارزه با فساد و دروغگویی در حاکمیت. من ویژگی شایسته‌سالاری را همان روزهای اول ترم تجربه کردم. امسال بیستمین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی لی کوآن یو بود. به همین مناسبت جشن بزرگی در هتل شانگری‌لا برگزار کرده بودند.…
Read More
موزه ملی سنگاپور

موزه ملی سنگاپور

از روزهای سنگاپور, حاج سیاح
با خودم قرار گذاشته‌ام هر کشوری که رفتم حتما بروم موزه‌ی ملی‌اش را ببینم. موزه‌های ملی وجه نمادین بالایی دارند. می‌توانی بفهمی که چه چیزهایی برای آن کشور مهم است و چه چیزهایی مهم نیست. می‌توانی بفهمی که لحظات غرورآمیز تاریخ‌شان کجاها بوده. موزه‌ها یک جور حکم داستان کوتاه را دارند. توی داستان کوتاه نویسنده‌ها تلاش می‌کنند تا عظیم‌ترین و وسیع‌ترین احساسات و وقایع را در دل چند واقعه‌ی ساده و منتخب قرار بدهند. موزه‌ها هم همین حکم را دارند. موزه‌های سنگاپور گران‌اند. موزه‌ی ملی ۲۰ دلار است. یک درسی این‌جا ارائه می‌شود به نام اخلاق حکمرانی. خیلی درس جذابی است. جزء درس‌های انتخابی است. من بر نداشتمش. یک درس دیگر را برداشتم. کاشف این درس را دارد. بهم گفت قرار است ما را ببرند موزه‌ی ملی. کلا درس‌های انتخابی…
Read More
رکاب زدن تا زندان چانگی سنگاپور

رکاب زدن تا زندان چانگی سنگاپور

از روزهای سنگاپور, من و پاندا
جمعه صبح با صدای باران بر شیروانی سقف بیدار شدم. ساعت ۵:۳۰ صبح بود و آسمان تاریک. باران شدیدی آغاز شده بود. این باران شدید تا ساعت ۱۱ بی‌وقفه ادامه پیدا کرد. عصرش خواندن که میزان بارش باران در شمال سنگاپور رکورد سال ۱۹۷۸ این کشور را جابه‌جا کرده و یکی از شدیدترین بارش‌های چند دهه‌ی اخیر بوده. می‌خواستم دوچرخه‌سواری این هفته را به رفتن به زندان چانگی بگذرانم. پنج‌شنبه آخرین آزمون این ترمم را دادم و فقط مانده بود پروژه‌ی یکی از درس‌ها که نگرانش نبودم زیاد. اما باران بی‌قفه و شلاقی بارید. روز اعدام مسعود رحیمی مهرزاد بود. او را در یک روز بارانی در زندان چانگی سنگاپور اعدام کردند. توی گروه ایرانی‌های سنگاپور از وزارت امور خارجه خواسته بودند که کاری کند. وزیر امور خارجه هم از…
Read More
بدون هوش مصنوعی ممکن نیست!

بدون هوش مصنوعی ممکن نیست!

از روزهای سنگاپور, یادداشت‌های مطبوعاتی
درس‌هایی از مدیریت مرز در سنگاپور برای ایران سرمقاله‌ی امروز روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم پیمان حقیقت‌طلب سنگاپور در جنوب شرقی آسیا حدود ۶ میلیون نفر جمعیت دارد. ۳.۶۴ میلیون نفر از این جمعیت سنگاپوری‌الاصل هستند. ۰.۵۴ میلیون نفر مهاجران دارای اقامت دائم سنگاپور هستند و حدود ۱.۸۶ میلیون نفر نیروی کار مهاجر بخش عظیمی از اقتصاد این کشور را به حرکت درمی‌آورند. به طور متوسط سالانه حدود ۱۴ میلیون نفر توریست از کشورهای مختلف جهان به سنگاپور سفر می‌کنند. مرز خاکی سنگاپور با مالزی با میانگین تردد روزانه ۳۰۰ هزار نفر، پرترددترین مرز خاکی جهان به شمار می‌رود. البته که جغرافیای سنگاپور با ایران کاملا متفاوت است. اما مدیریت این حجم از جابه‌جایی‌های انسانی در مرزهای خاکی و هوایی و آبی سنگاپور کار آسانی نیست. سنگاپور با بهره‌گیری از…
Read More
کارگران مهاجر: بنگلادشی‌ها و فیلیپینی‌ها

کارگران مهاجر: بنگلادشی‌ها و فیلیپینی‌ها

از روزهای سنگاپور
۱. کارگران بنگلادشی با شاه‌نور مشغول آشپزی بودیم. عجیب دلتنگ بنگلادش شده و دارد روزشماری می‌کند برای فرا رسیدن پایان ترم. دقیقا فردای آخرین امتحانش بلیت برگشت به بنگلادش را خریده. بهش گفتم یک دو روز برای گشت و گذار توی سنگاپور می‌گذاشتی مرد. گفت نه. دیگر نمی‌توانم. شاه‌نور خریدهایش را از مغازه‌های بنگلادشی محله‌ی هندی‌ها می‌کند. نه مصطفی سنتر می‌رود و نه حتی فیرپرایس. خب کارگرهای بنگلادشی این‌جا زیادند و طبعا مغازه‌های خاص‌شان هم وجود دارد. ایرانی‌ها این جا کم‌اند و مغازه و راسته‌ی خاصی ندارند. صحبت سوغاتی و این‌ها شد. گفتم می‌توانی از همان مغازه‌های بنگلادشی سوغاتی بخری. گفت نه. این مغازه‌ها برای مایتحتاج اولیه ی زندگی‌اند فقط. خبری از سوغات سنگاپور در آن‌ها نیست. کمی در مورد شرایط کارگر مهاجر در سنگاپور با هم صحبت کردیم. یک…
Read More
۱۰۰ روز در سنگاپور

۱۰۰ روز در سنگاپور

از روزهای سنگاپور
امروز آخرین کلاس این ترم هم برگزار شد و تمام. حالا فقط امتحان‌ها باقی مانده‌اند و سفر تایلند و البته که تازه اول مسیر است. آخرین درس، مبانی مدیریت دولتی بود. دوست نداشتم این درس را. استادش خوب و مهربان بود. یک بانوی جوان کره‌ای که روز آخری هم برای این‌که به‌مان خوش بگذرد کیک و بیسکوییت توی کلاس پخش کرد. اما خب، زیادی تئوری بود این درس و انتظارم را برآورده نکرد. البته که خوش گذشت. روز آخری ارائه داشتیم. ویسنته بدجور دست‌مان را توی گردو گذاشته بود. خودش توی شیلی یک ان جی او در مورد آموزش بچه‌ها داشت. گفت هی بچه‌ها بیایید در مورد سیستم آموزش سنگاپور و مدیریت دولتی آن ارائه بدهیم. ما هم گفتیم باشد و گفتیم متخصص این کار است و راحت پیش می‌رویم.…
Read More
روزهای آخر ترم در کالج گرین

روزهای آخر ترم در کالج گرین

از روزهای سنگاپور, سپهرداد
خب این روزها همه توی کالج گرین مشغول خرخوانی امتحان‌های هفته‌ی بعد هستند. چند نفری هم که کشورهای‌شان نزدیک است (اندونزیایی‌ها، مالزیایی‌ها، بعضی فیلیپینی‌ها و...) اول هفته رفتند خانه‌شان تا هفته‌ی بعد برای امتحان‌ها برگردند. این را از خلوتی زمین بدمینتون و تنیس روبه‌روی اتاقم می‌فهمم. هفته‌های پیش هر روز دم غروب تا ساعت ۱۰-۱۱ شب ملت مشغول بازی می‌شدند. راکت و توپ در اختیار است. می‌رویم به نگهبانی می‌گوییم و او اسم‌مان را یادداشت می‌کند و توپ و راکت می‌دهد. اما این روزها دیگر کسی بدمینتون بازی نمی‌کند. من و کاشف هم دیگر کمتر می‌رویم بوتانیک گاردن برای دویدن و پیاده‌روی دم غروب. یک زمانی هر روز می‌رفتیم حداقل ۴۵ دقیقه توی بوتانیک گاردنز می‌دویدیم. هر دوی‌مان خوب لاغر شده بودیم. من حتی ران‌هایم که به خاطر دوچرخه‌سواری پیوسته…
Read More
بازی کشورهای آسیای جنوب شرقی بین چین و آمریکا

بازی کشورهای آسیای جنوب شرقی بین چین و آمریکا

از روزهای سنگاپور
صبح شنبه خواب و بیدار بودم که صدای پیام‌های تلگرام دینگ دینگ پشت سر هم من را بیدار کرد. صدای زنگ موبایل نبود. کورمال کورمال موبایلم را جستم و از خواندن خبر حمله‌ی اسرائیل به ایران حالم بد شد. به تهران و غرب تهران حمله کرده بود. همان موقع به خانواده زنگ زدم. خواب بودند انگار. چند دقیقه بعد خودشان زنگ زدند. از صدای انفجارها بیدار شده بودند. خواهرم اول از همه به من پیام داد. بعد بابا و مامان. حرف زدیم و حسی از پریشانی تمام وجود را در برگرفت. این حس پریشانی تا عصرش با من همراه بود. تقریبا می‌توانم بگویم مهمانی ناهار دور هم جمع شدن فارغ‌التحصیل‌های پردیس بوکیت تیمای دانشگاه ملی سنگاپور را بهم زهرمار کرد. دانشگاه ملی سنگاپور ۱۲۰ سال عمر دارد. هر سال فارغ‌التحصیل‌های…
Read More
صادرات سنگاپوری به بوتان

صادرات سنگاپوری به بوتان

از روزهای سنگاپور
ما سه تا هم‌کلاسی از بوتان داریم. برای من سوال بود که چرا باید از یک کشور با جمعیت هفت‌صد هزار نفر سه تا دانشجو حضور داشته باشند؟اولش فکر کردم به خاطر موقعیت جغرافیایی بوتان است. بوتان یک کشور محصور در خشکی است و کلا دو تا همسایه دارد: چین و هند! این دو تا هم که در مجموع بیش از نصف جمعیت جهان را دارند. چین این روزها دارد یکه‌تازی می‌کند. هند هم احتمالا اگر خوب پیش برود در آینده یکه‌تاز دنیا خواهد شد. روزنامه‌ی اصلی سنگاپوری‌ها استریتس تایمز (https://www.straitstimes.com/) است. تنها جایی که به موقعیت سوق‌الجیشی سنگاپور اشاره شده دقیقا اسم این روزنامه است: روزنامه‌ی تنگه. چند روز پیش یک خبر می‌خواندم که بوتان دو تا از مدیرعامل‌های بازنشسته‌ی سنگاپوری (مدیران سابق فرودگاه چانگی و شرکت‌های منطقه‌ی صنعتی…
Read More