کارگاه آموزشی: ساخت یک صفحه‌ی لینکدین حرفه‌ای

کارگاه آموزشی: ساخت یک صفحه‌ی لینکدین حرفه‌ای

از روزهای سنگاپور
🔹 ورک‌شاپ‌ها کلاس‌های ۲ ساعته‌ای هستند که در یک جلسه برگزار می‌شوند. موضوعات‌شان متنوع است. ارائه‌دهنده‌ها هم متنوع‌اند. گاه اساتید همین مدرسه‌ی لی کوآن یو، گاه اساتید سایر دانشکده‌ها و گاه مردانی از دولت سنگاپور. مثلا ورک‌شاپ دیروزی در مورد استفاده از هوش مصنوعی در درس‌ها و تکالیف درسی و کارهای علمی بود. عنوان ورک‌شاپ خیلی جذاب به نظر می‌رسید. ولی از آن‌جا که هنوز علما در مورد هوش مصنوعی به جمع‌بندی نرسیده‌اند حرف خاصی برای گفتن نداشت. شاه‌کلید ورک‌شاپ یک فیلم یوتیوب بود در مورد فواید و ضررهای استفاده از هوش مصنوعی و چت‌جی‌پی‌تی در انجام تکالیف درسی و کارهای علمی دانشگاهی:https://www.vox.com/videos/2023/12/12/23998858/ai-chatgpt-education-cheating 🔹 ورکشاپ امروزی در مورد ساختن صفحه‌ی لینکدین حرفه‌ای بود. ارائه‌دهنده خانم ایلین سیه بود که متخصص منابع انسانی بود و تقریبا از تمام دانشگاه‌های تاپ آمریکا…
Read More
در جست و جوی مزار آقای لی کوآن یو

در جست و جوی مزار آقای لی کوآن یو

از روزهای سنگاپور, من و پاندا
یکی از مکان‌هایی که روی نقشه‌ی گوگل مپ گوشی‌ام ذخیره کرده بودم تا حتما بروم کوره‌ی مرده‌سوزی ماندای بود. فرصت نشده بود که خیلی بادقت در مورد زندگی آقای لی کوآن یو بخوانم. فقط خوانده بودم که مراسم کفن و دفنش در Mandai Crematorium برگزار شده و خیلی هم باشکوه بوده. پیش خودم فکر کرده بودم که حتما بنای یادبودی در این قبرستان پیدا می‌کنم. حدود ۷۰ درصد از ورودی‌های امسال دانشگاه لی کوآن یو بورسیه هستند. بورسیه شامل هزینه‌ی تحصیل و کمک‌هزینه‌ی زندگی (هر دو) است. نگاه که کردم دیدم میزان بورسیه یکی است برای همه‌ی بچه‌ها. ولی بنیادهای مختلفی بورس را متقبل شده‌اند. مثلا برای یکی از هم‌خانه‌ای‌هایم بنیاد لی کا شینگ (که یکی از ساختمان‌های مدرسه‌ی لی کوآن یو هم به نامش است) بورس را متقبل شده.…
Read More
در باب کشورهای کوچک

در باب کشورهای کوچک

از روزهای سنگاپور
بیرون باران می‌بارید و ما صبحانه‌مان را خورده بودیم. پنجره‌های طبقه‌ی اول را همیشه باز می‌گذاریم که هوا در رفت و آمد باشد. بچه‌ها می‌گویند حیاط خوابگاه مار دارد. برای‌مان مهم نیست که مار توی محوطه سری هم به خانه‌ی ما بزند یا نزند. باران هوا را چند درجه‌ای خنک کرده بود و عجیب مطبوع شده بود. حافظ تعریف می‌کرد که هیچ کدام از کشورهای این ناحیه مثل سنگاپور نیستند. از جهت تمیزی و سر نظم و ترتیب بودن همه چیز داشت می‌گفت. می‌گفت اندونزی کشور خیلی بزرگی است. فاصله‌ی اندونزی تا سنگاپور خیلی بستگی به این دارد که تو از کجای اندونزی داری به سنگاپور پرواز می‌کنی. خودش اهل آچه است. آچه از استان‌های غربی و البته محروم اندونزی است. می‌گفت از شهر من تا نزدیک‌ترین فرودگاه ۸ ساعت…
Read More
با دوچرخه تا فروشگاه ایکیا

با دوچرخه تا فروشگاه ایکیا

از روزهای سنگاپور, من و پاندا
بچه‌ها خیلی از فروشگاه ایکیا تعریف می‌کردند. عصری دوچرخه‌ام را برداشتم رفتم ایکیای الکساندر و برگشتم. بیشتر می‌خواستم دوچرخه‌سواری در شهر داشته باشم راستش. هنوز با خیابان‌ها و کوچه‌های سنگاپور اخت نشده‌ام. یک هلدر موبایل خریده‌ام. گوگل مپ را باز می‌کنم و طبق نقشه پیش می‌روم. هیچ کدام از خیابان‌ها و کوچه‌های سنگاپور مستقیم نیستند. شهر کوه هم ندارد و سر پیدا کردن شمال جغرافیایی گیج می‌شوم. توی تهران کوه توچال یعنی شمال، توی لاهیجان هم شیطان‌کوه یعنی جنوب. خیلی راحت بود. توی سنگاپور هر وقت گوگل گیج می‌شود که زیاد هم گیج می‌شود، من هم گیج می‌شوم. مثلا امروز حدود ۳ کیلومتر اضافه رکاب زدم چون یک جا چپ و راست را اشتباه رفتم. بعد سر چهارراه‌ها اذیت می‌شوم. باید مثل عابر پیاده صبر کنم تا چراغ سبز شود.…
Read More
در مورد ویزای دانشجویی سنگاپور

در مورد ویزای دانشجویی سنگاپور

از روزهای سنگاپور
سنگاپور برای جذب سرمایه‌ همه‌ی فرآیندها را ساده کرده است. این را در خیلی از مقاله‌ها خوانده بودم. جایی که آن را با پوست و گوشت احساس کردم فرآیند درخواست ویزای سنگاپور بود. تو حتی اگر از بهترین دانشگاه‌های آمریکا و کانادا و استرالیا و بریتانیا و اروپا با بهترین شرایط پذیرش گرفته باشی، در مرحله‌ی ویزا با انواع دردسرها روبه‌رو می‌شوی. هیچ تضمینی هم وجود ندارد که فلان کشور و بهمان کشور بهت ویزا بدهد یا نه. آلمان که مشهور است به سیستم بوروکراسی فوق‌العاده، در تهران یک بلبشوی تحقیرآمیز برای ارائه‌ی ویزا ایجاد کرده. آمریکا و کانادا به مشکوک‌ترین آدم‌ها ویزا می‌دهند اما یکهو می‌بینی عادی‌ترین و بی‌خطرترین آدم‌ها رد می‌شوند. برای اکثر این کشورها هم باید به صورت حضوری بروی سفارتخانه. سنگاپور در ایران سفارتخانه ندارد. در…
Read More
در رستورانت محمدی

در رستورانت محمدی

از روزهای سنگاپور
راستش حالم گرفته بود. ورک‌شاپ عصر اصلا بهم خوش نگذشت. یک ورک‌شاپ یک ساعت و نیمه بود در مورد نوشتن گزارش سیاستی. مربی خودش یکی از فارغ‌التحصیلان مدرسه‌ی ال کی وای بود که چند سالی توی بخش‌های مختلف دولت سنگاپور کارش نوشتن گزارش سیاستی بود. خیلی تند حرف می‌زد و من واقعا از پیگیری حرف‌هایش وامی‌ماندم. روی مخ‌تر برایم این دخترهای کناردستی‌ام بودند. این نسل جدید گویا دیگر با کاغذ سر و سری ندارد. لپ‌تاپ‌شان را باز کرده بودند جلوی‌شان و به سرعت برق و باد انگشت‌شان هر چیزی را که‌ آقای مربی می‌گفت تبدیل به کلمه می‌کرد. تق تق تق. به خودم لعنت می‌فرستادم که چرا تایپ ده‌انگشتی انگلیسی را هم یاد نگرفتم. بعد پیش خودم فکر کردم این تایپ انگلیسی فارسی‌ام چه‌قدر آدم‌های اطرافم را احتمالا تحت تاثیر…
Read More
پایان ماه عسل

پایان ماه عسل

از روزهای سنگاپور
عصر یکشنبه است. امروز دقیقا ۷ روز شد که از خانه‌مان خداحافظی کردم و راه افتادیم به سمت فرودگاه امام. آخرین دیدارهایم با آدم‌ها در ذهنم حالا پررنگ‌تر شده. مثلا آن‌جا که ص موقع حرکت کردنم با دوچرخه و دور شدنم ازم عکس گرفت و من برایش بای بای کردم. می‌فهمیدم که دلش می‌خواهد دوباره برگردم و بمانم. ولی دیگر باید می‌رفتم. بهش هم گفتم که دیگر نیستم. دوست داشتم با من بیاید. اما نتوانست یا نخواست یا هر چه،‌ نشد. عکسم را هم برایم نفرستاد. شاید یک روز برایم بفرستد. شاید هیچ وقت نفهمم که چه اتفاقی افتاد. مثل آقای ن که بعد از ۱۰ سال جدایی هنوز هم نمی‌دانست علتش چه بوده. آن هم آقای ن که در شفاف کردن همه چیز متخصص است. نشد که دوباره بروم…
Read More
چرا رفتی دوچرخه خریدی؟

چرا رفتی دوچرخه خریدی؟

از روزهای سنگاپور, من و پاندا
رفتم دوچرخه خریدم. باید می‌رفتم گوشی و لپ‌تاپ می‌خریدم. اما رفتم دوچرخه خریدم. فائز خیلی معصومانه ازم پرسید: چرا رفتی دوچرخه خریدی؟ راست می‌گفت. کار عاقلانه‌ای نکردم. هزینه‌ی مترو و اتوبوس توی سنگاپور به نسبت سایر چیزها خیلی ارزان است. مسیری که با دوچرخه احتمالا نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه طول می‌کشد با مترو حدود ۲۵ دقیقه طول می‌کشد و هزینه‌اش فقط ۱ دلار خواهد بود. اگر بخواهی همان مسیر را با تاکسی بروی حدود ۱۰ دلار آب می‌خورد. توی سنگاپور ملت برای امور روزمره از دوچرخه استفاده نمی‌کنند. به قدری مترو و اتوبوس‌های سنگاپور خوبند که اصلا عقلانی نیست تو بخواهی به خودت زحمت بدهی و برای امور روزمره از دوچرخه استفاده کنی. چه‌جوری خوبند؟ بگذار از در خروجی خوابگاه‌مان شروع کنم. وقتی از در خروجی به سمت خیابان…
Read More
خرخوانی موقوف

خرخوانی موقوف

از روزهای سنگاپور
چهارشنبه ساعت ۹ صبح امتحان درس اقتصاد بود. حدود یک ماه و نیم پیش به ما دسترسی به یک سایت داده بودند که اقتصاد را به صورت آنلاین می‌توانستیم از آن پیگیری کنیم. برای من دسترسی به این سایت والذاریات بود. از یک طرف دسترسی به سایت با آی پی ایران امکان‌پذیر نبود و باید فیلترشکن استفاده می‌کردم. از طرف دیگر سایت سنگینی هم بود و سرعت اینترنت با فیلترشکن خیلی پایین بود برای دنبال کردن درس‌ها. کلاس درس نبود در حقیقت. چون هیچ کدام از هم‌کلاسی‌ها را نمی‌دیدیم. یک جور خواندن کتاب اقتصاد منکیو به صورت تعاملی بود. اولش آقای منکیو طی یک ویدئو هر فصل را معرفی می‌کرد. بعد متن‌های هر فصل بود به همراه ویدئوها و موشن‌گرافی‌ها و ... آخرش هم انجام تکالیف و نمره گرفتن و…
Read More
کامپونگ گلم و توا پایو

کامپونگ گلم و توا پایو

از روزهای سنگاپور
روز آخر جشن شکوفه‌ها، یک مسابقه‌ی شگفت‌انگیز بود. شب قبلش یک فرم برای‌مان فرستادند که مسئولیت هر اتفاقی که بیفتد گردن خودمان است. شبیه فرم رضایت اولیاء بود وقتی که بچه بودیم و مدرسه می‌خواست ما را ببرد موزه‌ی حیات وحش دارآباد اردوی علمی. ابتدایی که بودیم هر سال ما را به عنوان اردو می‌بردند موزه‌ی حیات وحش دارآباد. در مورد کد لباس هم نوشته بودند که باید همه‌مان تی‌شرت‌های ان یو س را که روز اول به‌مان دادند می‌پوشیدیم و یک لباس راحت برای پیاده‌روی‌های طولانی. صبح تند و تیز صبحانه خوردم. بعد سریع از باغ‌های بوتانیک گذشتم و خودم را به مدرسه‌ی لی کوآن یو رساندم. للا من را دید و گفت سلام piman. زبان‌شان نمی‌چرخد بگویند پیمان. اسم فامیلی‌ام را که اصلا و ابدا. گویا روز اول…
Read More